ساندیس گرفتن یا نگرفتن مساله این است؟

من تو راهپیمایی بودم ولی خداییش ساندیس ندیدم. چقدر ایران کشور جالبی شده که باید اثبات کنی ساندیس نگرفتی. حتی ساندیس هاشم می تونه سیاسی باشه.  به هرحال ...

ولی این متن رو جایی دیدم خیلی برام جالب بود گفتم بزارم اینجا بخونید حالشو ببرید 


چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه. پلاک اتوبوس ایران 11 نبود. از آن قدیمی‌ها بود، نه از این لیزری‌ها. پلاک اتوبوس«BB-C068028H» بود و پلاک پدرم در جبهه«AK-S022-91H». من با همین اتوبوس رفتم راهی سرزمین نور شدم و بوسه زدم بر خاک کرخه نور. امسال عید باز هم با همین اتوبوس می‌خواهم بروم جنوب.

من هنوز هم سوار هوندا 125 پدرم می‌شوم. پدرم روی همین موتور، موتور ضدانقلاب را در همین خیابان‌های تهران پایین آورد. 200 کلاهک هسته‌ای اسرائیل، حریف هوندا 125 پدر من نشده‌اند!. پدر من روی همین موتور به شهادت رسید ولی اجازه نداد که آبادان «عبادان» شود و خرمشهر «المحمره»؛ زیر لاستیک هوندا 125 پدر من هنوز هم دارد استخوان‌های آمریکا خرد می‌شود. امروز هم فتنه‌گران، از صدای هوندا 125 «بابااکبر» بیشتر از هیبت ماشین‌های ضدشورش نیروی انتظامی می‌ترسند.

چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی ضدگلوله نبود. لاستیکش عاج نداشت. تاج و تخت نداشت. شیشه‌هایش دودی نبود. دنده‌اش خوب جا نمی‌رفت. فرمانش هیدرولیک نبود. سقفش یکی- دو تا سوراخ داشت. مثل BMW نبود که سقف متحرک داشته باشد. راننده‌اش کت و شلواری نبود. پیراهن مشکی‌اش وصله داشت. کاپشنش را از «تاناکورا» خریده بود که قبلا «ادواردو آنیلی» آن را پوشیده بود. برلوسکنی کت شلوار می‌پوشد. آنجلا مارکل کت دامن، سارکوزی یک وقت‌هایی لخت می‌گردد و من به کوری چشم France24 اعتراف می‌کنم و افتخار می‌کنم که حکومت به ما ساندیس داد و من چون روزه بودم، «نی» اش را نگه داشتم تا در روضه علی‌اصغر در آن بدمم: "بشنو از نی". من نی‌ام را درون ساندیس فرو نکردم. فرو کردم در چشم رئیس‌جمهور آمریکا و انتقام حرمله را گرفتم. ساندیس من آب سیب بود، دادم به رباب تا طفل 6‌ ماهه‌اش را سیراب کند.

به کوری چشم ضدانقلاب رئیس‌جمهور آمریکا با ما نیست. او با ما نیست. با سران فتنه است. با آن بی‌سواد که مردم گفتند "عامل دست موساد". خانم کلینتون! ساندیس‌های جمهوری اسلامی الکل ندارد که 100 دلار آب بخورد. از شیر مادر حلال‌تر است. 150 تومان است که مش رجب 10 تایش را می‌فروشد هزار تومان. سران فتنه، کوکاکولا می‌خورند که گازش، اشک‌آور است و اشک کودکان فلسطینی را درمی‌آورد. نتانیاهو با سران فتنه است، فتحی شقاقی شهید با ما. علی عبدالله صالح با سران فتنه است، سید حسن نصرالله با ماست. چشم اسرائیل کور، حکومت به ما تی‌تاپ هم داد. من روزه‌ام را با همین تی‌تاپ باز کردم. خاک بر سر شما که به جای گوشت «بزغاله گوساله»، گوشت خوک را می‌خورید. دانشمندان می‌گویند گوشت خوک، آدم را خرف می‌کند. بنازم انقلاب اسلامی را که با ساندیس و تی‌تاپ و هوندا 125 و اتوبوس دهن‌کجی کرده به تمام دنیای غرب. آمریکا حریف ساندیس ما نمی‌شود. برادر کوچک من ساندیس خود را که خورد، آن را باد کرد و ترکاند جلوی چشم عکس نتانیاهو و مردک 2 متری عقب رفت. من یک ساندیس جمهوری اسلامی را با کل دنیای آمریکا و اسرائیل عوض نمی‌کنم و من حتی اگر به عشق خوردن فلافل، بروم «حاج منصور» شرف دارد که به عشق بی.بی.سی سر از لندن درآورم. ساندیس جمهوری اسلامی شراباً طهوراست. آب زمزم است. آب زمزم ما، ساندیس‌های جمهوری اسلامی‌اند نه چشمه‌ای که اختیارش دست سعودی‌های شیعه‌کش است.

چهارشنبه اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، تلویزیون نداشت. نوار آهنگران گذاشته بود و من در خیابان انقلاب دیدم دختران وطنم وقتی پرچم انگلیس را آتش زدند دودش رفت در چشم آقازاده معروف. من دختر بن‌لادن را در سفارت عربستان ندیدم، ولی در چهارراه استانبول، دیدم آقازاده‌ای را که فقیر نبود اما کاسه گدایی دراز کرده بود جلوی در سفارت روباه پیر. من ادعا نمی‌کنم رهبرم «سید خراسانی» است، اما در دجال بودن شما شک ندارم. و البته که ظهور نزدیک است.

امروز صبح یکی به من پیامک داد که سران فتنه در رفته‌اند، رفته‌اند شمال. ویلای «احسان‌الله خان»! با ماشین ضدگلوله که ترمزش ABS دارد و همه چراغ قرمز‌ها را رد می‌کند! به میرزاکوچک‌خان زنگ زدم که حواست به وطن‌فروش‌ها باشد. میرزا گفت: «دکتر حشمت، نبض شیخ را گرفته؛ چهارشنبه‌ای، مردم را که دیده تبش بالا رفته آن یکی هم ساندیس بدنش کم شده!» به میرزا گفتم: «این بار مواظب سرت باش. اینها در سر سودای وطن‌فروشی دارند» وطن‌فروش، خواننده‌ای است که حنجره‌اش را پنجره‌ای کرده به سوی غرب. عالیجناب چهچه! «دود عود»‌ات بوی زغال سوخته می‌دهد. برای این ملتِ قوم طالوت، حضرت داوود باید نغمه بخواند. هان ای ابراهیم! تبر بردار! دیکتاتورهای مخملین، از دموکراسی بت ساخته‌اند. علامت کوچک‌تر، بزرگ‌تر سرشان نمی‌شود.

معلم کلاس اول من، یاد داده بود که 24 از 13 بزرگ‌تر است و آرای باطله از رای شیخ! معلم دینی من می‌گفت 13عدد نحسی نیست. نحس، کسانی هستند که به اسم خط امام، رای مردم را دزدیدند. نحس کسی است که آشوبگر عاشورا را هوادار خود می‌داند. سال بعد اول ژانویه، دهم محرم است. محرم که بیاید، حتی عید ارمنی‌ها هم عزا می‌شود. آن وقت هواداران آقای نخست‌وزیر، سوت می‌زنند در عاشورا و به افتخار شمر که سر امام را برید، کف مرتب می‌زنند. ای عیسی! بابانوئل سرش را در برف کرده و "مروه شربینی\" را نمی‌بیند. امسال مجله تایم، بابانوئل را کرد مرد سال و نوبل را دادند به بابانوئل. حیف که عمر سعد هزار و چهارصد سال زود به دنیا آمد والا «یونیسف» یک تقدیری هم از او کرده بود. اینجا هم،‌ کسانی بودند که عکسش را شش ستونی کار کنند. ستون دین من نماز یزید نیست. آقازاده معاویه مست بود و «انا‌لله و اناالیه راجعون» را نوشت: «انا الله و اناعلیه الراجعون»(!). ستون دین من، آن نمازی است که سیدالشهدا خواند، در ظهر عاشورا و به‌ازای هر کلمه نماز یک تیر خورد. والا ابن‌ملجم هم زیاد نماز می‌خواند، اما قبله‌اش ولایت نبود، قطام بود. در نماز ابی‌عبدالله، خم ابروی یار در یاد آمد و در نماز ابن‌ملجم، رژ لب دختر اغیار!

چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده‌اش کمربند نبسته بود. جریمه شد 20 هزار تومان. 13 هزار تومانش البته به خاطر سیگار بود. \"وینستون\" می‌کشید. ریه‌اش آسیب می‌بیند، ولی در عوض محصول آمریکایی را آتش می‌زند. چرا کسی آنهایی را که «بهمن» می‌کشند، جریمه نمی‌کند؟! مگر «22 بهمن» را که محصول امام بود پاره نکردند؟ من کاری با قوه قضائیه ندارم. دلم برای محافظان سران فتنه می‌سوزد که به جای حفاظت از انقلاب مجبورند مراقب جان شیخ باشند. سربسته بگویم این سخت‌ترین کار دنیاست. شیعه علی بودن و محافظت از عثمان تا که این پیرهن دوباره شر نشود.

چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، به راننده‌اش مرخصی داده بودند. به من هم مرخصی دادند. امتحان برادر کوچکم هم در مدرسه لغو شد. هان ای دشمن! از این پس قصه همین است. ساندیس نظام‌مان را می‌خوریم. از مرخصی‌اش استفاده می‌کنیم. سوار اتوبوس می‌شویم و در خیابان علیه شما شعار می‌دهیم و در برابرتان تمام قد می‌ایستیم. ما همه‌مان حکومتی هستیم. من مستأجر نیستم. بمن خانه هم داده اند. خانه‌ام «بیت ‌رهبری» است. بیت رهبری خانه فقط \"سید‌علی\" نیست. کاشانه ما هم هست. ناشیانه حرف نزنید. ما به این آشیانه ساده و صمیمی افتخار می‌کنیم. تا وقتی حاکم، «علی» است، راهپیمایی‌های ما، همه حکومتی است.

چهارشنبه، اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی، راننده‌اش می‌گفت 22 بهمن نوشابه و ساندویچ هم می‌دهند. ما 22 بهمن هم می‌آییم. برای چنین ملتی که جانش بر کف است، جان باید داد. جمهوری اسلامی به مردمش می‌رسد؛ حرفی هست؟! ما با رهبرمان آنقدر «نداریم»؛ که هر وقت اراده کنیم، چفیه‌اش را می‌گیریم؛ حرفی هست؟! آنقدر دوستش داریم که با یک اشاره‌اش نشانی خیابان انقلاب را می‌گیریم و می‌آییم. ساندیس هم می‌خوریم؛ حرفی هست؟! سران غرب، به فکر مردمان خود باشند که اول سال نو از سرما یخ نزنند. ما اینجا رابطه‌مان با رهبرمان گرم گرم است. خاک بر سرت سارکوزی! به ما چه که مردم فرانسه می‌خواهند سر به تن تو نباشد؟! نظام ما با ساندیس و نی و تی‌تاب و هوندا 125 همه حیثیت «همه ابرقدرت‌های دیگر+1+5» را به بازی گرفته. ما تا ساندیس داریم بمب هسته‌ای می‌خواهیم چه کار؟ حالا دیدی که ما چرا انرژی هسته‌ای را برای مصارف صلح‌آمیز می‌خواهیم؟! شما هر وقت نی ساندیس نظام ما را حریف شدید، آن زمان حرفی نیست، ما هم می‌رویم سراغ نیزه.

راستی! یادم رفت بگویم، برای این دل‌نوشته که تقدیمش می‌کنم به مولایم خامنه‌ای، 2 تا ساندیس گرفتم، یک تی‌تاب، حرفی هست؟!

باید بر اساس قانون و مطلبی که رهبری می فرماید عمل نمایید

خداوند فرموده است که دلها را بر اساس شرایطی منقلب می کنیم و اگر کسی بخواهد محبت وی در دل ها جای بگیرد این کار در اختیار خداوند است زیرا او مقلب القلوب است.

خداوند در قران کریم می فرماید: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا» در دنیا چنین است که یک وقتی کسی محبوب یک ملت است زیرا خداوند محبت او را در دل های دیگران و اهل آن محل قرار می دهد. سعه و ضیق این محبت بستگی به میزان سعه و ضیق ایمان و عمل او دارد.

تصرف در دلها فقط مقدور ذات اقدس اله است. خداوند در آیه 63 سوره انفال فرموده است که «الف بین قلوبهم». کینه و عداوت در حجاز، مکه و مدینه سابقه دیرینه داشته است. خداوند بین دلهای مردم حجاز الفت برقرار کرد. بعد به پیغمبر اکرم (ص) فرمود «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم» یعنی اگر آنچه را که در زمین است بین مردم تقسیم کنی و بخواهی با مال دلها را متحد کنی، این امر شدنی نیست.

یک جامعه ملتهب و متشتت را با مسایل مالی نمی توان متحد کرد. زیرا خداوند فرمود «ولکن الله الف بینهم». کسی نمی تواند بگوید ما می توانیم دلها را تسخیر کنیم. این کار به دست ذات اقدس اله است و لاغیر. حتی پیغمبر اکرم (ص) نیز اگر بخواهد با بخشش معادن زمین و بخشش طلا و نقره الفت ایجاد کند،‌ نمی شود. چون با کوثر الفت ایجاد می شود نه با تکاثر. قلب از سنخ کوثر است جز ایمان چیزی دلها را منقلب نمی کند.

قرآن برای همه قابل فهم است. اگر جامعه ای گرفتار اختلاف شد باید دید منشأ آن چیست. ما سه نوع اختلاف داریم. نخست اختلاف علمی است. اختلاف علمی بین صاحب نظران است. چه در حوزه و چه در دانشگاه اختلاف علمی چیز مقدس و منزهی است. پزشکی می گوید این بیمار با عمل درمان می شود دیگری می گوید با دارو درمان می شود. در فتواهای فقها هم همین طور است. نظرات حکما هم همین طور است. این اختلاف علمی چیز خوبی است و قابل حل هم نیست.

قسم دوم اختلاف، اختلاف حقوقی است. اختلافی که بر اثر بدرفتاری ایجاد شده است باید صبورانه و حلیمانه رفتار کرد تا نظام حفظ شود.

نوع دیگر اختلاف، نوعی عذاب الهی است. این نوع اختلاف را خود خداوند القا می کند و چاره ای جز ناله و زاری و سحر خیزی و اشک شبانه ندارد تا رفع شود.

قرآن کریم درباره یهودی ها و مسیحیان به این نوع اختلاف اشاره کرده است. بر اساس آیه 64 سوره مائده خداوند برای یهودیان نصحیت، کرامت، معجزه و حتی «من و سلوی» را فرستاد اما آنها به جان هم افتادند. خداوند می فرماید که همه راه های حق را برای این ها باز کردیم اما آنها به بیراهه رفتند. از آن به بعد ما اینها را به جان هم انداختیم الی یوم القیامه.

این جریان به صورتی دیگر در سوره مائده درباره مسیحیان آمده است که ما بین آنها عداوت و بغض قرار دادیم. راه حل این اختلاف که نوعی عذاب الهی است تنها ناله و ضجه است که «اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین» از این باب است.

در مقابل مودت، عداوت است. به همین خاطر خداوند درباره مسیحی ها و یهودیان فرمود ما عداوت را بین آنها قرار می دهیم. این عذاب الهی است. پس یک عده دچار محبت و یک سری هم دچار عداوت می شوند.

دوستی و دشمنی به دست خداوند است و این امر کسبی نیست بلکه آن نوعی عذاب الهی است بر همین اساس پیامبر اکرم (ص) فرمود هر بلایی که بر سر یهودی ها آمد دامن گیر امت من هم می شود.

در بحث ترس و آرامش، رعب یکی از علل پیروزی مسلمانان است. زیرا خداوند می فرماید ما در دل آنها رعب قرار دادیم. پیغمبر (ص) فرمود «انا منصور بالرعب» یعنی ما وقتی وارد میدان شدیم ترس در دل های دیگران مسلط می شود. وقتی در میدان جنگ می فهمیدند علی علیه السلام پرچم را به دست گرفته است خیلی ها فرار می کردند.

در سوره حشر رمز پیروزی مسلمانان کوخ نشین بر یهودی های کاخ نشین را «قذف فی قلوبهم الرعب» معرفی شده است یعنی ما ترس شما را بر دل های این ها مسلط کردیم.

در تطبیق وقایع فعلی جامعه با زمان گذشته می توان گفت، انقلاب اسلامی نظیر انقلاب پیامبر (ص) است. خداوند فرمود ما یک کاری کردیم که نه دوست فکر می کرد نه دشمن. در جریان انقلاب اسلامی نیز همین طور بود. هیچ دوست و دشمنی فکر نمی کرد که انقلاب پیروز شود.

بر اساس آیات قرآن کریم خداوند می فرماید اولین کسی که شما را بر یهودی ها پیروز کرد ما بودیم. شما کوخ نشین ها را ما بر کاخ نشین ها پیروز کردیم بعد شما رشد کردید و در جنگ های بعدی پیروز شدید. برای اولین بار وقتی ما شما را پیروز کردیم شما فکر نمی کردید. زیرا تصور می کردید که اینها کاخ دارند،‌حصن دارند قلعه دارند اما آنها فرار کردند. آنها هم تصور نمی کردند که متواری شوند. این پیروزی برای دوست و دشمن باور کردنی نبود.

این جریان دقیقا مثل انقلاب اسلامی ایران است زیرا دوست و دشمن، پیروزی انقلاب اسلامی را تصور نمی کرد.خب حیف است که این انقلاب از دست برود. اگر خدای ناکرده این انقلاب کمی آسیب ببیند دیگر مانند جریان صفویه نیست که بعد از آن زندیه و قاجار و پهلوی بیاید. اگر معاذالله ضربه ببیند رفت که رفت. خدا آن روز را نیاورد.

این رهبر، دولت، نظام و ملت را باید با دعا حفظ کرد. اگر اختلافی است باید بر اساس قانون و مطلبی که رهبری می فرماید عمل کرد.

القای ترس و امن از سوی خدا است. منشأ اصلی ترس و آرامش هم، ذات اقدس اله است. در جریان حضرت موسی خداوند فرمود ما دل مادر حضرت موسی را آرام کردیم. به مادر موسی گفتند تو فرزند خود را در جعبه بگذار و به دریا بینداز. به ما بده ما او را پیغمبر می کنیم. خدا می‌فرماید گاهی آرام می کنیم گاهی مودت می دهیم گاهی دشمنی را در بین دشمنان به عنوان کیفر کارشان گسترش می دهیم، همه اینها از سوی خداست.

بر اساس آیه 54 سوره مائده، اکنون که اسلام آمده اگر شما اسلام را یاری نکنید من یک گروهی را می آورم بهتر از شما. دنیا که تمام نشده است. معاذالله کسی فکر نکند که اگر انقلاب را یاری نکردیم تمام می شود. وعده الهی است. عمده خسارت بر خود ماست. در ذیل این آیه آمده است در اینجا پیامبر (ص) دست بر روی دوش سلمان گذاشت و فرمود قوم این شخص هستند که هم محب خدایند و هم محبوب او.

خداوند می‌فرماید اگر کسی بخواهد محبوب من باشد باید پیرو حبیب من باشد. این مطلب را در سوره آل عمران آورده است. حلقه مرتبط بین من و مردم در مدار محبت حبیب من است.

 دستورات قرآن و اسلام بر همین اساس است. بر این اساس قرآن حتی برای کفار هم برنامه دارد و حتی شیوه برخورد ما با آنها را نیز مشخص کرده است. قانون اساسی ما نیز بر همین اساس تنظیم شده است. آنان که تهدیدی برای ما ندارند و توطئه نمی کنند خداوند در ارتباط مسلمانان با آنها نهیی نکرده است.

ما هر جا هستیم باید منشأ خیر و برکت باشیم. کسی نباید بگوید به ما چه. آدم هر جا هست باید منشأ نفع و برکت باشد. اگر خدای نکرده ما هم راه پیشینیان را در این انقلاب طی نکردیم به همین عواقب دچار خواهیم شد.

* خلاصه بیانات آیت الله جوادی آملی در درس تفسیر قرآن کریم و در جمع طلاب و فضلای حوزه علمیه قم. یکشنبه 27دیماه88 با تشکر از خبرگزاری رسا-قم

ساندیس و عشق و مستی...

با مدعی مگویید، اسرار عشق و مستی

زیرا که طعم ساندیس، شهد است راستی راستی!


 ای کاش میر میدید، انبوه عاشقان را

تا بی خبر نمیرد، از درد خود پرستی


با مدعی مگویید، اسرار عشق و مستی

زیرا که طعم ساندیس، شهد است راستی راستی!

 

ای کاش میر میدید، انبوه عاشقان را

تا بی خبر نمیرد، از درد خود پرستی

 

جانباز شیمیایی، با شیخ گفت: «جانا!

با کافران چه کارت؟ گر بت نمی پرستی»

 

دندان گرگها را، هر کودکی ببیند

ای پیر انقلابی! چشمت چرا تو بستی؟

 

عاشق شو ارنه روزی، این صبر هم سرآید

اذن ولی نباشد، پنداشتی که جستی؟

 

یارب شکسته حالان، طاقت دگر ندارند

تا کی کنند اجانب، چندین دراز دستی

 

گویی ولی شناسان، رفتند از این ولایت

خط امام گم گشت، زین کارگاه هستی

 

«آن روز دیده بودم، این فتنه ها که برخاست

کز سرکشی زمانی، با ما نمی نشستی»

 

این عشق دست طوفان، خواهد سپردت ای میر!

بازآ به نزد ملت، وآن روزگار مستی


با اجازه از حضرت حافظ

محمد صادق باطنی

15 دی 1388

بازخوانی نامه تاریخی مهدی کروبی به آیت الله منتظری

 بازخوانی نامه تاریخی مهدی کروبی به آیت الله منتظری
دفتر پژوهش و بررسیهای خبری:مهدی کروبی در بهمن 1367 به همراه آقایان سید حمید روحانی و امام جمارانی نامه ای را خطاب به آیت الله حسینعلی منتظری در انتقاد از منش سیاسی وی منتشر نمودند که در اینجا با ذکر مقدمه حجت الاسلام روحانی متن کامل نامه را منتشر می نماییم:
   

مقدمه حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی: یک سال و اندی پیش از آنکه به همراه حجج اسلام حاج آقای کروبی و امام جمارانی نامه 11/67/29 را به آقای منتظری بنگاریم، از لحن سخنان او دریافته بودم که آنچه او بر زبان می‌آورد، با باورهای آن آقای منتظری که ما می‌شناختیم همخوانی ندارد و این صدای دیگران و دگراندیشان است که از حلقوم او بیرون می‌آید. این دریافت را بارها با برخی از دوستان در میان گذاشتم و اظهار نگرانی کردم، حتی به یاد دارم که یک‌بار در مجمع روحانیان مبارز این مسأله را مطرح کردم و این نکته را یادآور شدم که من بیم آن دارم که دشمن از آقای منتظری برای نظام جمهوری اسلامی، یک انور سادات بسازد و ما روزی چشم باز کنیم ببینیم که کار از کار گذشته و آنچه نباید اتفاق بیفتد، به وقوع پیوسته است. این سخنان من با واکنش منفی بسیاری از حاضران رو به رو شد. خبر آن هم به گوش آقای منتظری رسید و او نیز در ملاقات با برخی از دوستان زبان به گله باز کرده بود که فلانی مرا انور سادات خوانده است! و سرانجام این بحث و گفتگو به نگارش نامه 11/67/29 منجر شد که با امضای آقایان کروبی، جمارانی و نگارنده همراه بود.

سید حمید روحانی

و اینک متن کامل نامه:

ادامه مطلب ...

دلیل

دلیلی محکمتر از این بابا برای مشکل دار بودن هاشمی به نظرتون هست 

بیش از ۲۰ ساله رییسه دانشگاه آزاده  

خوب به عکس نگاه کنید

 

ریاضیات توهمی(۲)

حوادث چند ماه گذشته، جدای از همه‌ی ضررها و منافعی که برای مردم و کشور ما داشت، یک فایده خیلی خیلی خوب برای پیشرفت برخی علوم دانشگاهی داشت که البته این پیشرفت علمی را حقیقتا مدیون نخبه‌های سبز هستیم!

سبزها در چند ماه گذشته، معیارهای جدیدی برای اعلام تعداد حاضران و افراد شرکت کننده در راهپیمایی‌های مختلف ارائه کرده‌اند که انقلابی را در علم آمار و ریاضیات و منطق به وجود آورده است. معیار آنها هم به این ترتیب است که هر جا سبزها به خیابان بیایند، آمار خود را میلیونی اعلام می‌کنند حتی اگر صد نفر باشند! اما در مقابل، اگر میلیون‌ها نفر به خیابان بیایند، آمار را 100 نفر اعلام می کنند!

مثلا بعد از تشییع پیکر آقای منتظری در قم، بلافاصله سبزها جمعیت مردم را یک میلیون نفر اعلام کردند! البته عده‌ای هم گفتند پانصد هزار نفر و عده‌ای دیگر صدهاهزار نفر را تخمین زدند! همه این آمار و ارقام در حالی بود که جمعیت تشییع کننده، علاوه بر صحن حرم، در حد فاصل بین حرم تا کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ایستاده بودند که ما یک مقدار دیگر هم به سبزها ارفاق می‌کنیم و می‌گوییم تا میدان شهدا. کل این مسیر به یک کیلومتر هم نمی‌رسد! آن وقت در نظر بگیرید خیابان یک کیلومتری و جمعیت یک میلیون نفری؟

حالا همین شهر قم را در روز 9 دی در نظر بگیرید. از همان دقائق ابتدایی کاملا مشخص بود که این راهپیمایی قابل مقایسه با هیچ راهپیمایی دیگری نیست، همان طوری که تصاویر و فیلم‌های مختلف زمینی و هوایی هم نشان دادند. میدان شهید مطهری که مملو از جمعیت بود و راهپیمایان بسیاری از این میدان به سمت بازار و به سمت حرم حرکت کردند که این جمعیت حتی از حرم هم گذشتند و به سمت خیابان‌های دیگر رفتند…

تهران 25 خرداد: بزرگترین تجمع سبزها در روزهای بعد از انتخابات، مربوط می‌شود به روز 25 خرداد که هنوز شور و حال انتخابات از بین نرفته بود و سبزهای معترض در حد فاصل بین میدان انقلاب تا میدان آزادی حضور داشتند. طول این مسیر هم تقریبا 6 یا 7 کیلومتر است. سبزها آمارهای متفاوت و عجیب و غریبی از آن روز ارائه کرده‌اند. مثلا احمد شیرزاد نماینده سابق شیراز، جمعیت را چیزی حدود یک میلیون نفر اعلام کرد. بقیه سبزها هم هر کدام یک چیزی گفتند، از یک میلیون گرفته تا دو میلون و سه میلیون و حتی بیشتر! پس توجه داشته باشید که طبق معیار سبزها، جمعیت مردم در یک مسیر 6 یا 7 کیلومتری، باید چیزی در حدود یک میلیون تا سه میلیون باشد!

25 خرداد، 9 دی

حالا همین تهران روز نهم دی: مردم از میدان امام حسین به سمت میدان انقلاب حرکت کردند و از آن طرف هم تا حوالی میدان آزادی می‌رسیدند. ما این مسیر را کمی فشرده می‌کنیم و می‌گوییم از پل چوبی یا پیچ شمیران تا دانشگاه شریف. طول مسیر هم بیشتر از 10 کیلومتر است، یعنی چیزی دوبرابر مسیر 25 خرداد! تقریبا تمامی این مسیر را هم هلیکوپتر به صورت مستمر نشان داد. فعلا هم کاری به خیابان کارگر جنوبی و خیابان ولی‌عصر و … نداریم. فقط به همان مسیر مستقیم نگاه می‌کنیم. سبزهای با منطق، این جمعیت میلیونی را در روز نهم دی تخمین می‌زنند: 100 هزار نفر! 200 هزار نفر! و اگر خیلی با انصاف باشند می‌گویند 400 هزار نفر!

حالا معنی انقلاب علمی سبزها را متوجه شدید؟ بی‌جهت نیست که هر چه دکتر و مهندس و پروفسور و فول پروفسور داریم همه سبز هستند! پس نتیجه می‌گیریم که در ریاضیات سبز همیشه:

13 میلیون بزرگتر از 24 میلیون است!

یک کیلومتر بزرگتر از 5 کیلومتر است!

6 کیلومتر، بزرگتر از 12 کیلومتر است!

با عرض معذرت، اگر به نتایج بالا نرسیدید، حتما در عقل و هوش و سوادتان شک کنید!

ما بیشماریم اگر فوتوشاپ بگذارد!

دروغ گویان گفته اند این مراسم فوتوشاپی در 9 مرداد انجام شده! تاریخش هم فوتوشاپی هست...

به این دو تا عکس خوب دقت کنید.

۱-پرچم ایران  گوشه سمت چب از دید جاعلان جا مونده.

۲-پرچم سه رنگ ایران رو به طرز ناشیانه ای سبز کردند!!!

۳-بنر حاوی عکس احمدی نژاد رو ببینید چه قدر بچه گانه سبز کردند؟

۴-روی بعضی از پرچم های ایران فقط یه نقطه سبز گذاشتن(ظاهرا از این همه سبزی کاری خسته شده بودند)

۵-به بنر آویزان شده از دیوار دقت کنید.نام احمدی نژاد هنوز روی بنر باقی مونده.

۶-تیر چراغ برق رو توی عکس اصلی ببینید!توی عکس جعلی نصف تیر چراغ برق سبز شده!!!!

۷-و قس علی هذا...

دست هم رو به سوی بالا...

با فوتوشاپو یا فوتوشاپو...

جزئیات تازه از قتل ندا آقاسلطان

با انتشار فیلمی مستند از قتل ندا آقا سلطان نقش بیگانگان در قتل های رسانه‌ای افشا شد.
    
به گزارش ایرنا به نقل از روزنامه وطن امروز، ندا آقا سلطان و قتل وی در جریان حوادث پس از انتخابات، سوژه‌ای برای حامیان داخلی موسوی و رسانه‌های خارجی حامی وی شد تا وی را به عنوان‌نماد مظلوم‌ نمایی خود قرار داده و با انتشار غیر قابل برآورد آن در تمام رسانه‌های دنیا، اقدام به پیگیری اهداف خود کردند.

این روز‌ها زوایای مختلفی از دروغ‌پردازی‌های سران جریان موسوم به سبز، از‌ حوادث پس از انتخابات تاکنون آشکار شده و همین موضوع نه‌ تنها موجب بی‌اعتباری‌ آنها که باعث خشم ملت نسبت به آنها و درخواست برخورد شدید دستگاه قضا با این هتاکان و دروغگویان شده است.

این روزها که عامل اصلی حوادث انتخابات یعنی موسوی، خود به دروغ بودن محرک اصلی آشوب‌ها ـ یعنی ادعای تقلب ـ معترف شده و پروژه‌های مضحکی چون سعیده‌پور‌آقایی، ترانه موسوی، عاطفه امام و در راس آنها پروژه خنده‌دار «72 تن» تشت رسوایی این جماعت شده؛ افشای پشت پرده قتل ندا‌آقا سلطان می‌تواند اوج نفاق و شیطان صفتی هدایت‌کنندگان آشوب‌های پس از انتخابات در تهران را هویدا کند.

طی چند هفته اخیر فیلمی جدید و ارزیابی شده از صحنه معروف قتل ندا آقا سلطان در فضای سایبر منتشر شده که بررسی آن نشان می‌دهد، قتل ندا آقا سلطان، بسیار مشکوک و یک پروژه طراحی شده از سوی عوامل سرویس‌های امنیتی انگلیس و آمریکا بوده است.

تناقضات این فیلم و نیز اظهارات آرش حجازی به عنوان فرد حاضر در صحنه و متهم اصلی قتل ندا آقاسلطان از یک سناریوی از قبل طراحی شده برای این موضوع خبر می‌دهد.

براساس تحلیل و بررسی‌های تهیه‌کنندگان این فیلم مستند، آقا سلطان در این صحنه کشته نشده و در جای دیگری به قتل رسیده است.

انتشار این فیلم جدید از قتل ندا آقاسلطان که بر فرضیه قوی صحنه‌سازی بودن این ماجرا صحه می‌گذارد، ابعاد فاجعه‌باری از تلاش سرویس‌های اطلاعاتی غرب و همراهان داخلی آنها در حوادث اخیر را آشکار می‌کند.

در این مستند، گفته می‌شود که ندا آقاسلطان با همکاری عوامل بیگانه در لحظه فیلمبرداری از صحنه ساختگی قتل خود، با دستگاه یا کیسه‌ای مخصوص، خون را روی صورت خود جاری می‌کند. همچنین تناقض‌های آشکار عکس معروف ندا آقا سلطان با فیلم پخش شده از وی نشان از زوایای پنهان این توطئه دارد.

بر اساس بررسی‌های صورت گرفته روی این فیلم، ندا آقا سلطان در این سناریو، خود همکاری می‌کرده و پس از اینکه همراه با آرش حجازی وارد خودرو برای انتقال به بیمارستان شده، توسط یکی از همراهان کشته می‌شود.

گفتنی است، از همان روزی که فیلم با کیفیت بالای قتل ندا آقاسلطان برای اولین بار از CNN پخش و پیگیری آن به بی‌بی‌سی فارسی سپرده شد، با توجه به شواهد موجود، از جمله کیفیت فیلمبرداری، فاصله فیلمبرداری از محل درگیری، خلوت بودن خیابان، اسلحه به کار برده شده، زاویه اصابت گلوله و اصابت گلوله از فاصله نزدیک(بر اساس گزارش پزشکی قانونی)، فرار آرش حجازی به انگلیس در روز بعد از قتل، ارتباطات حجازی در انگلیس و شواهد دیگر، این فرضیه مطرح شد که آقاسلطان با طراحی سرویس‌های جاسوسی انگلیس و آمریکا و عاملیت بخشی از هواداران موسوی به قتل رسیده است.

طرح این فرضیه توسط رسانه‌های انقلابی و شواهد ارائه شده برای آن در روزهای پس از پخش فیلم در CNN و بی بی سی فارسی، خشم رسانه‌های بیگانه و همراهان داخلی آنها را برانگیخت به طوری که پس از آن به ورطه تناقض‌گویی و ‌فحاشی افتادند.

جزئیات این قتل شیطانی در ابتدای صحنه فیلم معروف ندا آقا سلطان، آرش حجازی به همراه مربی موسیقی ندا آقاسلطان، وی را روی زمین نشانده و دراز می‌کنند. نخستین موضوعی که بسیار جلب توجه می‌کند، حجم خون فراوانی است که روی زمین و زیرپای ندا آقا سلطان ریخته شده است و این در حالی است که این حجم انبوه خون تناسبی با خون ریخته شده بر گلوی ندا آقا سلطان و دستان این 2 نفر که به ادعای خود می‌خواستند مانع خونریزی شوند، ‌ندارد.

مورد قابل توجه دیگر رفتار عادی اطرافیان است. در همان ابتدای فیلم به خوبی مشخص است که عابران اندک خیابان در حال رفت و آمد عادی خود هستند. ولی این آرش حجازی و مربی موسیقی ندا هستند که هیجان زده شده‌اند.
 
اگر شلیکی صورت گرفته بود، چرا عابران رفت و آمد عادی خود را داشتند. در این فیلم به وضوح مشخص است که آرش حجازی در لحظه‌ای که ندا را روی زمین دراز می‌کند به دوربین نگاه می‌کند و در واقع کاملا مشهود است که وی به دنبال آن است که ببیند آیا دوربین صحنه را تعقیب می‌کند و در واقع کلیت صحنه را در نظر می‌گیرد.

پس از دراز کردن ندا روی زمین، برای جلب توجه مردم، آرش حجازی فریاد می‌زند[ندا] تیر خورده! قطعاً این موضوع هم برای جلب توجه مردم اطراف که در حال رفت و آمد عادی خود هستند، است و هم اینکه در حال گفتن دیالوگ مربوط به این فیلم هستند. دوربین بلافاصله پس از تصویربرداری از پایین بدن ندا ـ برای به تصویر کشیدن خونی که روی زمین ریخته شده ـ به بالای بدن وی می‌رود. در این لحظه به نظر می‌رسد که ندا به دوربین نگاه می‌کند و بلافاصله نگاه خود را از دوربین برمی‌گرداند.

در این هنگام مربی ندا فریاد می‌زند که «ندا بمون، ندا نرو، ندا مقاومت کن»، این دیالوگ قطعا غلظت احساسی این فیلم را افزایش می‌دهد. آرش حجازی نیز به همراه مربی ندا، دست بر گلوی وی گذاشته‌اند و به اصطلاح می‌خواهند مانع خونریزی شوند.

در ادامه فیلم، خون از دهان و بینی ندا خارج می‌شود و فردی که بالای سر ندا ایستاده داد می‌زند که «مُرد آقا، مُرد». در ادامه همین شخص دوباره فریاد می‌زند «مُرد» و اقدام به فریاد زدن و داد کشیدن می‌کند! این فرد همچنین با به زبان راندن برخی الفاظ رکیک ـ مخاطب وی مسؤولانند ـ سعی بر آن دارد که واکنش خود به دیدن این صحنه دلخراش را با این الفاظ رکیک انجام دهد تا به نوعی حس قضاوت این صحنه را در بینندگان به وجود آورد.

آرش حجازی پس از خروج از کشور در گفت‌و‌گو با بی‌بی‌سی فارسی در توضیح این اتفاق می‌گوید: «سر و صدا را در خیابان شنیدم و تصمیم گرفتم بیرون بیایم و ببینم که چه خبره. خیابان خسروی را تا انتها رفتم و رسیدم به خیابان کارگر تا اینکه رسیدم به جایی که مردم جمع شده بودند و 50‌متر پایین‌تر پلیس ضد‌شورش با موتورهاشون ایستاده بودند و مردم را عقب می‌راندند. در یک لحظه گاز اشک‌‌آور بین مردم پرتاب شد و مردم وحشت کردند. در همان زمان پلیس به سمت مردم حرکت کرد با موتور و مردم در خیابان خسروی دویدند. ندا هم در میان اون مردم بود (چطوری ندا را می‌شناخت؟!) و می‌دیدمش و مرتب در تمام این مدت ما ایشون رو می‌دیدیم. ما همین‌طور دور شدیم تا به تقاطع خیابان خسروی و خیابان صالحی رسیدیم، جایی که مردم پراکنده شدن دیگه و چند نفری ایستاده بودند که ببینن چیکار باید بکنن که در اون لحظه ما صدای تیری رو شنیدیم. من از دوستی که کنارم ایستاده بود پرسیدم که این چی بود؟ گلوله بود؟ و اون گفت که نه. می‌گن که گلوله‌های پلاستیکی دارن. منتها در همان لحظه من برگشتم و دیدم خون از سینه خانم ندا که در یک متری من ایستاده بود داره فواره می‌زنه! من به طرف ایشون رفتم و به کمک فردی که فکر می‌کردم پدرشونه و بعدا شنیدم که معلم موسیقی شونه، روی زمین خواباندیم و سعی کردم که با فشار دستم جریان خون رو متوقف کنم ولی گلوله به آئورت ایشون خورده بود و ریه ایشون رو پاره کرده بود. گلوله از جلو وارد شده بود به سینه ایشون. متأسفانه نتوانستم کاری برای ایشون بکنم. متأسفانه هر چه فشار به سینه ایشون آوردم وقتی که آئورت ایشون پاره شده بود، خون در مدت 30ثانیه، 40 ثانیه از بدن خالی شد». حجازی این گمانه که ممکن است شلیک از سوی نیروی انتظامی نباشد را رد کرد و گفت: مردم نه سلاح سرد حمل می‌کردند و نه سلاح گرم. تنها سلاحشون صداشون بود که اون هم چند روز قبل از این اتفاق، مردم در سکوت راهپیمایی می‌کردند و هیچ‌کس جلوی ایشون نبود. مردم کنار ایشون راهپیمایی می‌کردند. موقعی که صدای گلوله شنیده می‌شد و گلوله از جلو اومد. کوچه خالی بود موقعی که گلوله اومد.
نکات عجیب در صحبت‌های آرش حجازی

1- آرش حجازی در توضیح خود از حوادث قبل از صحنه به اصطلاح تیر خوردن ندا، چندبار ندا آقاسلطان را دیده است: «ندا هم در میان اون مردم بود. و می‌دیدیمش و مرتب در تمام این مدت ما ایشون رو می‌دیدیم».

آرش حجازی سابقه آشنایی با ندا آقاسلطان نداشته و مدعی‌ شده در صحنه قتل وی را دیده است، با این حال وی چگونه توانسته در میان جمعیت حاضر در خیابان خسروی و کارگر ندا را از دیگران تشخیص دهد؟! به عبارت دیگر آرش حجازی در خیابان‌های خسروی و کارگر آیا به دنبال شخص خاصی میان جمعیت بوده که پس از مشاهده به اصطلاح تیر خوردن ندا در خیابان، وی را به یاد می‌آورد؟ قطعا هر فردی که قصد خاصی نداشته باشد، وقتی اجتماعی را می‌بیند، روی فرد خاصی تمرکز نمی‌کند. ولی چگونه حجازی ندا را قبل از آنکه حادثه رخ دهد در خیابان‌های اطراف به یاد می‌آورد؟ مگر آنکه پروژه‌ای از قبل طراحی شده باشد که اجزای آن به خوبی همدیگر را بشناسند و در حال هماهنگی برای انجام آن باشند.

2- حجازی مدعی می‌شود، تیر به «آئورت» ندا آقاسلطان برخورد کرد. در حالی که اگر تیر به «آئورت» وی اصابت می‌کرد، حادثه دیده اصطلاحا دچار «confause» (گیج‌شدگی) می‌شد. ولی در تصویر مشاهده می‌شود که ندا آقاسلطان عملا یکی از دست‌هایش را تکان می‌دهد و به‌نظر می‌رسد در چند نوبت به دوربینی که با کیفیت بالا تصویر می‌گرفت، نگاه می‌کند.

از سوی دیگر اگر آنگونه که حجازی مدعی شده تیر به آئورت ندا اصابت و خون فوران کرده، چرا روی لباس‌های وی آثار خون دیده نمی‌شود و فقط این جلوی پای نداست که حجم فراوانی خون دیده می‌شود! از سوی دیگر اگر گلوله به آئورت ندا برخورد کرده، قطعا خون فوران می‌کند، ولی چرا میزان خونی که دست‌های حجازی و مربی موسیقی به آن آغشته است هیچگونه تناسبی با آن حجم خون فوران شده ندارد؟

3- این ادعا با یافته‌های پزشکی مطابقت ندارد که «آئورت» پاره ‌شود و 15 ثانیه بعد مصدوم آنچنان هوشیار باشد و به صدای اطرافیان عمل کند. همچنین این موضوع غیرقابل پذیرش است که همزمان با این رفتار بیماری که گلوله به آئورت وی اصابت کرده، خون از بینی مصدوم خارج شود.

خروج این میزان خون از بینی، مستلزم آن است که خون وارد ریه و مجاری تنفسی شود و آن را اشباع کند و از راه دهان و بینی خارج شود. در چنین وضعی مصدوم نمی‌تواند بلافاصله قبل از خروج این حجم خون، هوشیار باشد!
اما اصل ماجرا!

شبکه خبری بی‌بی‌سی که عهده‌دار پروژه رسانه‌ای (قتل رسانه‌ای) ماجرای قتل ندا آقاسلطان بوده در این‌باره چندین بار اقدام به پخش صحنه‌هایی از حضور ندا آقاسلطان در تجمعات می‌کند! جالب‌تر آنکه در یکی از این تصاویر، ندا آقاسلطان در وسط کادر و اصطلاحا در نقطه «طلایی» دوربین قرار می‌گیرد.

در همین تصویر ندا به عقب برگشته، دوربین را نگاه می‌کند! و سپس به همراه مربی موسیقی خود به سمت راست حرکت می‌کند! جالب آنکه دوربین نیز در حالی که جمعیت حاضر در کادر، فراوانند، اقدام به تعقیب ندا آقاسلطان می‌کند! چرا؟ در میان این همه سوژه چرا دوربین بر ندا آقاسلطان و مربی وی زوم کرده و آنها را تعقیب می‌کند؟! بدون شک به علت ازدحام جمعیت، مکان برای انجام سناریو مناسب نبوده است.

اما در تصویر معروف، فضایی که صحنه قتل ندا در آن اتفاق افتاده، هیچگونه درگیری یا ازدحام جمعیتی را نشان نمی‌دهد. به عبارت دیگر اتفاق خاص و عجیبی در آن اطراف رخ نداده است. بنابراین این موضوع نشان‌دهنده آن است که آشوب‌ها به مکان فیلمبرداری شده سرایت نکرده است! اما آنها مدعی هستند که ندا آقا سلطان در این مکان مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد! جالب آنکه پس از آنکه آرش حجازی و مربی موسیقی ندا، وی را روی زمین می‌خوابانند، اطراف تصویر حرکت عادی مردم را حکایت می‌کند! آیا اگر در آن اطراف صدای شلیک گلوله می‌آمد، حرکت مردم اینگونه عادی بود؟! با نگاهی به فیلم سوال دیگری که پیش می‌آید این‌است که چرا ندا پس از اصابت گلوله فرضی، نقش بر زمین نشده و توسط حجازی و استاد خود روی زمین خوابانده می‌شود.

در حالی که اگر در آن صحنه گلوله‌ای به آئورت او خورده بود قطعا باید خودش نقش بر زمین می‌شد.

و نقش ندا در فیلم منتشر شده از فیلمی که ادعا می‌شود صحنه به قتل رسیدن ندا را نشان می‌دهد، در هنگامی که ندا آقاسلطان روی زمین می‌نشیند، دست چپ وی خالی است؛ موقعی که آرش حجازی و مربی موسیقی، ندا را روی زمین می‌خوابانند نیز دست چپ وی خالی است و حتی هنگامی که دوربین که کیفیت بسیار بالایی دارد، قصد پایان فیلمبرداری از پایین تنه ندا و اقدام به فیلم گرفتن از صورت وی را دارد، در دست چپ ندا هیچگونه شیئی دیده نمی‌شود. اما بلافاصله پس از آنکه دوربین از پشت سر مربی موسیقی عبور کرده و اقدام به فیلمبرداری از صورت ندا می‌کند، در کمال حیرت در دست چپ ندا شیئی که شباهت زیادی به کیسه خون دارد یا دستگاهی شبیه به آن، دیده می‌شود!! اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود.

ندا آقاسلطان که از وی به عنوان نماد به اصطلاح جنبش سبز یاد می‌شود، همزمان دست چپ خود را نزدیک صورتش آورده و چند بار با انگشت شست خود شیئی در دست خود را فشار می‌دهد.

در همین هنگام خون روی دهان و بینی ندا سرازیر می‌شود و در ادامه صحنه پایین رفتن دست چپ ندا به وضوح مشاهده می‌شود!!

در کلیپی که سایت mobarezclip.com از این تصاویر منتشر کرده، حرکت دست ندا به وضوح به نمایش گذاشته شده و توضیحات قابل تاملی روی این تصاویر داده شده است که از طراحی یک سناریوی کثیف در این باره خبر می‌دهد.
نکته جالب و در عین حال قابل تامل دیگر اینکه در صحنه‌ای از فیلم، مشاهده می‌شود فردی اقدام به عکس گرفتن از ندا می‌کند. همان عکسی که این روزها معروف‌ترین عکس وی است. اما بررسی صورت ندا در هنگام گرفتن این عکس و خود عکس منتشر شده، نشان می‌دهد طراحان سناریوی قتل ندا، اقدام به دستکاری این عکس کرده و بخش‌هایی از خون ریخته شده بر صورت وی را پاک کرده‌اند.

قطعا وقتی دختری جوان، زیبا و دانشجو برای این سناریو انتخاب می‌شود، می‌بایست هنگام قتل ساختگی وی، جلوه‌های بصری صورتش نمایان باشد! این مستند نشان می‌دهد ندا آقاسلطان در فیلم قتل، به ایفای نقش پرداخته، اما براستی وی چگونه کشته شد؟آنگونه که پزشکی قانونی گزارش داده، ندا آقاسلطان با شلیک اسلحه و از پشت و از فاصله‌ای بسیار نزدیک مورد اصابت قرار گرفته است.

پزشکی قانونی همچنین گزارش داد که ندا آقاسلطان با اسلحه‌ای با کالیبر و مدل کوچک به قتل رسیده است. این گزارش پزشکی قانونی نشان می‌دهد، ندا آقاسلطان در صحنه‌ای که فیلم آن هفته‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شد، کشته نشده است. اما ندا همان روز کشته شد، پس ماجرا چیست؟ کارشناسان قطعی‌ترین فرضیه برای قتل ندا را اینگونه می‌دانند که وی در حین انتقال به بیمارستان کشته شده است. به احتمال قریب به یقین، ندا آقاسلطان در مسیر بیمارستان توسط همان سناریست‌های ماجرا به قتل رسیده است.

دیگر ابهامات چرا آرش حجاری 24 ساعت پس از فیلمبرداری از صحنه مشکوک قتل ندا آقا‌سلطان، ایران را ترک می‌کند؟ این در حالی است که وی 48 ساعت قبل از ماجرا به ایران آمده بود. حجازی که در انگلیس تحصیل می‌کند، 2 روز پس از حضور در ایران، وارد اتفاقی بسیار مشکوک علیه جمهوری اسلامی ایران می‌شود؛ یک روز بعد نیز وی از ایران خارج می‌شود و برای اولین بار به عنوان شاهد ماجرا درگفت‌وگو با بی‌بی‌سی فارسی ـ اصلی‌ترین رسانه حامی موسوی و مخالفان جمهوری اسلامی ـ اقدام به تشریح ماجرا می‌کند!اما نکته بسیار مشکوک دیگر را از زبان داریوش سجادی از عناصر نزدیک به اپوزیسیون خارج از کشور در گفت‌وگو با سایت ضدانقلاب «گویانیوز» بشنوید.

سجادی در بخشی از این گفت‌وگو، قتل آقاسلطان را سناریویی از پیش تعیین شده می‌داند و می‌گوید: «یک نکته دیگر هم هست که از آرش حجازی شاهد قتل ندا آقاسلطان می‌پرسم. یا ایشان یا هر کس دیگری که می‌خواهد جواب بدهد. ایشان 48 ساعت بعد از حادثه با ویزای آماده در جیب(!) سر از بی‌بی‌سی درآوردند و گفتند ما قاتل ندا را گرفتیم. کارتش را درآوردیم، او بسیجی بود و ... بنده سوالم این است آقای آرش و همه کسانی که خبر را شنیدید، شما می‌گویید جنبش سبز یک جنبش نایس ملاطفت‌طلب است بعد هم توانستید یک بسیجی آدم‌کش را که یک نفر را در مقابل چشم همه کشته خلع‌سلاح کنید و کارت شناسایی‌اش را هم درآورده‌اید، ایشان هم تمام مدت مثل ماست ایستاده و شما را نگاه کرده؟! از کی تا حالا جنبش سبز اینقدر دلاور شده که یک قاتل مسلح را خلع‌سلاح کند، بعد هم ولش کند؟! آیا روی پیشانی بنده و امثال بنده نوشته شده: ابله!»

قتل رسانه‌ای پروژه قتل آقاسلطان نمونه ای مثال‌زدنی‌است که سرویس های اطلاعاتی با همراهی رسانه‌های هماهنگ با خود، یک پروژه‌قتل را کلید می‌زنند در حالی که برای فیلمبرداری، رسانه ای‌کردن و انتساب آن به دیگران از قبل برنامه ریزی کرده اند؛ در واقع ما در ماجراهایی شبیه مرگ ندا آقاسلطان شاهد یک «قتل رسانه‌ای» هستیم.