چرا ما باید به لبنان کمک کنیم

جدیدا ایمیلهایی ارسال میشه با این موضوع که چرا ما باید به لبنان کمک کنیم مثل این متن ها

می دونید من به شخصه از این ناراحتم  که وقتی یه مملکت به دارایی های خودش نیاز داره چرا باید اونهارو بی دلیل وفقط سر یه دعوای سیاسی برای لبنان خرج کنه
وبه دنبالش یه خورده هم بر چسب کمک به محرومان ومظلومان بزنه
همین چند وقت پیش بود که در روزنامه نوشته بود بسیاری از چای کاران به دلیل قاچاق روزانه 200 تن چای متضرر شدن حالا دولت باید بره جوش اون لبنا نیارو بخوره 
از این گذشته شما عکسهای 30 سال پیش لبنان و خرمشهر رو باهم مقایسه کن و عکسای الان لبنان و خرمشهر رو باهم مقایسه کن بعد ببین لبنان چه شهر زیبایی شده و خرمشهر همون خرابه زمانهای جنگ
عزیز کمک به مردم فقیر خوبه ولی به شرطی که خودت نیاز نداشته باشی ولی این مملکت با این همه بیکار و فقیر یکی دیگه هم باید به اون کمک کنه نه اینکه سر  یه دعوای سیاسی بره به لبنان کمک کنه
نمی دونم این حرف اخرمو قبول کنی یا نه چون نموتونم اون شخصی که براش این ما جرا پیش اومدرو برات ضمیمه این میل کنم وبفرستم ولی جریانشو میگم  ایشون سالهای 70 یا چند سال قبلش به لبنان سفر کرده و سید حسن نصر... رو دیده ومیگفت اون زمان نی قلیون بود  حالا بنظرت کسی که به فکر مردمشه وجوش اونارو میخوره بعد این چند سال میتونه این همه توپل مپل شه تازه اگر هم جوش مردم بخوره ایران اونقدر از لحاظه تسحیلات و مالی بهش رسیده که دیگه غمی نداره
در آخرم باید بگم این دولت مردا اگه یه خورده به فکر  ملت هم باشن جای دوری نمیره.نماز و روزتونم قبول باشه برا ماهم دعا کنید 

 
از این جونور ها تو ایران هم زیاد پیدا می شه
به نظر شما دلیل بر این میشه که از کشورمون دفاع نکنیم
تو لبنان هر دینی وجود داره
و
ما از مظلومان همه جای جهان تا حد توان دفاع می کنیم

فقط چند نکته قابل بررسیه :
1- این دست ایمیلها تو این ایام که مصادف با سالگرد شکست اسرائیل از حزب الله هم هست زیاد شده . خوبه کمی با خودتون فکر کنید که سرچشمه این ایمیلها از کجاست .

2- فکر نمی کنم کسی موافق این باشه که شما به  هر عنوانی این تعداد عکس برهنه  رو برای دیگران ارسال کنید .

3- اگر در خانه ای در حال سوختن یک گناه کار باشه و یک کودک معصوم شما به خاطر وجود اون گناه کار به او کودک معصوم هم کمک نمی کنید

4- جنگ ما با اسرائیل یک جنگ اعتقادی و ارزشیه و ما با سرباز های خودمون توی لبنان جلوی این موجود کثیف ایستادیم . حالا تو لبنان مسیحی ها و یهودیها هم زندگی می کنن و مطابق اعتقادات خودشون محرم و نامحرم ندارن . به نظر شما این باعث میشه که ما از جنگ ریشه ای خودمون با اسرائیل و کمک به سربازای خودمون برای جنگ با این غده سرطانی دست برداریم .


قبل از هر کاری کمی فکر کنید
خداوند جل جلاله این مغز رو به شما نداده که فابریک پس بدید . کمی هم ازش کار بکشید . مشما ی  فابریکیشو باز کنید و استفاده کنید از مغزتون .
دور از جون عین بهایم ها افسار دست دیگران ندید .

تراب

فرق ندا سلطان و بحرنی 14 سال چیست

 قابل توجه ساده لوحانی که در وقایع سال 88 آلت دست بی بی سی و VOA  شدند و خودشون فکر می کردند که برای نجات بشریت از دست ظلم قیام می کنند. کسایی که عوعو یشان براه بود و کمتر فکر می کردند باید بگویم

  • آیا کشتن در ایران مشکل دارد یا کشتن در همه جای جهان، وقایع منطقه نشان داد که اینطور نیست
  • شاید کشتن ایرانی مهم است و کشتن دیگران خیر، این هم معلوم است غلط است چون همین اربابانتان یک هواپیمای مسافربری ایرانی را زدند و شما لال بودید
  • تنها چیزی می ماند اینکه این کشته ها به نفع غربی ها هست یا نه و شما ساده لوحان که با یک اشاره سینه چاک می کنید برای این استعمارگران لعنت به بی بی سی و Voa

سرویس سیاسی جهان- گلوله "ضارب گمنام" که باعث مرگ ندا آقاسلطان شد انگار جنس متفاوتی داشت زیرا در کمتر از چند روز آوازه ندا را جهانگیر کرد و به مدد تریبون های غربی حتی اشک محروم ترین مردمان آفریقا و آمریکای جنوبی را هم برای روزگار طاقت فرسای جریان فتنه در ایران درآورد!

آنچنان که بعدا و با کنار رفتن بخشی از پرده های تبلیغاتی روشن شد "ندا" تنها بنزینی برای افروختن آتش آشوب ها بوده است.

این موضوع برای مقامات و رسانه‌های غربی و صهیونیستی فرقی نکرد و آنان همچنان ندا را از صدر رسانه های خود پایین نکشیدند و برای نقض حقوق یک جوان بیگناه اشک تمساح ریختند.

در همین فاصله، سران و رسانه های غربی ندا را در خارج از ایران به‌عنوان نماد "ندای اعتراض ایرانیان"، "ندای آزادی خواهی ایرانیان" و "صدای اعتراض دموکراسی خواهان" معرفی و حتی برخی از عنوان "فرشته آزادی" برای او استفاده کردند. 

مجله آمریکایی "تایم" تصویر ندا را به عنوان یکی از ۱۰ نماد اعتراضی برتر دنیا منتشر کرد. باراک اوباما با دیدن فیلم قتل او در کاخ سفید، به خبرنگاران گفت که دیدن این فیلم "مایه دل‌شکستگی" است. مقامات ایتالیایی، خیابانی را در رم به نام ندا نامگذاری کردند. نشریه انگلیسی "تایمز" ندا آقاسلطان را به‌عنوان فرد سال ۲۰۰۹ برگزید. دانشگاهی در انگلستان دوره بورس تحصیلی ندا آقاسلطان را تاسیس کرد و همه این ها تنها گوشه ای از ابراز حزن و اندوه غرب برای نقض حقوق بشر و ندایی بود که با شلیک خودشان خاموش شده بود!

در این ایام نیز، نظام جمهوری اسلامی(به عنوان دشمن شماره یک آمریکا و صهیونیسم) در هزاران گزارش، تحلیل، خبر، کنفرانس، بیانیه، موضع گیری سیاسی و ... رسانه ها و مقامات غربی، همواره بر کرسی متهم نشانده و ناقض حقوق مردمش خوانده شد. 

فریب دادن ندا و گرفتن زندگی شیرین او ظلم و از هر نظر محکوم است و قاتلان فراری او هرگز از زیر بار این اقدام ننگین رهایی ندارند هرچند آزادانه در خیابان های لندن هم در حال قدم زدن باشند اما ماجرای این روزهای نوجوان مظلوم بحرینی بیش از همه یادآور آن روزهای مرگ نداست.

گلوله گاز اشک آور نیروهای امنیتی بحرین زمانی به سر ‌"علی جواد الشیخ" نشست که این نوجوان ۱۴ ساله بحرینی در روز عید فطر برای خواندن فاتحه بر سر مزار یکی از شهدای قیام بحرین حاضر شده بود.
پیکر کوفته و نحیف علی جواد چند ساعتی بیشتر تاب تحمل گلوله را نداشت و خیلی زود عنوان "دومین شهید نوجوان انقلاب بحرین" به نام او ثبت شد.

نیروهای رژیم آل خلیفه پیکر علی جواد الشیخ را پس از تهدید پزشکانی که قصد نجات او را داشتند، ربوده و شکافتند سپس، به خانواده‌اش تحویل دادند.

تنها شباهت این واقعه تلخ با آنچه غروب ۳۰ خرداد ۸۸ روی داد و تا هفته ها خبر اول دنیا شد، فقط "در میان بودن پای یک گلوله" بود. همه چیز غیر از این متفاوت است.

تبلیغات عالمگیر درباره قتل برنامه ریزی شده ندا، اکنون به سیاست سکوت و گم کردن خبر شهادت علی جواد در میان ده ها خبر کم ارزش تبدیل شده است. اظهار دل‌شکستگی‌ها و بیانیه های شدیدالحن دیروز در حمایت از ندا جایش را به تبلیغات ضدمردمی و تشویق پنهان قاتلان علی جواد داده است. به جای چماق حقوق بشر، غرب و صهیونیسم جهانی دست ناز بر سر رژیم آل خلیفه می کشند. 

لوله تفنگ های نیروهای رژیم آل‌خلیفه داغ داغ است و در عوض پایگاه پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین همچنان در امن و امان است و شیعیان منامه دستشان بسته.

آیا هنوز زود است که به راحتی باور کرد آمریکا و صهیونیسم جهانی از موضوع حقوق بشر به‌عنوان ابزاری برای "سرکوب ملت‌ها" استفاده می‌کنند؟

آیا ملت های بحرین، یمن، مصر، لیبی، تونس، اردن، عراق، افغانستان، پاکستان و دهها مردم دیگر جز تناقض و منفعت طلبی از رفتار آمریکا و صهیونیسم جهانی در قبال خود، چیز دیگری می بینند.

آیا می توان دولتی یا دولت هایی که حقوق بشر را به چماقی برای کسب منافع خود تبدیل کرده اند، ملاک و معیار حقوق بشر و رعایت آن دانست.

بر این اساس عجیب نیست که این روزها تیغ نفوذ کاخ سفید بویژه در منطقه خاور میانه و میان ملت ها کند شده است.

به نظر می رسد انتظار برخورد درست از آمریکا و صهیونیسم جهانی هیچگاه جامه عمل نخواهد پوشید؛ عرب‌ها ضرب المثل زیبایی دارد: «فاقد الشیء لایعطی». آن کسی که فاقد عزت است نمی‌تواند عزت بدهد.

منبع : جهان نیوز


کدام مصلحت بزرگ‌ مانع از تغییر مصلحی شد؟

کدام مصلحت بزرگ‌ مانع از تغییر مصلحی شد؟

مخالفت رهبر معظم انقلاب با تغییر وزیر اطلاعات و به‌ویژه حواشی آن هر چند با پردازش و آب و تاب رسانه‎های خارجی و برخی از رسانه‎های داخلی برای مدتی تبدیل به یک جنجال رسانه‎ای در کشور شد، اما رهبر انقلاب در سخنرانی چند روز پیش خود در دیدار با جمعی از مردم استان فارس، این مساله را یک موضوع عادی و معمولی نامیدند که نباید به ابزاری برای دشمنان انقلاب اسلامی تبدیل شود.

به گزارش رجانیوز، ایشان علت ورود در این مساله را علی‌رغم رویه همیشگی خود، وجود یک مصلحت بزرگ عنوان کردند و فرمودند: «... بنده‌ى حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کار‌ها و تصمیم‌هاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیت‌ها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آنجایى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت می‌شود؛ مثل اینکه در همین قضیه‌ى اخیر اینجورى بود؛ انسان احساس می‌کند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار می‌گیرد، تفویت می‌شود؛ خب، انسان وارد می‌شود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد.»

ادامه مطلب ...

ایران رتبه اول رشد علم در دنیا را دارد

بله تیتر درست است، ایران بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۸ تعداد مقالات علمی اش را از ۷۳۶ مورد، به ۱۳۲۳۸ مورد رسیده است. یعنی بیش از ۱۸ برابر، و این سریعترین سرعت افزایش مقالات علمی در دنیا است. نیوساینتیست چهار روز پیش این موضوع را با انتشار مقاله ای در خصوص رشد تولید علم در دنیا اعلام کرد.


دیگر نکته جالب گزارش این است که علی رغم مشکلات سیاسی میان ایران و آمریکا، تعداد مقالات مشترک تولیدی دانشمندان این دو کشور هم در مدت زمان مشابه ۵ برابر رشد داشته و از ۳۸۸ مورد به ۱۸۳۱ مورد رسیده است.


بر اساس گزارش انجمن سلطنتی انگلستان ،کشورهای چین، هند، برزیل و منطقه خاورمیانه رشد علمی بسیار سریعی داشته اند. این اطلاعات با مقایسه تعداد نشر بین المللی مقالات و ارجاع به آنها، بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ استخراج شده اند. دیگر بازیگران کوچک دنیای علم هم همانند ایران میزان تحقیقات علمی شان را تا حد زیادی افزایش داده اند. مثلا ترکیه میزان تولید علم را بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۸ بیش از ۴ برابر افزایش داده و همچنین میزان سرمایه گزاری تحقیق و توسعه دراین کشور شش برابر شده است.


البته در این مقایسه و سنجش، مواردی همچون کیفیت، کاربرد تجاری و صنعتی دخالت داده نشده و تنها به تعداد تولیدات علمی در نشریات معتبر بین المللی پرداخته شده است.

کاش به جای محبت، کمی شعور داشته باشیم

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر فحش دادن بد است، برای همه بد است فائزه هاشمی هم از این قاعده مستثنی نیست.

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، نمی گوییم چون فائزه هاشمی دختر هاشمی رفسنجانی بهرمانی است، پس حتما باید به او فحش داد.

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر فائزه هاشمی به ما فحش بدهد، به او فحش نمی‌دهیم!

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی تحت هر شرایطی، فحش دادن به فائزه هاشمی را درست نمی‌دانیم نه اینکه تحت شرایط خاصی، فحش دادن به او را درست می‌دانیم!

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر دستگاه قضائی کشورمان، فائزه هاشمی را به جرم فحش دادن به ما مورد تعقیب قرار ندهد، خودمان تعقیبش نمی‌کنیم!

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر روزی صدبار خواب و خیال و رویای «حضرت ماه و خورشید و ستاره‌» را ببینیم، باز هم حق فحاشی نداریم!

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر دویست بار در «کربلای چهار و پنج» قطع نخاع شده باشیم و شیمیایی و جانباز اعصاب و روان، باز هم حق فحاشی نداریم!

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی نمی گوییم خاک بر سر کسی که به فائزه هاشمی فحش ندهد!

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، نمی‌گوییم چون قبلا به فائزه هاشمی اعتراض نکردید، پس به فلان بسیجی هم اعتراض نکنید!

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، کاری به اسامی و عناوین و سابقه افراد نداریم، با خود فحاشی مخالفیم. اگر اسم و رسم و عنوان و سابقه کسی مشخص شد و او رزمنده مخلص کربلای ۵ از آب در آمد، نمی‌گوییم فحاشی کاری خوبی است!

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر سایت‌ها و وبلاگ‌ها و رسانه‌ها و دوربین‌ها، موقتا چشم و گوششان را ببندند و ما را نبینند، باز هم به فائزه هاشمی فحش نمی‌دهیم!

ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، ما پیرو آن پیامبری هستیم که می‌فرماید :«از دشنامگویی بپرهیزید، زیرا خدای عزوجلّ ناسزاگوی بد دهن را دوست ندارد»

بله ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، اما علی‌رغم همه اینها فرض کنیم که اخلاق نسبی است و در شرایط خاصی می‌شود به فلانی فحش داد، در این صورت باز هم این قبیل عربده ‌کشی‌ها را به صلاح جمهوری اسلامی نمی‌دانم:

اول: اگر قرار باشد من هم مثل فائزه هاشمی باشم، پس فرق بین من و او در چیست؟

دوم: این رفتارها قطعا مایه بدنامی نظام، ولایت، بسیج و حزب‌الله می‌شود. این روزها همه‌ی چشم‌ها و گوش‌ها منتظرند تا اشتباه‌ِ من‌ِ مدعی‌ِ حزب‌اللهی و بسیجی را ببینند و بزنند بر سر همه بسیجیان و حزب‌اللهی‌ها. اگر عقل درست و حسابی داشتم، مایه بدنامی دیگران نمی‌شدم. نه تنها مایه بدنامی بسیج و حزب‌الله، که مایه بدنامی دین و پیامبر و ائمه معصوم که به گفته آنها باید مایه زینتشان باشیم نه مایه سرشکستگی آنها!

سوم: کاش لااقل به خاطر ادعای محبتتان، پا روی احساسات خود می‌گذاشتید. فحاشان، به دروغ مدعی دفاع از ولایت هستند، اما دفاع از کدام ولایت؟ ولایتی که می‌گوید طوری رفتار کنید که حتی نتوانند برچسب افراطی‌گری به شما بزنند؟ ولایتی که می‌گوید حتی به دشمنتان ظلم نکنید و انصاف داشته باشید؟ اگر دروغگو نبودید و جنس محبتتان خالص بود، لااقل به حرمت همین محبت، از خواسته قلبی خودتان دست می‌کشیدید.

فحاشی به فائزه و دستگاه عدالت ما

شاید این مطلب رو تو اینترنت کسی نبینه و یا نخونه ولی من اعتقاد داشتم که باید بنویسم  نخواستم ساکت باشم اگرچه شاید صدام رو کسی نشنوه


چند روزی هست که باز داستان فائزه شده نقل مجالس نمی دونم چرا باید اوضاع  ایران اینقدر آبکی باشه که فائزه که جزو منفورترین افراد در نظر خودم جامعه اینقدر به اسمش واکنش نشون بده.

البته این نمی دونم یه جمله معترضه هست و تا حدی جواب آشکار. چرا که هنوز  کسایی تو کشور هستند که حق می دونند در راه این فائزه دق کنند ولی پوستشون وقتی به نظام توهین میشه از کرگدن هم کلفت تر هستش. چرا اون موقع ککشون هم نمی گزه  از عجایبه....

ولی یک نکته مهم اینه که دلیل نمیشه قبول کنم کار اون شخصی که به فائزه فحش داده درست هست. اون کار اشتباه صد در صدی انجام داد.

  • اول بخاطر اینکه دهنش رو به فحش آلوده کرد. که اصلا ما چنین حقی رو نداریم
  • دوم اینکه به اسم حزب الله اینکار رو کرد
  • سوم بخاطر اینکه نسبت ناروایی داد
  • چهارم اینکه به کسی فحش داد که لیاقت فحش رو هم نداره
  • پنجم باعث شد یک دست آویز برای همین بی لیاقت ها درست شه اونا که هنرشون تو مظلوم نمایی شونه
  • ششم باعث شد که زبون حزب اللهی ها بسته بشه چون ما باید انصاف رو رعایت کنیم چون کسی که انصاف نداره دین نداره

مشکل دیگه ای که الان می بینم یک موجی راه افتاده که باید با اون برخورد بشه. باید از قوه قضاییه که اینقدر سرعت عمل دارند و مصداق ظلم رو سریع پیدا می کنه چرا تا حالا با فائزه هیچ برخوردی نشده. این عدالت یک طرفه خودش آخر ظلم هست. حداقل یک ظلم بالسویه داشته باشید که از این عدالت یکطرفه خیلی عادلانه تر بنظر می رسه.

چرا هر وقت نوبت اینطرفی ها میشه تیغتون می بره ولی امثال فائزه هرکاری دلشون می خواد می کنند.

البته به قول امام خون دادن کافی نیست باید خون دل هم بخوریم. خدا کنه این ژست گیری های عدالت تموم بشه و بالاخره کار به عمل برسه


در آخر متن هم باید بگم به نظر من کار این کسی که به فائزه فحش داده کار بدی بوده. البته من نمی دونم این صحنه سازی بوده و یا واقعا چنین کسی این کار رو کرده

ولی به قول امام مرد اونه که بتونه از حرفش برگرده.

نگرانی سرویس های اطلاعاتی غرب از قطع دسترسی به موسوی و کروبی

حصر خانگی موسوی و کروبی که حدودا از 15 روز پیش آغاز شده سرویس های غربی را که ارتباطات روزانه و مفصل با آنها برقرار کرده بودند دچار نگرانی های جدی کرده است.

http://www.irupload.ir/images/27966400918874515643.jpg

حصر خانگی موسوی و کروبی که حدودا از 15 روز پیش آغاز شده سرویس های غربی را که ارتباطات روزانه و مفصل با آنها برقرار کرده بودند دچار نگرانی های جدی کرده است.
موسوی و کروبی پس از تماسی که مسیح علی نژاد و جمیله کدیور در هفته سوم بهمن از لندن با آنها برقرار کردند از مردم ایران خواستند روز 25 بهمن به بهانه «همبستگی با مردم مصر و تونس» به خیابان بیایند.
این در حالی بود که آمریکایی ها در روزهای ماقبل 25 بهمن به صراحت گفته بودند تنها راه مهار موج خیزش های اسلامی در منطقه را «ایجاد ناآرامی در تهران» می دانند و در نتیجه اقدام موسوی و کروبی درون جامعه سیاسی و بین توده های مردم به معنای «تکمیل یک پروژه اسرائیلی» تفسیر شد که هدفی جز ارسال پالس و ناامیدی به انقلابیون منطقه ندارد.
همین موضوع اولا موجب شد در روز 25 بهمن جز چند صد نفر از اوباش آن هم برای چند ساعت و در چند خیابان شلوغ تهران کسی به خیابان نیاید و ثانیا پس از 25 بهمن موج بزرگی از مرزبندی با جریان فتنه از جانب بسیاری از خواص حتی آنها که در تمام 2 سال گذشته ساکت بودند شکل بگیرد.
همزمانی درخواست های مردمی برای برخورد با سران فتنه با یکدست شدن جامعه سیاسی علیه آنها، باعث شد گام اول در برخورد با موسوی و کروبی که همان حصر خانگی و قطع تمامی ارتباطات اینترنتی، تلفنی و حضوری آنها بود برداشته شود.
این اقدام از دو جهت باعث نگرانی شدید سرویس هایی شده است که تا پیش از برقراری ارتباطات روزانه و مستمر با موسوی و کروبی، دائما به آنها خط دهی می کردند.
اولا اطلاعات موجود نشان می دهد این سرویس ها بسیار نگران هستند که عدم توجه و واکنش مردم به این اقدام که عملا نوعی بازداشت محسوب می شود این موضوع را که مردم نسبت به سرنوشت موسوی و کروبی کاملا بی تفاوت شده اند کاملا شفاف کند و نهایتا زمینه را برای برخوردهای جدی تر با آنها فراهم آورد. آنچه این نگرانی را تشدید کرده بی توجهی محض مردم تهران به فراخوان روز اول اسفند بود که رسانه های وابسته به جریان فتنه هدف اصلی آن را «نجات موسوی و کروبی از حصر» اعلام کرده بودند.
در روز اول اسفند وضعیت آنچنان عادی بود که ظاهرا مردم تهران به تنها چیزی که فکر نکردند این بود که موسوی و کروبی در کجا هستند و چه می کنند. این بی اعتنایی زمانی معنادارتر می شود که توجه کنیم رسانه های غربی و چند سایت وابسته به فتنه گران از روز شنبه به طور وسیع این شایعه را پخش کرده بودند که موسوی و کروبی از خانه های خود خارج و به زندان حشمتیه منتقل شده اند. این دروغ پردازی که با هدف تحریک اندک هواداران این دو تن برای ایجاد ناآرامی در روز اول اسفند انجام شد چنان ناشیانه بود که قبل از هر کسی محمد خاتمی یکی از سران هراسان فتنه به آن پاسخ داد. وی در بیانیه ای که روز شنبه و در دفاع از موسوی و کروبی منتشر کرد به صراحت تایید کرد که آنها «در حصر خانگی» قرار دارند.
این در حالی است که منابع امنیتی روز سه شنبه به کیهان گفتند موسوی و کروبی در خانه هایشان قرار دارند و تنها ارتباطات آنها بویژه ارتباطاتی که از خارج کشور با آنها برقرار می شد قطع شده است. این منابع همچنین گفتند موسوی و کروبی اجازه دیدار با بستگان درجه اول خود را تا زمانی که از این طریق به انتشار مطالب دروغ و تنش آفرین نپردازند خواهند داشت.
نگرانی دوم سرویس های غربی هم این است که با قطع ارتباطات آنها با موسوی و کروبی که عمدتاً از طریق چت اینترنتی و برخی نرم افزارهای ارتباطی خاص صورت می گرفت آنها به تدریج کارکردهای فعلی خود را از دست داده و به موجوداتی مرده و فراموش شده تبدیل شوند به همین دلیل اطلاعات رسیده به کیهان حاکی از آن است که تصمیم گرفته شده به تدریج و با محوریت سازمان اطلاعات منافقین کارکردهای این دو نفر به تشکیلاتی به نام «شورای هماهنگی راه سبز امید» منتقل شود که افرادی مانند اردشیر امیرارجمند پادویی آن را به عهده دارند. امیر ارجمند زمستان 88 و در حالی توسط منافقین از ایران خارج شد که چند روزی را در بازداشت به سر برده بود. وی که به نوعی نفر منفصل موسوی محسوب می شود در تمام مدت حضور در ایران نوشتن بیانیه های موسوی را بر عهده داشت. وی هم اکنون در پاریس استقرار دارد و تمام هزینه های اقامت وی و خانواده اش توسط منافقین و سرویس اطلاعاتی فرانسه پرداخته می شود. برادر امیر ارجمند با نام منصور امیرارجمند جزو کادرهای کلیدی اطلاعاتی نفاق است که نقش جدی در راه اندازی هویت مجازی به نام «شورای هماهنگی راه سبز امید» داشته است.
به نظر می رسد با انتقال کارکردهای موسوی وکروبی به خارج از ایران پروژه «ضدانقلاب» شدن آنها به سرعت کامل خواهد شد.