مطرح کردن ایران در برابر اسلام خیانتی بزرگ است

رجانیوز- "آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی" از اساتید حوزه علمیه قم و مدیر موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) صبح امروز در همایش تجلیل از مربیان و اساتید حوزه آموزش سپاه پاسداران که به مناسبت 12 اردیبهشت سالروز شهادت شهید مطهری در محل نمایندگی ولی فقیه در سپاه برگزار شد، به سخنرانی پرداختند. آیت‌الله مصباح در سخنان خود با اشاره به برخی جریانات انحرافی در عرصه سیاسی کشور که به دنبال ارائه یک تلقی نادرست از ولایت فقیه هستند، مقابله با اینگونه انحرافات را منش و روش شهید مطهری عنوان کردند و همراهی با این جریان را خیانت بزرگ در حق انقلاب، امام و شهدا نامیدند.متن کامل سخنان آیت‌الله مصباح یزدی در این مراسم به این شرح است:



پیش از انقلاب در ادبیات کشور عناوینی وجود داشت که درون مایه تبیین این دیدگاه بود که می‌گفت عرصه سیاسی و عرصه دینی از هم جداست؛ یعنی دین باید از سیاست مستقل باشد. در آن زمان اینگونه تبلیغ کرده بودند که اگر یک روحانی سیاسی بود و فعالیت سیاسی داشت، حتما در زمینه اجتماعی مقبولیت ندارد و یا مقبولیتش در حد بسیار اندکی است. در واقع فعالیت سیاسی برای علمای دینی باعث می‌شد تا از ارزش اجتماعی آنان کاسته شود. الحمدالله پس از انقلاب اسلامی و حضور اندیشمندانی مانند شهید استاد مطهری، این اندیشه رایج در آن زمان تغییر کرد و هم اکنون همه علما و بزرگان و حتی اکثریت مردم ما بر این باور هستند که سیاست از دیانت جدا نیست و این دو مقوله باهم و در کنار هم هستند. البته به هر حال اندکی از رسوبات آن تفکر منحرف سابق که قائل به تفکیک دین از سیاست بود هنوز باقی مانده است و برخی مواقع مسائلی را مطرح می‌کند.

اصولگرایی یک مفهوم دینی است، نه سیاسی

مثلا همین کلمه اصولگرا که هم اکنون در ادبیات سیاسی کشور ما رایج است. باید دید منظور از این اصولگرا، یک مفهوم دینی است یا یک مفهوم سیاسی؟ متاسفانه دیده می‌شود که برخی منصوبین به اصولگرایی طعنه می‌زنند که اصولگرایی یعنی یک شعار سیاسی و این مفهوم را داری مبنایی سیاسی می‌دانند؛ مانند شعار یک حزب. این ادعا درحالی مطرح می‌شود که اساسا خاصیت ادبیات سیاسی، تغییر در مرور زمان است اما مفاهیم دینی اینگونه نیستند. نباید با اندیشه‌هایی که از معارف دینی و الهی استخراج شده‌اند، همانگونه که با شعارهای سیاسی برخورد می‌شود، رفتار کرد. با مفاهیم دینی که نمی‌توان مانند شعارهای سیاسی، بازی کرد.

حالا می‌رسیم به مفهوم ولایت‌فقیه که بر پیشانی حکومت اسلامی نقش بسته است و باید بررسی کنیم که این مفهوم، یک مفهوم دینی است یا یک مفهوم و شعار سیاسی؟ معارف دینی ما معتقد است و اینگونه تبیین کرده که ولایت فقیه یک مفهوم و محتوای دینی است و نه سیاسی و چون اساس آن بر مبنای دین است، به طور ویژه قابل احترام است اما متاسفانه ما شاهد هستیم که برخی افراد با این شعار دینی، معامله سیاسی می‌کنند. این افراد معتقدند که این مساله یک شعاری بوده است در ابتدای انقلاب که اکثریت مردم به آن رای دادند و صرفا به عنوان یک شعار سیاسی پذیرفته شده است. اما آیا تلقی ما از ولایت فقیه هم اینگونه است که یک شعار سیاسی است که از سوی مردم به آن رای داده شده؟ مثل مرگ بر آمریکا؟ نخیر؛ اینگونه نیست. شعار سیاسی اگر شکست بخورد، اتفاقی نمی‌افتد؛ نهایتا یک حزب می‌رود و یک حزب دیگر جایگزین آن می‌شود اما وقتی موضوع یک مفهوم دینی باشد؛ دیگر باید توجه داشت که اعتبار آن به رای مردم نیست. برای بررسی بهتر، لازم است یک مثالی بزنم. اسلام یعنی تسلیم بودن در برابر خدای متعال. اساسا علت نکوهش یهود و نصارا در قرآن کریم، تسلیم بودن آنان در برابر غیر خدا است که عامل انحراف آنان شده است؛ در واقع این گروه‌ها بت پرست یا کافر نبودند، بلکه تسلیم  غیر از خدا شدند و این گناه بزرگی است. چرا که تنها سخنی که باید پذیرفته شود و در برابر آن تسلیم بود، سخن خداوند است. او هم ربوبیت تکوینی دارد و هم ربوبیت تشریعی؛ یعنی بر ما امر و نهی می‌کند. اگر هم از کسی غیر از خداوند اطاعت می‌شود، در طول اطاعت از خداست؛ یعنی چون خدا گفته از او اطاعت کنید، ما اطاعت می‌کنیم. مثلا اطاعت از پدر و مادر که در قرآن کریم آمده اول از خدا اطاعت کنید و سپس از والدین؛ این اطاعت در عرض خدا نیست. بلکه در طول خداست و چون خدا این اطاعت را واجب کرده، ما هم اطاعت می‌کنیم. اطاعت از پیامبران و انبیا الهی هم همینگونه است. این به معنای آن نیست که خدا و پیامبران را به طور جداگانه اطاعت می‌کنیم؛ بلکه منبع اطاعت از خداست و پیامبران هم به دلیل امر الهی به مردم، مطاع و قابل اطاعت هستند. این مساله درباره اولی‌الامر هم صدق می‌کند و اطاعت از آن در طول اطاعت از خداست. پس از اولی‌الامر هم اطاعت از ولی فقیه است که در طول اطاعت از امام است که در طول اطاعت از پیامبر است که در طول اطاعت از خداست. این سلسله اطاعت، یک منبع دارد و ان هم خداوند متعال است. منبع همه حکم‌ها و تشریع‌ها از خداوند است. پیامبر از خودش وضع دستور یا قانون که نمی‌کند؛ بلکه از جانب خدا این اجازه را پیدا کرده است. این بینش اگر باشد، باعث می‌شود اطاعت از ولی فقیه را یک مساله دینی ببینیم که ربطی به مسائل سیاسی ندارد. در واقع اینگونه نیست که – خداوند نیاورد آن روز را – اگر روزی علیه حکومت ما کودتا شد و تغییر کرد، ولایت فقیه از اعتبار بیفتد. این مساله نه تنها در زمان غیبت بلکه در زمان حضور امامان معصوم (ع) هم معتبر بوده است. امام صادق (ع) در زمانی که تحت فشار و محاصره شدید دشمنان بودند، تاکید کردند که وقتی مومنان دسترسی به ایشان ندارند، به فقیه عالم رجوع کنید که حکم او حکم ماست.

قانون اساسی اعتبارش را از امضای ولی فقیه می‌گیرد

این مساله اصلا ارتباطی به موضوعات سیاسی ندارد که اصلا در قانون اساسی هست یا نیست. مگر اطاعت از خدا حتما باید در قانون اساسی باشد تا ارزش و اعتبار پیدا کند؟! فرضا اگر روزی ولایت فقیه در قانون اساسی ما نبود؛ آیا آن وقت دیگر این امر اعتبار ندارد؟ اینگونه نیست. البته متاسفانه این تفکر در برخی از رئیس جمهورهای پیشین کشور ما وجود داشت که صراحتا می‌گفتند ما ولایت فقیه را قبول داریم چون در قانون اساسی است. یعنی اگر نبود یا برداشته شود، ما دیگر به آن اعتقاد نداریم! در حالی که اصلا اعتبار قانون اساسی به ولایت فقیه است نه برعکس. اگر امام (ره) قانون اساسی را امضا نمی‌کرد که فقط یک کاغذ معمولی و بی ارزش بود. برخی گمان می‌کنند که قانون اساسی در کنار قرآن یک منبع اعتبار است؛ در صورتی که اگر امضای ولی فقیه را نداشته باشد، هیچ ارزشی ندارد. اگر رئیس جمهور منتخب مردم توسط ولی فقیه "نصب" نشود، طاغوت است و مشروعیت ندارد. هر چقدر هم رای داشته باشد، باز هم اعتبار الهی و شرعی ندارد. البته یک زمانی مثلا انجمنی راه می‌افتد و رای گیری می‌شود تا یک رئیس انتخاب شود و مسائل اداری را انجام دهد، آن یک موضوع دوستانه است و ارتباطی به مشروعیت بخشی به آن فرد ندارد. مساله حکومت در حکومت اسلامی با سایر نقاط جهان متفاوت است. امام (ره) صراحتا فرمودند که اطاعت از دولت اسلامی شرعا واجب است. نمی‌گفتند که چون رای دادید، واجب است. رای مردم فقط جنبه عرفی و نهایتا اخلاقی ماجراست اما به آن مشروعیت نمی‌بخشد. این امضای نایب امام زمان (عج) است که شرعا اطلاعت از آن را واجب می‌کند. به همین دلیل است که در کشور ما، رعایت و اطاعت از مقررات حکومتی و قوانینی که در مجلس شورای اسلامی و امثالهم وضع می‌شوند، از واجبات شرعی است. اگر این فرهنگ در جامعه ترویج شود، ما دیگر شاهد بسیاری از مشکلات نیروی انتظامی و دادگستری‌ها نخواهیم بود و بسیاری از تخلفات کاهش خواهند یافت اما متاسفانه حتی برخی از متدینین ما هم به این مساله توجه لازم را ندارند.

هیچکس برای پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیکی شهید نشد؛ خانواده‌ها برای اسلام شهید دادند

برگردیم به اصل مطلب خودمان. اصل این است که ولایت فقیه، عمود خیمه انقلاب است. انقلاب اسلامی با انقلاب اکتبر و انقلاب فرانسه و غیره متفاوت است. این انقلاب برای برپایی حکومت اسلامی و اعمال قوانین اسلامی صورت گرفته و همه عالم هم آن را به نام انقلاب اسلامی می‌شناسند. اسلامیت این حکومت در وضع قوانین کشور از سوی شورای نگهبان صورت می‌گیرد و در اجرائیات هم مستقیما زیرنظر ولی فقیه است. اگر ما ولایت فقیه را در حد یک شعار سیاسی پایین بیاوریم، خیلی کمرنگ می‌شود و در حد شعار تبلیغاتی یک حزب و مانند آن می‌شود؛ مثلا شعار عدالت اجتماعی. خب مردم هم به این شعار رای می‌دهند و شعار خوبی هم هست ولی آیا این رای، وجوب شرعی به همراه دارد؟ خیر؛ اینگونه نیست. برای همین امام راحل (ره) در حکم ریاست جمهوری همه افراد می‌فرمودند که من شما را نصب می‌کنم. ما باید حواسمان باشد که مسائل را قاطی نکنیم. اگر در این زمینه اشتباه کنیم، برخی شایعه می‌کنند که مثلا الان بین ولی فقیه و فلان مسئول اختلاف است؛ مگر ما دو خدا داریم که حالا بخواهیم بین دو نفر انتخاب کنیم؟! این یک شعار سیاسی نیست. اعتبار همه مسئولان به ولی فقیه است. این خیلی مهم است وگرنه همه دولت‌های جهان خواستار مقابله با رشوه خواری، دزدی، سوءاستفاده‌های اقتصادی و امثالهم هستند ولی فقط یک کشور در دنیاست که می‌گوید علاوه بر اینها باید رضایت خدا را در نظر داشته باشیم. فقط یک کشور اینگونه است که آن هم به لطف خون شهدا به دست آمده و انشاالله تا ظهور ولی عصر (عج) هم ادامه خواهد داشت.

یک مثال دیگر می‌زنم. پس از پیروزی انقلاب، کشور واقعا استقلال پیدا کرد و از دست مستشاران آمریکایی که هیچکس حق نداشت بدون اجازه آنان کاری بکند، خلاص شد. وضعیت اقتصادی کشور هم واقعا چندین برابر بهتر شده است. من یادم می‌آید که در شهر قم، حتی یک خانه با دیوار سنگی هم نبود و همه کاه گلی بودند؛ حتی خانه آیت‌الله بروجردی هم گلی بود اما حالا باید بگردید تا بین هر صد تا خانه یک خانه غیرسنگی پیدا کنید.در زمینه علمی هم همینطور. در آن زمان هر بیماری که مشکل حادی داشت، سریع به خارج فرستاده می‌شد. حتی پزشکان دست دوم هندی و فیلیپینی هم به ایران می‌آمدند و فعالیت می‌کردند و ما واقعا متخصص نداشتیم اما الان به قطب پزشکی جهان تبدیل شده‌ایم. همین مساله را سایر عرصه‌ها هم می‌بینیم اما این انقلاب با اینکه اینها را برای ما ارمغان آورد اما شعار اصلی‌اش این نبود. خانواده شهدا، فرزندان خود را برای اینها ندادند؛ کسی برای پیشرفت اقتصادی و تکنولوژی شهید نشد. همه برای اسلام، پیروزی اسلام و سربلندی اسلام شهید دادند. اصل و اساس انقلاب ما اسلامی است؛ یعنی هر قدمی که در راه ترویج باورها و اعتقادات اسلامی برداشته شود، انقلاب ما را مانند درختی بارور شده و میوه داده می‌کند اما اگر در خلاف آن صورت بگیرد، این درخت را آفت زده می‌کند و باید اصلاح شود. بزرگترین خیانت به انقلاب هم تقابل با همین مساله است. کسی هم که بیشترین سهم را در گسترش این تفکر داشت، شهید گرانقدر مطهری بود که بعد از گذشت 32 سال هنوز متن کتاب‌های ایشان به عنوان مرجع اصلی استفاده می‌شود. همین جا هم باید بزرگترین دشمنان را بشناسید؛ یعنی کسانی که این عقاید و اصول ما را تضعیف می‌کنند؛ کسانی که ولایت فقیه را در حد یک شعار سیاسی می‌خواهند؛ کسانی که به ولی فقیه به چشم یک رقیب نگاه می‌کنند و به دنبال ترویج سکولاریسم هستند. چه خیانتی بالاتر از این؟ در واقع این محکی بسیار مناسب برای شناخت خدمت و خیانت افراد است.

مطرح کردن ایران در برابر اسلام، حتی اگر از روی جهل هم باشد، یک خیانت بزرگ است

تضعیف ارزش اسلام با مطرح کردن عناوینی همچون ایران، آن هم در زمانی که بیداری اسلامی در منطقه موج گرفته و همه صراحتا از الگو شدن انقلاب اسلامی سخن می‌گویند، خیانت است. حالا ما به شخص که کاری نداریم چه گفته و از کجا نشات گرفته. مهم این است که ما باید خدمت و خیانت را بشناسیم. تحلیل درباره نیت آن فرد یک بحث دیگری است که آیا از عمد گفته یا از جهل اما تفاوتی در اصل ماجرا که خیانت بزرگ در حق انقلاب و اسلام است، نمی‌کند؛ حالا می‌خواهد از روی درایت باشد یا جهالت. مطمئن باشید اگر شهید مطهری هم زنده بود، بیشترین اهتمام را در راه تقابل با این جریان انحرافی ترتیب می‌داد.
خدایا، بر علو درجات این شهید عزیز بیفزا
خدایا، مقام معظم رهبری را تا ظهور حضرت ولی‌عصر (عج) سلامت نگهدار.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد