به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، حسن عباسی رئیس مرکز بررسیهای دکترینال امنیت بدون مرز که در همایش «حزب الله سایبری» با عنوان "کلیکهای پایداری" سخن میگفت، در ادامه سخنان خود اظهار داشت: چشم فرد کاربر دستگاه لپتاب و یا رایانه توسط وبکمها اسکن میشود و اثر انگشت وی نیز ضبط میشود، حتی صداهای شما نیز توسط windoss و نرمافزارهای طراحی شده این سازمان ضبط میشود و با وصل شدن اولین بار شما به اینترنت کد 13 رقمی برای ID مورد نظر در سازمان NSA تعریف میشود و همه کارهایی که شما توسط این کامپیوتر انجام میدهید، ضبط و ثبت میشود.
خبرگزاری
فارس: رئیس مرکز بررسیهای دکترینال امنیت بدون مرز گفت: آمریکا با پایان
تاریخ مصرف حادثه یازده سپتامبر، به نبال یک خودزنی دیگر از این جنس در
فضای سایبری است.
ادامه مطلب ...
دین
مبین اسلام هنوز در کشور آلمان به رسمیت شناخته نشده است. اخیرا یک مؤسسه
دینی برای رسمی شدن دین اسلام در آلمان رفراندمی برگزار کرده و از کاربران
اینترنتی خواسته که نظر خود را در این مورد بیان کنند.
متأسفانه به دلیل
عدم توجه مسلمانان به این رفراندم، تا به این لحظه تعداد مخالفان رسمی شدن
دین مبین اسلام و آنهایی که به گزینه “خیر” رأی داده اند، بیشتر از
موافقان و آنانی است که به گزینه “بله” رأی داده اند.
از همین رو از
تمام مسلمانان درخواست می کنیم با وارد شدن به لینک این سایت که در ذیل این
خبر قرار دارد، در این رفراندوم شرکت کنند و برای رسمی شدن دین مبین اسلام
در آلمان رأی بدهند.
راهنمایی:
سه گزینه وجود دارد که فقط یکی را می توانید با کلیک بر روی دکمه ی رادیویی (دایره) انتخاب کنید .
Ja = بله ( موافقت با رسمی شدن اسلام در آلمان )
Nein = نه ( مخالفت با رسمی شدن اسلام در آلمان )
Weiß nicht. / Ist mir egal. = نمی دانم / اهمیتی نمی دهم ( رأی ممتنع )
و در پایین دو کلید قرار دارد :
Zur Auswertung = مشاهده ی نتیجه نظر سنجی
Stimme abgeben = رأی دادن
دو دین مسیحیت و یهودیت قبلاً در آلمان رسمی اعلام شده است.
((لطفا اطلاع رسانی کنید))
جناب آقای قدیانی نمی دانم این متن را که در
یکی از کامنت های همین سایت آدرسش را پیدا کردم خوانده اید یا نه ولی اگر
بنای ما بر این است که در زمین دشمن بازی نکنیم پس نباید بگوییم حضرت آقا
یا هرچیز دیگری من مطمئنم اساتید بزرگی چون طائب حسین شریعتمداری یا صفار
هرندی هم ناخواسته در این زمین بازی کرده اند ولی می دانم که سید حسن
نصرالله یا عضو ارشد اخوان المسلمین برای بزرگ و برتر خواندن نایب خورشید
از لفظ امام خامنه ای استفاده می کنند وبلاشک در دنیای عرب این موضوع
جاافتاده تر است پس حالا که در کوران انقلابهای دنیای عرب هستیم باید از
همین واژه مقدس استفاده کنیم درست مثل خاورمیانه مگر نقطه سوزن پرگار دنیا
آمریکا است که مادر خاورمیانه هستیم ببینید یک وقت چگونه خودمان امپراطوری
امثال هاشمی یا آمریکا را قبول می کنیم من احتمالا می توانم این پیام را به
حجت الاسلام طائب و آقای شریعتمداری برسانم شما بلاشک بیشتر از من با
عمارهای امام خامنه ای آشنایی دارید اگر این حرف را منطقی می دانید به آنها
هم پیام بدهید که این کار فقط به دست عمارهای امام خامنه ای شدنی است چون
رسانه ها دست آنها ست
یا علی
ده سال هر کاری کردیم، یک رسانهی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه میگفتند «آیتالله خمینی».
سال ۵۹ به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانههای شما
نمیگویند امام خمینی؟». خندهای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه
شدیم!». کیفاش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت
فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم
“امام”، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی “امام” قابل ترجمه
نیست. ولی وقتی بگوییم “رهبر”، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر
ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمهی “رهبر”
به نفع ما و کلمهی “امام” به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان
یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم “آیتالله”، اما “امام” یک بار
معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای
دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». آن
موقع ما امتحان کردیم رسانههای غربی آیا میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به
نام «امام خمینی»؟ میخواستیم ۶۰،۰۰۰ مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول
نکردند!
شهریور ۵۸ که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمهی امامت را در
قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما
نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید
بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت
اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را
کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر
یک کلمه کشور ریخت به هم!
امامتمحوری، امّتگرایی، عدالتگستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت
امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به
ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به
جانشی ایشان “امام” بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر
شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت
ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال ۴۸ مطرح کرده، شما میگویی
نمیخواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشیناش نمیگوییم امام!
انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را
میخواهم با شما دفن کنم! جملهی دومشان این بود : «خبرگان مرجع تعیین
نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم
ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار
گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران
قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-،
تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران
ریاستجمهوریشان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمهی «توسعه»
بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی
مرتضی (ع) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک
جهانی و صهیونیستهای عالَم.
در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را
ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش
بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه»
کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی.
«مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که
خودشان پذیرای آسیباند!
پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط
ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی –که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است.
شما هر لعنی که به …… بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای».
مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!».
اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم! صداوسیما میگوید
ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم! روحانیون میگویند تا مدیران
ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد
میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و…
بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده
و سابقهی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوبها باید پرچمدار این
کار شوند که این کار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
آیتالله سید محمدباقر حکیم پا میشود میرود نجف. از آنجا نامه مینویسد
به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن
مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای». سید حسن
نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای! ما
اینجا نشستهایم و نمیگوییم!
اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، میفرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم
آنجا ندا داده میشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی
حرف را انداختند از این طرف به آن طرف
محمد حسن روزیطلب: 1- باقیمانده پرونده ساواک میرحسین موسوی و زهره کاظمی (زهرا رهنورد) را که نگاه میکنی، چند نکته جالب در آن وجود دارد. اول این که اسناد مشکوکی در این پرونده مبنی بر همکاری این دو نفر با دستگاه امنیت رژیم پهلوی وجود دارد، مثلاً زهرا رهنورد ارتباطات امام موسیصدر را به مخبرین ساواک گزارش میکرده و یا ساواک مجوز عضویت هیأت علمی دانشگاه ملی (شهید بهشتی) را برای موسوی صادر کرده است.
ادامه مطلب ...حضور افرادی که نام هنرمند را یدک می کشند در برنامه های فرهنگی و هنری ری در حالی است که این شهر مذهبی پتانسیل بالای برای حضور هنرمندان متعهد را دارد
به گزارش ری آنلاین، بعد از افشاگری ری آنلاین درباره مجتمع فرهنگی ابوالفتوح رازی و نحوه مدیریت آن و تیم اداره کننده، امید آن بود که مدیران فرهنگی ری که مسئول این مجتمع بودند با اقدامی عاجل ضمن سامان دادن به مدیریت این مجتمع، نسبت به برخورد لازم با تیم قبلی اقدام کنند
اما امروز با گذشت نزدیک به سه هفته از موضوع، شنیده ها حاکیست تیم مدیریت قبلی همچنان در صحنه فرهنگ و هنر ری به عرض اندام مشغولند
ادامه مطلب ...خواندنی ترین عبرت های روزهای پایانی صدام و حکومتش به التجاء او به حضرت سیدالشهداء (ع) برمی گردد که خواندنش بسیار عبرت انگیز است.
به گزارش ایسنا،تازه ترین افشاگری ها، حاکی از تزویر و توسل دروغین صدام به امام حسین (ع) است.
بر اساس این گزارش، ۱۳ سال پس از جسارت صدام به بارگاه قدسی حضرت
اباعبدالله الحسین(ع) و کشتار بسیاری از شیعیان و سادات و علمای حسینی،
حسنی و علوی توسط این جنایتکار و در حالی که شمارش معکوس حمله به حکومتش به
ثانیه های پایانی نزدیک می شد موسم عاشورای حسینی در زمستان سال ۲۰۰۳ فرا
رسید. صدام که خود را در لبه پرتگاه می دید و حتی برای فرار از حمله
اربابانش تعداد فشنگ های تفنگ های ارتش رو به زوالش را نیز به سازمان ملل
متحد داده بود دست به دامان امام حسین (ع) شد تا بدینوسیله با بدست آوردن
همراهی شیعیان که اکثریت جمعیت عراق را تشکیل می دادند برای حکومت خود سپر و
حفاظی ایجاد کند.
در آن روز صدام دستور داد ۷۲ دیگ بزرگ غذا آماده کنند و در خبرها اعلام
کنند که صدام حسین برای امام حسین (ع) و به تعداد شهدای کربلا نذری خواهد
داد.
جناب آقای قدیانی نمی دانم این متن را که در یکی از کامنت های همین سایت آدرسش را پیدا کردم خوانده اید یا نه ولی اگر بنای ما بر این است که در زمین دشمن بازی نکنیم پس نباید بگوییم حضرت آقا یا هرچیز دیگری من مطمئنم اساتید بزرگی چون طائب حسین شریعتمداری یا صفار هرندی هم ناخواسته در این زمین بازی کرده اند ولی می دانم که سید حسن نصرالله یا عضو ارشد اخوان المسلمین برای بزرگ و برتر خواندن نایب خورشید از لفظ امام خامنه ای استفاده می کنند وبلاشک در دنیای عرب این موضوع جاافتاده تر است پس حالا که در کوران انقلابهای دنیای عرب هستیم باید از همین واژه مقدس استفاده کنیم درست مثل خاورمیانه مگر نقطه سوزن پرگار دنیا آمریکا است که مادر خاورمیانه هستیم ببینید یک وقت چگونه خودمان امپراطوری امثال هاشمی یا آمریکا را قبول می کنیم من احتمالا می توانم این پیام را به حجت الاسلام طائب و آقای شریعتمداری برسانم شما بلاشک بیشتر از من با عمارهای امام خامنه ای آشنایی دارید اگر این حرف را منطقی می دانید به آنها هم پیام بدهید که این کار فقط به دست عمارهای امام خامنه ای شدنی است چون رسانه ها دست آنها ست
یا علی
ده سال هر کاری کردیم، یک رسانهی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه میگفتند «آیتالله خمینی».
سال ۵۹ به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی؟». خندهای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیفاش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم “امام”، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی “امام” قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم “رهبر”، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمهی “رهبر” به نفع ما و کلمهی “امام” به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم “آیتالله”، اما “امام” یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانههای غربی آیا میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ میخواستیم ۶۰،۰۰۰ مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!
شهریور ۵۸ که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمهی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!
امامتمحوری، امّتگرایی، عدالتگستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشی ایشان “امام” بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال ۴۸ مطرح کرده، شما میگویی نمیخواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشیناش نمیگوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم! جملهی دومشان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوریشان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمهی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم.
در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیباند!
پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی –که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است.
شما هر لعنی که به …… بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای».
مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!». اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم! صداوسیما میگوید ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم! روحانیون میگویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و…
بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده و سابقهی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوبها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
آیتالله سید محمدباقر حکیم پا میشود میرود نجف. از آنجا نامه مینویسد به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای». سید حسن نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای! ما اینجا نشستهایم و نمیگوییم!
اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، میفرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آنجا ندا داده میشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف