محمد موسوی خویینیها دبیرکل مجمع غیرقانونی روحانیون که بهتازگی با راهاندازی سایت شخصیاش می کوشد تا چهره امنیتی و پر ابهامش را تصحیح کند، چند روز پیش در یادداشتی به بیان نظریاتش درباره برخی شعارهای جریان فتنه پرداخت.
به گزارش رجانیوز، موسی خویینیها در این یادداشت بهعنوان سخنگوی 14 میلیون نفری که به موسوی و کروبی رای داده بودند، نوشت: مخالف شعار جمهوری ایرانی در برابر جمهوری اسلامی هستیم و نیز مخالف شعار علیه رهبری هستیم ولی چرا این شعارها و یا آتش زدن عکس امام و امثال این امور را به پای جریان اصیل اصلاح طلب می گذارند و چرا امکان هرگونه تکذیب و دفاع را از اصلاح طلبان سلب می کنند؟
ادامه مطلب ...
علی اکبر محتشمیپور که تا 9 ماه بعد از فتنه نیز دبیرکل دبیرخانه حمایت از انتفاضه فلسطین بود و در زمینه مسائل مربوط به فلسطین مدعی است، در گفتوگویی بهجای تقبیح افتضاح فتنهگران روز قدس 88، بعد از دو سال یک توجیه بیربط برای این ماجرا بیان کرد.
به گزارش رجانیوز، وی که مسئول کمیته صیانت از آرای ستاد میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری دهم بود و نقش مهمی در فراگیر شدن ادعای دروغ تقلب داشت، در این گفتوگو مدعی شده است که طرح شعار "نه غزه نه لبنان" واکنش طبیعی به خس و خاشاک نامیدن مردم بود.
وی همچنین اضافه کرد: «بحث اینجاست که وقتی در یک کشور کسانی شعار فلسطین را می دهند که بیشترین ظلم را در حق جوانهای خودشان می کنند، این یک عکس العمل طبیعی از یک مظلوم است که کتک می خورد و زندان می افتد، کمترین عکس العملش است. می گوید آقا جان! تویی که داری شعار مظلومیت فلسطین را می دهی، چرا نسبت به مردم خودت ظلم می کنی؟ البته که معتقدم چنین شعاری را کسی قبول ندارد، یک مجموعهی مشخصی در یک روز مشخص این شعار واکنشی را داده اند، آن هم در واکنش به آن کسانی که آمده اند و گفته اند این مردم خس و خاشاک هستند، یا در واکنش به کسانی که این برخوردها را با مردم تایید می کنند والا همین جوان در حالت عادی طرف فلسطین را می گیرد.»
ادعای ظلم به جوانان و مردم در حالی است که آقای محتشمیپور نخواسته این واقعیت را بیان کند که ظلم بزرگ را در حق نظام و مردم، فتنهگران از جمله مجمع روحانیون مبارز تشکل متبوع او با القای دروغ تقلب، دعوت به آشوب خیابانی روز 30 خرداد و تحریک فریبخوردگان به ادامه اغتشاش کردند.
ادامه مطلب ...
شبکه ایران: نقش آفرینی رئیس بنیاد باران در سطح رهبری جریان فتنه 88 باعث شد که بار دیگر پرونده عملکرد او در دولت اصلاحات بازگشایی شود.
از جمله مواردی که مورد توجه مجدد بخشی از کارشناسان سیاسی قرار گرفت، سیاست خارجی این دولت و بویژه رویکرد شخص سید محمد خاتمی در مواجهه با غرب بود.
آقای خاتمی در پیگیری آنچه "تعامل" و "تنش زدایی" در سیاست خارجی می نامید، ارتباط جدیدی را با غرب و بویژه آمریکا بنیان نهاد که عملا به چشم پوشی از اندیشه های امام راحل در عرصه سیاست خارجی از جمله مقابله با استکبار جهانی، حمایت از ملت های مظلومان و اقتدار در برابر زورگویان و... انجامید. به گفته خاتمی این رویکرد از "تنش زایی" ممانعت می کرد.
او حتی در ابتدای دوران اصلاحات، در مصاحبه ای با کریستین امانپور، خبرنگار ایرانی تبار شبکه آمریکایی سی ان ان، مردم آمریکا را بسیار "متمدن" و شکل گیری تمدن آمریکایی را محصول مجاهدت ها و "شهادت" کسانی مانند آبراهام لینکلن(رئیس جمهور مقتول آمریکا) دانسته بود!
این سخنان تامل برانگیز آقای خاتمی موجی از انتقادات حامیان انقلاب اسلامی را به همراه داشت.
دکتر حسن رحیم پور ازغدی، از کارشناسان جامعه شناسی و اساتید دانشگاه، روایتی قابل تاملی را از این مصاحبه رئیس بنیاد باران بیان کرده است.
او که خود شاهد مصاحبه خاتمی با شبکه آمریکایی سی ان ان و تعریف و تمجید های وی از آمریکا بوده، در جمع کارگزاران وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در خرداد امسال، مصاحبه خاتمی را این گونه روایت می کند.
آقای رحیم پور البته در این فیلم از آقای خاتمی اسمی نمی برد اما می گوید که آن شبی که سخنان خاتمی را شنیده از شدت خشم و ناراحتی نتوانسته است تا صبح بخوابد و بارها به یاد سخنان امام راحل درباره شیوه برخورد با استکبار افتاده است.
او همچنین می گوید که اعتراض خود را به خاتمی انتقال داده است.
مخاطبان محترم می توانند این فیلم را از اینجا دانلود کنند.
قبل از هر در مورد خودکشی های سریالی خانواده شاه یا همان غارتگران ایران بگم که
ما منتظر سومیش هستیم هیچ جا نمی ریم همین جا هستیم
فقط حیف که این کثافتها بدون هیچ دادگاهی و رسیدن به جزاشون از این دنیا میرن.
جدیدا همشهری بازم شروع کرده موش دوندون! تا ببینیم اینبار می خواد چیکار کنه؟
نکته جالب مصاحبه با پالیزداره که یکبار با صحبتاش دیوار صوتی مملکت رو شکوند. حالا با صحبتایی اومده که اون قبلی ها رو نقض می کنه که این خیلی جالبه
من اعتقاد داشتم یکی از خوبی های که انتخاب احمدنژاد برای این کشور داشت شکستن باند قدرت و پخش شدن قدرت در بین یک گروه بزرگتر به غیر اون ۱۰ بیست خونواری که عادت کرده برودند وزیر بشوند. وزیر بهداشت می رفت وزیر کشاورزی می شد و وزیر کشاورزی می رفت وزیر نفت همین طوری برو جلو . یعنی فقط تو هیات دولت صندلی هاشون رو با هم عوض می کردند.
اینکه احمد نژاد خوبه یا نه یه بحثه و این که برای مملکت خیر داشت یه بحث دیگه. به نظر من حداقل خیر احمدنژاد این تقسیم قدرت بود تا دیگه کسی نتونه به راحتی برای خودش تو این کشور کاخ بسازه و ما رو به عرب و آمریکایی ها بفروشه.
حالا این صحبت های جدید پالیزدار رو آوردم اینجا تا بعنوان یه سند داشته باشم و برای خودم تو آرشیو بمونه. نمی دونم اینبار چقدر حرفاش درسته ولی حرفای قبلیش رو که خودش زده زیرش
تا اینبار چجور باشه
منبع خبر همشهری هست که شخصا به اونا هیچ اعتمادی ندارم. و این مطلب رو همونطور که گفتم جهت آرشیو نگه داشتم
چند سال پیش یکی از نوادگان حضرت امام گفته بود که:بایدامام را معادل یک مکتب بگیریم تا قابل نقد گردد و امروز زهرای اشراقی با تفسیری توهینآمیز از امام درصدد توجیه رفتار خویش و ارجاع اسناد آن به دیدگاههای حضرت امام است.
چند روز پیش وی در مصاحبهای با سایت جماران (که امروزه در
اختیار سران فتنه قرار دارد و ملاقات نوادههای امام یا سران فتنه را پوشش
میدهد) مطالبی را بر زبان آورده است که نشان میدهد امام در درون خانواده
هم مظلوم بوده است و اگر اینگونه که وی تفسیر میکند، نبوده است از دختران
بزرگوار امام خصوصاً سرکار زهرا مصطفوی که همواره در صراط امام (ره)
بودهاند توقع میرود «همزیستی مسالمتآمیز»ی که زهرا اشراقی از آن نام
میبرد را به هم بریزد و تفسیری صحیح از بیت امام (ره) در تاریخ ثبت نماید.
وی در بخشی از مصاحبه میگوید: «امام (ره) همان گونه که از دهه 50 تا
60، 180 درجه تغییر کرد، قطعاً اگر در دهه 80 هم بود تغییر خیلی زیادی
میکرد». آیا این جمله ناشیانه برای توجیه گردش 180 درجهای ایشان و همسرش
(محمدرضا خاتمی) نیست؟ 180 درجه تغییر زمانی به کار برده میشود که فرد
تغییر ماهوی کرده باشد و در نقطه مقابل دیروز قرار گرفته باشد. یعنی باید
حضرت امام در دهه 50 عاشق شاه و خاندان پهلوی بوده است و در دهه 60 دشمن
خونی آن شده باشد. آیا تفسیری غیر از این، معنی 180 درجهای میدهد؟
امام
دارای اصول ثابت و متغیری است که فرد کمسوادی چون زهرا اشراقی توان
پرداختن به آن را ندارد. عناصر کلیدی اندیشه امام همچون عدم جدایی دین از
سیاست، استکبارستیزی، جایگاه مردم در نظام اسلامی، سادهزیستی، مبارزه با
اشرافیگری (جالب است که زهرا اشراقی در همین مصاحبه امام (ره) را به
ازدواج با یک خانواده اشرافی متهم میکند) حمایت از مظلومان و مستضعفان و
... همیشه ثابت بودهاند.
در جایی دیگر با توهین به تشخیص امام آورده
است: «اگر امام از روحانیون دیگر کمی روشنفکرتر بود به خاطر تأثیر خانواده
بوده است» اولاً امام روشنفکر به معنیای که شما هستید نبود امام یک فرد
مکتبی بود و همه چیز را در درون میجست. ثانیاً روشنفکری در ایران هیچ موقع
بر بال مکتب سوار نبوده است و روشنفکران هیچ موقع پیرو روحانیت نبودهاند.
در سراسر مصاحبه، امام را به بیخیالی در مقابل رفتار و مواضع خانواده
متهم میکند و تصویری از خانواده امام ارائه می دهد که اگر درست باشد باید
از اعتراض مردم در 14 خرداد تشکر کرد: «در خانواده امام، بنی صدری، طرفدار
حزب جمهوری اسلامی، لیبرال و ... همه بودند ... خانواده امام جمع اضداد
بود». آیا اگر هنوز هم اینگونه است، مردم حق ندارند که امام و خط امام را
از شما جدا کنند؟ و اگر این کار را انجام دهند شما مدعی انحصاری امام
نخواهید شد؟
البته در جای دیگر به کنایه امام مبنی بر عشق و علاقه
نوادگان به غرب صحه میگذارد و میگوید: «امام هم درباره لباسها، غذاهایی
که میخوردیم و ... میپرسیدند. مثلاً وقتی غذاهای فرنگی میخوردیم، شوخی
میکردند و میگفتند فقط به این خاطر که اسم این غذاها خارجی است آنها را
میخورید، نه اینکه واقعاً خوشمزه باشند». بنابراین امام از عشق و علاقه
زهرا اشراقی و برخی دیگر به غرب اطلاع داشته است و نسبت به لباس و غذای
غربی آنان تذکر میداده. اما گوش شنوایی نبوده است «البته یکی دو بار از
لباس ما ایراد گرفتند که ماهم گوش نکردیم».
کما اینکه وی مدعی است که
اندک اسلامی را که دارد از شریعتی گرفته است. بنابراین طبیعی است که اسلام
مدنظر امام با اسلام شریعتی متفاوت است و فاصله شما با امام به اندازه
فاصله شریعتی با امام (ره) است.
زهرا اشراقی درباره حجاب، مدعی میشود
که قانون خاصی نداریم و هنوز هم معلوم نیست منظور از حجاب چیست و امام را
متهم به متفاوت بودن نظراتش درباره صدای زن و موسیقی و... میکند. وی
درپاسخ به این سؤال که «ولی امام درسال 58 دستور داده بودند که در ادارات
همه باید حجاب داشته باشند درغیراینصورت باید اخراج شوند»، میگوید: «آن
یک دستور بود ولی تبدیل به قانون نشد و تعریفی از حجاب نداریم.» نوع مواجهه
وی نشان میدهد که دستور ولی امر مسلمین را درحد قانون قبول ندارد و اصلاً
ارزشی برای فرمان و حکم امام قائل نیست. او نمیفهمد که قانون امام، قانون
الهی است و حجاب جزو مسلمات اسلام است.
امام درمتن ملت ما بوده است و
حضور رسانهای و سخنانش درمعرض چشم و دل همه ایرانیان موجود است. اما برخی
از نزدیکان تفسیری از سیره و منش امام ارائه میدهند که نسل امروز گمان
نمایند که حضرت امام دریک پستو زندگی میکرده و مردم هیچ اطلاعی از اندیشه و
سیره وی ندارند.
سخنان خانم اشراقی خیلی به شفافیت فضا کمک میکند و
زبان حزبالله را درمقابل این سؤال که چرا برخی نوادگان امام همراه انقلاب
نیستند، گویاتر میکند و سند حقانیت مسیر فعلی انقلاب را محکمتر مینماید.
بنابراین از کمک خانم اشراقی به قضاوتکنندگان عرصه سیاسی ـ اجتماعی کشور
باید تشکر کرد. اما آنچه قطعی است، این است که شخصیت امام یکپارچه عمل
میکرد و بین حرف و عمل امام تناقض وجود نداشت. مردم طی سالیان گذشته شما
را شناختهاند، سنجاق و چسب کردن خود به امام سودی در بر ندارد. خط امام خط
ولایت است. شما به خوردن غذاهای فرنگی و مدگرایی خویش مشغول باشید و هر
روز پردهای فرواندازید.
یار جمع کردن این احمق رو نگاه کنید که به قول مرد شماره ۱ توهم ایران فرهیخته ترین زن ایران هستش. چقدر جنسشون هم جوره ! :)
به جمله بندیش نگاه کنید چطور می خواد از جنازه چند تا بمب گذار سوء استفاده کنه. ببینید چجوری داره دست و پا میزنه شوهر بی عرضه اش رو یجوری به این ملت بچپونه
واقعا نفرت دارم چرندیات این احمق رو تو وبلاگ بزارم ولی خب این چرندیات بهترین راه برای نشون دادن حماقتش هست
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
حالا این که مردم نیست البته شهوهرش هم یه سور زده به این
جالبه مفسر قرآن هم هست . یدفعه مسلمون میشه صاف هم میره مفسر قرآن میشه. بعد شروع می کنه آسمون ریسمون بافتن.
خدا بیامرزدت شهید دیالمه که اون موقع اینارو شناختی
اعدامهای تحریک آمیز و خشونت بار این ایام توسط حاکمیت، بویژه اعدام پنج جوان که در روز یکشنبه 19 اردیبهشت به بهانه حضور در گروهکها اعدام شده اند، سؤالهای متنوعی را به ذهن هر انسان آزاده و تحلیلگری متبادر می کند. مثلاً: - اصلاً چرا اعدام؟ چرا بدترین مجازات در حق انسانها و ملت اعمال شده است؟ - آیا روند دادرسی انجام شده؟ آیا اقرار گرفتن زیر شکنجه هیچگونه وجاهت قانونی دارد؟ - آیا این اعمال و محکومیتها و اعدامها، اقدامی مستقلانه از سوی قوه قضائیه بوده است یا با فشار نهادهای امنیتی انجام شده؟ - آیا این اعدامهای شتابزده برای زهر چشم گرفتن از مردم در سالگرد بیست و دوم خرداد بوده است؟ - درحالی که جنبش سبز با همه تنوع و تکثر، خواهان استقرار حاکمیت مرکزی، وحدت ملی تمام قومیتهای ارضی ایران با حفظ حقوق اقلیتها ست، چرا حاکمیت فعلی با سرکوب اقلیتها و جوانان کرد و اعدامها در جهت تحریک این قوم اصیل عمل می کند؟ و سؤال پررنگ این است که آیا این اقدامات در جهت وحدت ملی است و یا تجزیه ملی و سایر پیامدهای سوء آن؟ - آیا اعدام زنان و خشونت در حق لطیف ترین بندگان خدا، موجب سرافرازی حاکمیت است یا نشان ضعف و ذلت آن؟ و این درحالی است که به فرموده پیامبر، زن به ریحانه تشبیه می شود: «إنَّ النّساء ریحانة» - آیا با این همه ادعای اسلام مداری رژیم، این اقدامات خشن، بازجوییها، زندانهای طویل المدت، و نهایتاً اعدامها، زنان را به اسلام علاقه مند کرده یا موجب بدبینی زنان و جوانان به اسلام شده است به نحوی که حتی عبادات بنیادی مثل نماز و روزه را هم برای آنها زیر سؤال برده است؟ اینگونه زن کشی ها، به این معنا ست که بالاخره حاکمیت به مطالبه رفع تبعیض تن داده (!) اما این بار از طریق ظلم بالسویّه! با اعمال زندان، شکنجه، بازجویی، احضار و اعدام، بطور مساوی برای زنان و مردان! و همزمان خودداری از هرگونه اقدام رفع تبعیض در قوانین قیم مآبانه در ارگانهای ذیربط و دادگاهها و نهایتاً، من زهرا رهنورد بعنوان عضو کوچکی از ملت، در اینجا به تمام مادران داغدار و زنانی که فرزندان و شوهرانشان اعدام شده اند یا در کف خیابانها به دست مزدوران کشته شده اند پیام می فرستم: ای زنان دلیر و شجاع، در این غم و اندوه عظیم، در کنار شما هستم و بدانید که این خونها به بار می نشیند و پاداش هزینه سنگین داغ جوانان صبح آزادی و دموکراسی خواهد بود اما دریغ و افسوس از این همه ظلم حاکمیت بر ملت؛ ملتی که هیچ کس را ندارد جز خداوند عالم.