حذف نام شهدا از کوچه‌های شهر توسط شهرداری قالیباف

آقای قالیباف به نظر خودتون بهتر نیست شرتون رو از سر تهران کم کنید و برید و قالیتون رو ببافید

اینقدر عکس ۳ بعدی رو دیوار ها نکشید و به خاطر این نقاشی های مذخرف  عکس شهیدای عزیز اسلام رو از دیوارهای این شهر حذف نکنید

 

 

 


 


 


 


 

دست به یکی کردن هاشمی، موسوی و جاسبی برای وقف غیرقانونی

موضوع دانشگاه آزاد و وقف اموال 250 هزار میلیاردی آن از حدود سه سال قبل به یکی از مهمترین سوژه های خبری کشور تبدیل شده بود. این موضوع در کش و قوس حرکت اصلاحی شورای عالی انقلاب فرهنگی از یک سو و تلاش هیأت امنای دانشگاه آزاد برای حفظ وضعیت موجودش از سوی دیگر در حالی به یکی از مهم‌ترین موضوعات کشور تبدیل شد که روز تصویب طرح جنجالی آن در مجلس، یکشنبه سیاه نام گرفت.

ادامه مطلب ...

خیانت توقف ساخت پالایشگاه در دولت خاتمی


توقف ساخت پالایشگاه در کشور از سال 77 با این توجیه که این فعالیت مقرون به‌صرفه نیست، متوقف شد. بیژن زنگنه وزیر اسبق نفت حتی در آذر ماه 87 نیز بار دیگر از این سیاست دولت وقت دفاع و در پاسخ به اصرار خبرنگاری که واردات روزانه 20 میلیون لیتر بنزین را یک تهدید بالقوه در جهت استفاده ابزاری در بخش تحریم‌ها علیه ایران می‌دانست، اظهار عقیده کرد که خودکفایی در محصولاتی مانند بنزین که با امنیت ملی ارتباط دارد، معنا دارد نه بنزین.

ادامه مطلب ...

جهت اطلاع آقای محتشمی‌پــور + عکس

اگر چه نام محتشمی‌پور بعد از انتخابات سال 88 بیشتر سر زبان‌ها افتاد اما او دارای سابقه‌ی مسئولیتی زیادی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. اما نکته‌ی حائز اهمیت این است که ایشان هم مانند بسیاری دیگر از هم‌پیاله‌های خود در گذشته‌ای نه چندان دور، دارای مواضعی خلاف موضع‌گیری‌های امروزشان بوده‌اند. درست است که امروزه دیگر حنای این حضرات رنگی ندارد و ماهیت نفاق‌گونه‌ی این جماعت بر همگان روشن شده اما بازخوانی چرخش‌های 180 درجه‌ای او و امثال او می‌تواند درس عبرتی باشد برای نسل جوان جامعه. برای مثال محتشمی‌پور در تاریخ 8 تیر 65 درجمع مدیران استان اصفهان سخنانی گفته‌اند که دقیقا مغایر با عملکرد سال‌های اخیر است. او چنین می‌گوید:


«ما در شرایط بسیار بحرانی به سر می‌بریم زیرا از یک طرف توطئه‌های خارجی و از طرفی با مسائل جنگ مواجه‌ هستیم و اگر مشکلات و سختی وجود دارد باید با همت خود کوشش نماییم باری از دوش مردم بر داریم زیرا ثواب کار و سختی در صبر و مقاومت در مشکلات است. وی سپس با اشاره به بیانات امام گفت: ما باید آنچه را امام برایمان ترسیم می‌کند پیاده نماییم و این فرامین باید بدون قید و شرط اجرا گردد و هر کس بخواهد جلوی این خط و فرامین امام بایستد ملت آن را کنار خواهد گذاشت و ما باید اجازه ندهیم حتی یک نفر از مدیران اجرایی کشور که تفکرات‌شان بر خلاف امام است در مدیریت کشور دخالت نمایند و صحبت‌های امام برای همه ما حجت است و  لازم‌الاجراست و این دستورات باید در همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اجرا شود و ما ملزم به اجرا هستیم و این همان ولایت فقیه است که ما معتقد به آن هستیم.»

 


 



با همه‌ی اینها اما جناب محتشمی‌پور سخن درستی گفته‌اند. که هر کس در مقابل خط امام بایستد ملت او را کنار خواهند گذاشت. و اتفاقا تنها و تنها جناب آقای محتشمی‌پور، به همین دلیل است که مردم شما و دوستان‌تان را کنار گذاشته‌اند. چرا که آنان خط امام و معنای همان ولایت فقیهی را که شما گفتید خیلی بهتر از شما می‌دانند و در عمل هم نشان داده‌اند که جز به امام و آرمان‌های او،‌نه به شما و نه به هیچ احد الناس دیگری دل نبسته‌اند.

سندی که به موقع منتشر نشد

اشاره: در اولین روزهای اشغال سفارت امریکا از سوی دانشجویان پیرو خط امام شایعاتی درباره وجود اسنادی علیه شهید بهشتی مبنی بر دیدار با ژنرال‌هایزر در زمستان 57 شنیده می‌شد. مجاهدین خلق و گروه‌های مخالف حزب جمهوری اسلامی با انتشار نشریات و بولتن‌هایی مدعی بودند که بهشتی رابطه‌های جدی با سفارت امریکا دارد. از سوی دیگر زمزمه‌هایی در میان دانشجویان پیرو خط امام که رابطه خوبی با حزب جمهوری اسلامی نداشتند، در این باره شنیده می‌شد.

اسناد لانه جاسوسی توسط تیمی که حسین شیخ‌الاسلام گردآورده بود و از دانشجویان مسلط به زبان انگلیسی تشکیل شده بود ترجمه می‌شد و در اختیار شورای هماهنگی که به گفته محمد‌هاشمی شامل بی‌طرف، دادمان، اصغرزاده، سیف الهی، میردامادی، رحیم باطنی و او قرار می‌گرفت و این شورا بود که تصمیم‌ می‌گرفت چه سندی افشا شود و چه سندی افشا نشود. اسناد بر اساس روخوانی، تشخیص صلاحیت برای انتشار و عدم انتشار پیدا می‌کرد.

اکثر اسناد به کلی سری و سری سفارت امریکا در تهران در همان ساعات اولیه تسخیر پودر و یا رشته رشته شد و قابل بازیابی نبود. اما بروس لینگن کاردار سفارت امریکا صبح روز 13 آبان دریک بی‌احتیاطی آشکار حدود 50 سند سری درباره آخرین وضعیت فعالان سیاسی در ایران مانند شهید دکتر بهشتی، مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی را برای مطالعه به دفتر خود می‌برد و پس از آن که تصمیم می‌گیرد به دیدار قطب‌زاده برود، این اسناد را به خزانه اسناد بازنمی گرداند بلکه بر روی میزکارش رها می‌کند. لینگن پس از آزادی مدعی شد که اسناد را در گاوصندوق دفترش گذاشته اما واقعیت چنین نبود.

سند مربوط به شهید دکتر بهشتی نیز در همان روزهای اول بازیابی شد و آماده انتشار بود اما اعضای شورای هماهنگی اسناد به دلایلی که هیچ گاه معلوم نشد، حاضر به افشای این سند نشدند. گویی مشکلات ریشه ای با حزب جمهوری اسلامی مانع از روشنگری افکار عمومی می‌شد.

اما در داخل سفارت دانشجویان نزدیک به حزب جمهوری که اقلیتی 20 درصدی را شکل می‌دادند به این رویه اعتراض داشتند. این اعتراض بعضاً منجر به اخراج آنها از لانه و یا محرومیت از دسترسی به اسناد و اطلاعات می‌شد.فائزه مصلحی یکی از این دانشجویان است. او در این باره می‌گوید: یک مطلبی که بچه‌ها را ناراحت می‌کرد این بود که چرا دانشجویان در جریان نحوه انتخاب وانتشار اسناد قرار نمی‌گیرند. هر هفته جلساتی برگزار می‌شد و تحلیل‌های کلی در همان ساختمان مرکزی به عمل می‌آمد، فکر می‌کنم آخر هفته بود که خواهر‌ها و برادرها همه در این جلسات حضور پیدا می‌کردند ولی در مورد مسائل ریز اسناد هیچگاه با ما صحبت نمی‌‌شد، یعنی آن موقع ما محرم راز تلقی نمی‌شدیم. در بین بچه‌های لانه زمزمه شدکه از شهید بهشتی درلانه سندی موجود است. این مطلب برای من و خیلی از بچه‌های حاضر در لانه مهم بود که بدانم این سند چیست؟ به یکی از برادران به نام آقای مختاری که در واحد اسناد فعالیت می‌کرد گفتم: آقای مختاری شما به من بگویید این سند چیست؟ من به کسی هیچ مطلبی را نمی‌گویم‌. در جواب گفت: این سند در تأیید شهید بهشتی است یعنی از استقامت ایشان در مقابل امریکا صحبت شده.

به هرحال سند مربوط به شهید دکتر بهشتی سالها پس ازشهادت ایشان منتشر شد. این سند شرح دیدار کاردار سفارت امریکا و مسئول میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا با شهید دکتر بهشتی یک هفته پیش از تسخیر سفارت امریکاست.

سند شماره 359
محرمانه 29 اکتبر 1979 ـ 7 آبان 1358
از: سفارت امریکا، تهران ـ 11390
به: وزارت امور خارجه، واشنگتن دی. سی ـ دارای حق تقدم
رونوشت برای سفارتخانه‌های امریکا در آنکارا، جده، اسلام‌آباد، کابل، کویت، بغداد، دمشق
موضوع: ملاقات با بهشتی
1ـ (محرمانه ـ تمام متن)
2ـ خلاصه: هنری پرشت و من، 27 اکتبر با دکتر محمد بهشتی، نایب‌رئیس مجلس خبرگان و دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، یک گروه سیاسی که با [امام] خمینی[ره] پیوستگی نزدیکی دارد، ملاقات کردیم. بهشتی به ما یادآوری نمود که احساسات عمومی شدیدی در مورد هرگونه پشتیبانی از شاه سابق وجود دارد. او از مشکلات در حمل قطعات یدکی نظامی و قراردادهای تجاری جویا شد و به شایعات گسترده در مورد دخالت «سیا» در کردستان اشاره کرد. اظهار حمایت دولت امریکا از انقلاب کفایت نمی‌کند. به جای حرف عمل لازم است. او گفت که انقلاب پشتوانه لازم را در اکثریت مردم ایران دارد و اگر لازم باشد می‌تواند طبقه متوسط و اقلیت متخصصین را نادیده بگیرد. بهشتی اعتماد به نفس فوق‌العاده‌ای از خود بروز می‌دهد، خصومت ظاهری نشان نمی‌دهد، ولی در امر بهبود روابط امریکا و ایران، او بار اصلی را به دوش امریکا می‌گذارد. پایان خلاصه.
3ـ بهشتی ما را در اتاق انتظار ساختمان سنا پذیرفت. او تنها بود، رفتار او دوستانه و آرام به نظر می‌رسید ولی از حجم زیاد کار، شکایت داشت.
4ـ ما سلام‌ها و آرزوهای دولت و ملت امریکا را ابلاغ نمودیم و بر نظر خویش که پیشرفت دولت موقت در ساختن نهادهای جدید دولتی که در خدمت منافع امریکا و همچنین ایران باشد، تأکید کردیم. پرشت که دیدگاه واشنگتن را ابراز می‌داشت، گفت که مشکل دوجانبه‌ای برای هر دو کشور وجود دارد که عبارت است از درک ناکافی و تا حدی نادرست از انقلاب در میان مردم امریکا و ایران. او گفت که از دیدگاه‌های بهشتی در زمینه اینکه روابطمان را چگونه می‌بیند و چه اقداماتی می‌توان در جهت بهبود آن انجام داد، استقبال می‌‌کند.
5ـ بهشتی در پاسخ اول بر لزوم اینکه امریکا حسن‌نیت خود را همراه حرف در عمل نیز نشان دهد تأکید نمود. اظهار حسن‌نیت تنها کفایت نمی‌‌کند. او سه زمینه اصلی مشکلات را برشمرد. اول مسئله شاه بود. او پنجاه سال تباهی را بر ملت ایران تحمیل نموده و هم‌‌اکنون احساسات عمومی علیه او خیلی شدید می‌باشد. لذا ایران نمی‌تواند تحمل کند که امریکا و یا هر کشور دیگری از او حمایت کند. (نظرات بهشتی، در این مورد مانند بقیه موارد گفت‌وگو صریح، کنترل‌شده و عاری از احساسات بودند.)

6ـ انتقاد دوم او در زمینه قراردادهای تجاری بود. نظر او بر این دلالت داشت که با توجه به انقلاب، برخورد با مسائل تجاری نباید فقط در جنبه‌های عادی تجاری محدود شود، بلکه دیدگاه سیاسی نیز باید در نظر گرفته شود. او شنیده بود که مقدار زیادی از وجوه ایران در امریکا توسط دادگاه‌ها مسدود شده‌اند. ضرورت دارد که دولت امریکا با کمک برای حل این مشکلات حمایت خود را از ایران نشان دهد.
7ـ نگرانی سوم او در زمینه قطعات یدکی نظامی و تجاری بود. واضح بود که او اطلاعات کمی در مورد جزئیات این قضیه دارد، ولی می‌دانست که قطعات یدکی به مقدار و سرعت لازم توسط امریکا فراهم نمی‌شود.
8 ـ من گفتم در مورد شاه، پاسخ خواهم گفت و از پرشت خواستم تا نظرات واشنگتن را در زمینه‌های دیگر بیان دارد. من بر آنچه که به هنگام طرح مسئله سفر شاه به امریکا به منظور انجام معالجات پزشکی برای نخست‌وزیر و یزدی گفته بودم به عنوان موضع خودمان در قبال شاه تأکید کردم. ما شاه را به عنوان یک مقام مسئول در ایران به رسمیت نمی‌شناسیم و از دولت موقت به رهبری بازرگان حمایت می‌کنیم. ما اهمیت زیادی برای تمامیت و استقلال ایران قائل هستیم و به شاه تأکید کرده‌ایم که به هنگام اقامت در امریکا هیچ‌گونه فعالیت سیاسی نباید داشته باشد.

9ـ بهشتی اعتراضی به این مسئله نکرد، ولی بعد پرسید که پاسخ من در برابر شایعات مربوط به فعالیت سیا در کردستان و مناطق دیگر ایران چیست. من گفتم که این شایعات مطلقاً بی‌اساس می‌باشند. نه سیا و نه هیچ نهادی از دولت امریکا به هیچ شکلی در هیچیک از فعالیت‌هایی که به تمامیت ایران لطمه بزند، شرکت نداشته‌اند. من بر اساس اطلاع کامل از فعالیت‌های دولت امریکا در ایران چنین تضمینی به او دادم، در هر حال ایجاد آشوب در کردستان از هر طریقی که باشد کاملاً برخلاف منافع ملی خودمان خواهد بود.
10ـ پرشت گفت که متوجه مشکلات متعدد در زمینه تجارت هستیم ولی این مسائل به هر دو طرف قضیه مربوط می‌شوند. دولت امریکا فعالانه در جهت حل مشکلات تلاش می‌کند و در واقع در چند مورد مطالبی در جهت حمایت از ایران به دادگاه‌ها داده است. ایران در خیلی از این موارد دادگاه موفق گشته است. ما می‌خواستیم دولت موقت بداند که دولت امریکا هر کاری بتواند انجام خواهد داد تا این مشکلات در جهت استحکام بیشتر روابط اقتصادی، تجاری با ایران حل شود. ولی دولت موقت باید توجه داشته باشد که دولت امریکا هم جوانب سیاسی را باید در نظر داشته باشد و محدودیت‌هایی وجود دارد، هم قانونی و هم محدودیت‌های دیگر که بر نقشی که ما می‌توانیم ایفا کنیم اثر می‌گذارد.

11ـ در مورد قطعات نظامی، پرشت اقداماتی را که ما برای تضمین حل مسئله سپرده‌های ارزی اتخاذ نموده بودیم را برشمرد و گفت که این تضمین از ژوئیه به مورد اجرا گذاشته شده و از آن وقت هیچ مانعی از سوی دولت امریکا بر ارسال قطعات ایجاد نشده است. موارد مجردی وجود دارد که مشکلاتی در آن بروز خواهد کرد، ولی دولت امریکا در منافع خود می‌داند که ارسال قطعات را تسهیل نماید تا روند تأمین قطعات نظامی برای ایران استمرار داشته باشد. ما همچنین می‌خواستیم در زمینه قطعات یدکی و تجهیزات شرکت‌های تجاری نیز کمک کنیم. برای کمک در این امر اطلاعات مشخصی لازم است.

12ـ بهشتی مدتی را صرف توضیح و تأکید بر حمایت توده‌ای مردم از انقلاب ایران نمود. این حمایت هنوز کاملاً مشهود و یا از لحاظ تشکیلاتی و حزبی سازماندهی نشده است، ولی حمایت عظیمی بوده و این توده شرکت‌کننده انقلاب برای اثبات حقانیت و حمایت از اهداف انقلاب در ایران کافی است. رهبری انقلاب بر چنین حمایت عظیمی اتکا دارد و این حمایت از انقلاب قدرت و پیروزی انقلاب را علی‌رغم گزارش‌ها و شایعات در مورد توطئه‌های وسیع از جمله امکان توطئه‌هایی از جانب نظامیان، تضمین می‌کند. اقدام برای کودتا بسیار محتمل است، او گفت که اگر چنین امری پیش آید امریکا مسئول شناخته خواهد شد، چون امریکا دارای نقش گسترده‌ای در رابطه با ارتش ایران بوده است. بهشتی در رابطه با این موضوع به گونه‌ای صحبت نکرد که نشان دهد تصور می‌کند تلاش برای انجام یک کودتا موفق خواهد بود بلکه می‌گفت چنین اقدامی به هیچ‌وجه موفق نخواهد شد و هرگونه اقدام مشابه، مشکلات جدی برای امریکا در ایران ایجاد خواهد کرد. رهبری انقلاب تصمیم گرفته است که با امریکا و غرب به صورت دوستانه و مثبت برخورد کند ولی آنها عمیقاً ظنین باقی می‌ماندند.

13ـ در پاسخ، من نکاتی را که قبلاً توسط پرشت مطرح شده بود مبنی بر ضعف در شناخت ابعاد انقلاب در امریکا را پیش کشیدم ولی گفتم یک جنبه انقلاب برای افکار عمومی امریکا کاملاً روشن است و آن وسعت حمایت مردمی از انقلاب است. با توجه به روابط ما با نظامیان در ایران من از فرصت استفاده نمودم تا بهشتی را از ترکیب و اندازه واحدهای مستشاری مطلع سازم. گروه مشورتی مستشاری نظامی که از تعداد زیادی افراد متشکل شده بود در حال حاضر به گروه شش نفری کوچکی تبدیل شده که تنها هدف آن حفظ ارتباط با طرفین ایرانی برای تسهیل دریافت تجهیزات نظامی امریکا توسط دولت موقت ایران می‌باشد.
14- پرشت گفت که در واشنگتن ایرانیانی با دفتر او تماس می‌گیرند که از طبقات متوسط و متخصصین ایران بوده و با شاه نیز مخالفت می‌کردند، ولی اکنون از ایران فرار کرده‌اند چون احساس می‌‌کنند برای آنها در جو سیاسی جدید جایی وجود ندارد. او از بهشتی خواست تا موضع رهبری انقلاب را در برابر این افراد و ایرانیانی که به طور فزاینده نسبت به پیشرفت انقلاب سرخورده و ناامید شده‌‌اند، روشن کند.

15ـ بهشتی در پاسخ قبول کرد که انقلاب اشتباهاتی مرتکب شده است؛ اما گفت در یک انقلاب با وسعت و سرعتی که در ایران داشت، بروز اشتباهات اجتناب‌ناپذیر است. رهبری متوجه است که نمی‌تواند به دور ایران حصاری بکشد و آن را از تأثیرات خارجی و منافع تجارتی و تخصصی که به آنها احتیاج دارد، منزوی سازد. رهبری انقلاب خواهان مرزهای باز با دنیای خارج می‌باشد نه مرزهای بسته. در مورد یک میلیون اقلیتی که او مشخص نمود از انقلاب حمایت کامل نمی‌‌کنند هم همین موضع اتخاذ می‌شود. ولی به این اقلیت اجازه داده نخواهد شد که نظرات خود را به اکثریت 35میلیون ایرانی که از انقلاب و اهداف آن حمایت می‌‌کنند، دیکته کنند. اگر لازم باشد این توده‌های میلیونی جمعیت ایران راه خود را به تنهایی طی خواهند نمود و در مدت 20 سال می‌‌توانند آنچه را که با رفتن این طبقه از دست داده‌اند و منافعی که این یک میلیون اقلیت برای کشور داشته جبران کنند. در پاسخ این سؤال که آیا بهتر نیست سعی کنند حمایت این اقلیت را جلب نمایند، بهشتی تأکید کرد که هدف رهبری هم همین بوده و در جهت آن کوشش می‌‌کند ولی به هیچ‌ صورتی اکثریت به این اقلیت کوچک اجازه نخواهند داد تا اهداف انقلاب اسلامی که ملت ایران خواهان آن هستند را تباه سازند. همان‌طور که قبلاً گفته بود این اهداف شامل جامعه‌ای می‌شود که آزاد، مترقی و پیرو اصول اسلامی باشد.

16ـ نظریه: بهشتی شخصیت مؤثر و گیرایی می‌باشد. مطمئناً در ظاهر و اگر بتوان بر اساس این گفت‌وگو قضاوت کرد، از لحاظ فکری و عقلی هم مؤثر و گیرا است. او با اعتماد به نفس فوق‌العاده و به طور آرام و شمرده انگلیسی خوب صحبت می‌کند. رفتار او در تمام مدت آرام و غیراحساسی بود. به نظر می‌رسید که او سعی داشت به ما بفهماند که بهبود روابط بیشتر به نفع امریکا بوده تا به نفع ایران. ایران انقلابی از حمایت و تفاهم امریکا استقبال خواهد نمود ولی به هیچ‌وجه به امریکا وابسته نخواهد بود.
بروس لینگن،کاردار

وقتی حامیان نخست وزیر دوران جنگ آشکارا دروغ سازی میکنند...

                                                                            

 

سایت جرس ،سایتی که منصوب به وزیر به اصطلاح فرهنگ دوران اصلاحات است  عکسی را منتشر کرده است که مدعی است این عکس مربوط به حضور میر حسین موسوی،نخست وزیر زمان دفاع مقدس در جبهه های نبرد بوده است.اما عکس منتشر  شده از آقای نخست وزیر در سایت جرس مربوط به راهپیمایی 22 بهمن سال 1362 میباشد که با بریدن کناره های عکس و قرار دادن آن در سایت مدعی هستند که عکس مربوط به حضور موسوی در جبهه های جنگ است.

                         

                        

                       

پیش از این نیز 2 قطعه عکس از سید محمد خاتمی در این سایت مدعی صداقت در اطلاع رسانی قرار گرفته بود که آن عکس ها نیز عکسهایی از حضور خاتمی در پشت جبهه و در چند مانور بود که چند ساعت بعد از قرار دادن آن بر روی سایت جرس آنها را نیز حذف کردند.

در پایان یاد کلامی از نخست وزیر مدعی راستگویی افتادم در شب مناظره با اقای احمدی نژاد رئیس جمهور محبوب و محترم که فرمودند از امام صادق نقل شده که آیا مومن دروغ میگوید؟امام سه بار فرموندند لا والله لا والله لا والله...

قضاوت با شما!

برای بزرگ نمایی عکس ها بر روی عکس ها کلیک کنید.

آقای افتخاری،درود بر مخالف من!

               

حدود 2 ماه پیش بود که استاد به نام آواز ایران علیرضا افتخاری در مجلسی با رئیس جمهور محترم سلام و احوالی کردند و ادای احترامی به ایشان نمودند.همین کار مودبانه ی علیرضا افتخاری کافی بود تا بهانه ای شود برای برخی حامیان شبه روشنفکری و آزادگی! برای توهین به این استاد خوش نام آواز ایران و خانواده اش که چرا با احمدی نژاد خوش و بش کردی؟به چه حقی به احمدی نژاد احترام گذاشتی؟و... .

یاد صحبت های چند سال پیش برخی ها افتادم که مدعی روشنفکری بودند و میگفتند ما مخالفین خود را بر میتابیم و زنده باد مخالف من! و می گفتند نگویید  مرگ بر آمریکا و ... اصلا چرا آدم باید شعار مرگ بدهد

حالا من نمیدانم آقای افتخاری اساسا مخالف آن افرادی بودند که این حرفها را زمانی میگفتند و خود را منورالفکر میدانستند یا مثلا احترام گذاشتن به رئیس جمهور منتخب ملتی اساسا مخالفت با قشر دیگری است یا نه؟اما این برایم جالب بود که ما در کشوری زندگی میکنیم که شبه روشنفکرانش و مدعیان روشنفکریش فقط بلندند شعار بدهند و مدعی باشند.اما دریغ از کمی باور به حرفهای خودشان و اینکه چه حرفهای خوش اب و رنگی میزنند که اگر کمی هم به حرفهایشان عمل کنند بد نیست!

آری آقای افتخاری شما همیشه محبوب بوده اید و محبوب هستید و محبوب خواهید ماند.شما با برخی ها فرق دارید که مدعی روشنفکری و محبوب بودند هستند اما به خود اجازه میدهند به همه چیز و همه کس که با طبع کوتاه و بچه گانه ی آنها نمی سازد توهین کنند.

آقای افتخاری مطمئن باشید اکثر افرادی که شما را میشناسند به شما و خانواده ی محترمتان احترام میگذارند و آن عده ی قلیل مخالفین خود را بگذارید به حساب افرادی که در هر جامعه ای وجود دارند که برای مطرح شدن خود و مغلوب کردن حریف دست به هر کاری میزنند که به قول مولانا:

                                         چون که با کودک سرو کارت فتاد

                                            پس زبان کودکی باید گشاد

آقای افتخاری شما همیشه محبوب بوده و محبوب هستید و محبوب خواهید بود انشاءالله.

وقتی دم خروس خاندان فتنه گر کاملا بیرون میزند...

وقتی دم خروس خاندان فتنه گر کاملا بیرون میزند...

                        خاندان فتنه...                         

الف: «... بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان‌ها، این وضع را بیش از این برنمی‌تابند و آتشفشان‌هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت... آتشی که هم‌اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است... شعله‌ورتر شدن این آتش... بنزین بر آتش افروخته...».


[جملات و کلماتی از نامه‌سرگشاده حجت‌الاسلام والمسلمین رفسنجانی به رهبر انقلاب]


ب: «... اگر انتخابات سالم برگزار شود و تقلبی انجام نشود، میرحسین موسوی، رئیس‌جمهور است و اگر غیر از این شد، مردم به خیابان‌ها بریزند...».


[حرف‌های خانم عفت مرعشی، همسر حجت‌الاسلام والمسلمین رفسنجانی به هنگام انداختن رأیش به صندوق آرا]


پ: «... اگر این بی‌توجهی به حقوق مردم ادامه یابد، این احتمال وجود دارد که خواست‌های مردم به تغییرات اساسی تبدیل شود... مردم در ابتدا رای خود را می‌خواستند ولی متاسفانه آن‌قدر رفتارهای غلط و خلاف قانون، اتفاق افتاد که روز به روز به خواسته‌ها و انتظارات آنها که به حق هم هست، اضافه شد...».


[حرف‌های فائزه هاشمی‌رفسنجانی، دخترحجت‌الاسلام والمسلمین رفسنجانی در گفت‌وگو با یک ماهنامه آمریکایی]


ت: «... اگر پس از اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها، مترو قادر به پاسخگویی به نیاز مسافران نباشد، شاهد بروز اغتشاشات و شورش‌های اجتماعی خواهیم بود...».


[حرف‌های اخیر محسن هاشمی رفسنجانی، پسر حجت‌الاسلام والمسلمین رفسنجانی]


یک:


سخنان و پیشگویی‌های دقیق(!) خاندان هاشمی، چندی است مورد توجه و نظر تحلیلگران سیاسی قرار گرفته است. 3 روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری، نامه‌ای از سوی رئیس‌ محترم مجمع تشخیص نگاشته شد که از فردای انتخابات، عملا بخش تهدیدآمیز آن – که در ابتدای مطلب آمد- محقق شد. 8 ماه، کشور گرفتار «فتنه»‌ای بی‌سابقه در حیات جمهوری اسلامی شد که اگر نبود لطف الهی، توجهات حضرت ولی‌عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف، بصیرت و تدابیر پیامبرگونه رهبر حکیم انقلاب، دعای روح مطهر امام راحل عظیم‌الشأن و ارواح پاک شهدای انقلاب اسلامی و پیروی تام و تمام ملت عزیز ایران از ولایت مطلقه فقیه، معلوم نبود بر سر نظامی که با گذشت 1359 سال از حکومت پیامبر اعظم صلی‌الله علیه و آله و سلم و حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام، بار دیگر اسلام را شعار خویش قرار داده بود، چه می‌آمد. 

 

آتشفشان مورد نظر، البته از سینه‌هایی سوزان تغذیه شد ولی این سینه‌ها، سوزانِ از کف دادن دوباره جاه و مقام و زندگی‌ اشرافی برخی افراد بود که آتش آن توسط عده‌ای از اراذل، اوباش و الوات به نمایندگی از جریان‌های پیوندخورده با «قدرت» و «ثروت» فوران کرد. در این بین، خون تعدادی جوان ساده‌لوح و فریب‌خورده که تصور می‌کردند رأی‌شان خوانده نشده و نظام در انتخابات ریاست‌جمهوری تقلب کرده، ریخته شد، جان پاک آن زن جوان و مظلوم و دختربچه معصومش در کودکستان توسط شیاطین پست‌فطرتِ اجیر گرفته شد، «حسین غلام‌کبیری» جوان بسیجی مخلص به شهادت رسید، خودروهای عمومی و خصوصی، مغازه و خانه و بانک و اموال شخصی و بیت‌المال، خسارات بسیار دیدند و در یک کلام، مواد مذاب این آتشفشان، «امنیت» و حتی «احساس امنیت» را بر سر راه خود، ذوب کرد.


دو:


انتخابات سالم برگزار شد ولی آنکه باند متبختر و متفرعن اشرافیت کوه‌نشین، «رئیس‌جمهور»ش می‌خواست، با اختلافی 11 میلیونی، ناکام شد؛ مردم نه؛ عده‌ای خودفروخته که معلوم بود سازمان‌دهی شده‌اند به خیابان‌ها آمدند و اغتشاشاتی را رقم زدند تا شیرینی پیروزی «مردم‌سالاری دینی» و «تثبیت نظام مقدس» در سی‌امین سال استقرارش و پس از پشت سر گذاشتن این همه موانع، اقدامات، تحریم‌ها و نیز نیرنگ‌‌های دشمنان مستکبر، به کام به‌وجود آورندگانش – 40 میلیون ایرانی سربلند-

به تلخی گراید. 

 

سه:


چه بی‌توجهی‌ای به حقوق مردم شده است؟ اگر شده، آیا در آن 16 سال – و بلکه 24 سال- نبوده است؟ آیا کسی که به نوکری ملت مفتخر است، به مردم بی‌توجه بوده که رنج سفر به دورترین روستاها و بخش‌های کشور را به جان خریده و شبانه‌روز برای رفاه همه ایرانیان – و نه چند خانواده و فامیل خاص شمال تهران‌نشین- تلاش مجدانه دارد و معتقد است، آن پیرزن ساکن دِه با افرادی که خود را سفیدپوست(!) می‌دانند، برایش هیچ تفاوتی ندارد یا افرادی که شهروندان کشور را در دوره صدارتشان به درجات «وزیر، معاون، مشاور، وکیل، مدیرکل، شهردار این شهر، فرماندار آن شهر، مدنی، غیرمتمدن، شهری، روستایی و...» تقسیم می‌کردند؟ 

 

کدام رفتار غلط و خلاف قانون در این 5 سال سر زده که خواست مردم به تغییرات اساسی – قطعا با چاشنی خشونت و به وسیله اختلال و اغتشاش و شورش- مبدل شده باشد؟!


چهار:


پرده آخر نمایش – تا اینجای کار- تهدید به اغتشاش و شورش اجتماعی است. 

 


یک سؤال: با 21 میلیون سفر که به اذعان مدیرعامل مادام‌العمر شرکت متروی تهران به وسیله قطارهای این شرکت انجام می‌شود، درآمد روزانه مترو چه قدر است؟ اینک بلیت تک‌سفره مترو 250 و دوسفره 450 تومان است. اگر هر سفر را ،حتی 200 تومان در نظر بگیریم و یک میلیون نفر/ سفر هم به آقای محسن هاشمی تخفیف بدهیم، پول دریافتی مترو در هر روز 4 میلیارد تومان می‌شود. هر وقت هم مدیران مترو اراده می‌کنند، شورای شهر با تصویب خود، قیمت را افزایش می‌دهد – افزایش ناگهانی قیمت بلیت 150 به 250 تومانی و 250 به 450 تومانی که یادتان هست؟- دیگر چه مشکلی برای تامین بودجه این شرکت وجود دارد که نظام و دولت را به ایجاد اغتشاش اجتماعی تهدید می‌کند؟ البته به عنوان یک فرد منصف باید گفت، در صورتی که حق قانونی مترو دریافت بودجه است، باید با بررسی‌های لازم به این شرکت پرداخت شود اما باید این هم در نظر بگیریم که عملا مدت‌هاست یارانه‌ها در مترو و حمل و نقل ریلی هدفمند شده است.


پنج:


راستی! از مهدی هاشمی چه خبر؟!


پ.ن:این روزها گه گاه به این فکر میکنم که تاریخ در مورد خاندان فتنه گر در آینده چه قضاوتی خواهد داشت؟خاندانی که همیشه سعی میکند نان به نرخ روز خور باشد و انتقامش را با تهدید و زور بگیرد...