ما ایران را آباد می کنیم...

ما ایران را آباد می کنیم...


عقده های کودکی سبزهای لجنی

اما اگر سبزهای لجنی این کار را نکنند ! یعنی به طور رسمی جزییات و اسناد را منتشر نکنند معلوم می شود که این داستان ها ساخته و پرداخته خود ایشان است . و باید مشخص شود که چگونه توانسته اند چنین داستان هایی به هم ببافند . هر چند که با مرور وبلاگ های ایشان و حامیان شان ، به راحتی این موضوع روشن می شود .

تصویری که در بالا می بینید از یکی از وبلاگ های ضد اخلاقی سلطنت طلب است که امروز با سبزهای لجنی در یک جبهه قرار گرفته است . در این وب سایت - همانگونه که می بینید - لینک دانلود کلیپ تجاوز ۵ مرد به یک زن قرار داده شده است . در این وب سایت در ستونی انواع و اقسام کلیپ های سکسی قرار داده شده و در صفحه اصلی لینک به مطالب سیاسی . جالب است کسانی که خودشان در وب سایت هایشان برای ارضای عقده های جنسی شان اقدام به عرضه فیلم تجاوز به زنان و یا سکس با دختری که بقول خودشان حجاب دارد ، می کنند با بیان داستان هایی از تجاوز به بازداشت شدگان اخیر فریاد واویلا سر می دهند . آیا باید باور کنیم کسانی که روز و شب شان به دیدن این گونه تصاویر و برقراری رابطه جنسی در زندگی عادی شان می گذرد ، انسان نام دارند و ادعاهای بی سند و بی زمان و مکانی که می کنند ،‌ می تواند رنگ و بویی از حقیقت داشته باشد ؟! اینان از طرفی نظام را با پخش مزخرف ترین شایعات و طرح چندش آورترین ادعاها به چالش می کشانند که خود مبلغ و مرید این گونه رفتارها بوده و ذهن مالیخویایی شان بهترین منبع تولید و الهام این داستان ها و ادعاهاست .

نکته جالب دیگر ان که وبلاگ های سبز لجنی در ایران از وب سایت هایی نظیر وب سایت بالا به عنوان منبع استفاده می کنند . در هفته ای که گذشت در اکثر وبلاگ های سبز لجنی مطلبی به عنوان پول مردم ایران خرج چه کسانی می شود منتشر شد که حاوی عکس هایی از لبنان بود ، که پیش از این در این وب سایت ها منتشر شده بود . تاثیر پذیری این مدعیان اخلاق از این وب سایت های کثیف واقعا جالب و دیدنی است .

ادعاهایی از روان سبزهای لجنی

در روزهای اخیر سر و صدای زیادی توسط ضد انقلاب و جریان نفاق سبز و همچنین اربابان انگلیسی شان در خصوص تجاوز به بازداشت شدگان در غائله اخیر صورت گرفته است . در اغلب موارد داستان هایی ساخته شده که به صورت متن یا صوت به خورد خوانندگان داده می شود . در تمامی این داستان ها شخصیت های اصلی به گونه ای انتخاب می شوند که بیشترین تاثیر را بر احساسات مخاطب گذاشته شود . پسربچه ای 15 ساله ، یا بعضی اوقات 12 ساله ، دختر جانباز ، دختر یک شهید ، دختر دانشجو ، همسر یک فعال سیاسی و ... . وبعد داستان سرایی حول و محور این شخصیت های خیالی آغاز می شود . انواع و اقسام داستانهای تهوع آور جنسی . در بعضی از این داستان ها ، قربانی ، راوی داستان است که در این صورت حضرات سبز لجنی بهتر است پاسخ دهند : افرادی که آنقدر پست و رذل هستند که به پسربچه ای 12 ساله – بعضی اوقات هم 15 ساله – تجاوز کنند چگونه او را به حال خود رها کرده و اجازه آزاد شدن ش را می دهند ؟ چگونه می شود که خبرنگار نشریه انگلیسی تایم در تهران با این نوجوان و خانواده اش مصاحبه می کند ، این مصاحبه را منتشر کرده و برای این پسر و خانواده اش به دنبال اخذ پناهندگی سیاسی می رود و در آخر نکته ای جالب را متذکر می شود : به خاطر ترس از جان این پسر و خانواده اش قادر به افشای مشخصات حقیقی شان نمی باشد . واقعا جالب است خبرنگار تایم و یا دوستان تابلوی آن در تهران و در فضای امنیتی که سبزهای لجنی ترسیم می کنند ، به راحتی این سو و ان سو می روند ، اطلاعات کسب می کنند ، آن را مخابره می کنند و کسی هم پیدا نمی شود که با آنها مقابله کرده یا مانع از ارسال اطلاعات شان شود و یا با زیر نظر گرفتن ایشان به افراد قربانی برسد . یا داستان فضای امنیتی و پادگانی دروغ است یا داستان های مذکور و یا هر دو ! جالب است که همواره در این داستان ها از افسردگی شدید و میل به خودکشی در نزد قربانی یاد می شود حال آنکه کسی که به این درجه از افسردگی و مشکلات روانی می رسد نمی تواند به راحتی آنچه که بر سرش آمده است را بگوید . معمولا قربانیان جنسی در یادآوری های اولیه به شدت از خود واکنش نشان داده و نمی توانند یک نفس ماجرا را تعریف کنند . این مسئله گاهی آنقدر شدید می شود که برای بازگو کردن ماجرا چندین جلسه باید گذاشته شد تا او ماجرا را تمام و کمال بتواند تعریف کند . بگذارید مثالی بزنم یکی از قربانیان باغ خرمالو زمانی که به یاد بلایی که سرش آمده بود می افتاد ناخودآگاه فریاد می کشید ، سرش را به دیوار می کوبید و به هیچ عنوان قادر به تعریف کردن داستان قربانی شدن ش نمی شد . حال آن که روزنامه نگاران انگلیسی در یک عملیات جیمزباندی و طی چند دقیقه با این افراد به راحتی مصاحبه کرده و به تمام دنیا مخابره می کنند . این مشکل سبزهای لجنی در کلیپ هایی که منتشر می کنند هم دیده می شود . در داستان های دیگر شخصیت راوی ، هم بندی و یا دوست محبوس قربانی است که باز هم معلوم نیست چگونه وی شاهد بوده است و توانسته که خلاص شود و یا اینکه از داستانی که وی تعریف می کند و آدرس هایی که می دهد ، مسئولین امر – منظور همان جانیان داستان های سبزهای لجنی – چگونه نمی توانند وی را بیابند . چرا که باز این نکته مسخره که : به دلیل ترس از جان وی قادر به افشای هویت حقیقی اش نیستیم ، تکرار می شود . قربانیان در این داستان ها یا زنده اند که عجیب است که توانسته اند پس از آزاد شدن ، بدون افشای هویت حقیقی شان با انگلیسی ها ارتباط برقرار کنند و یا در آن دنیا تشریف دارند . در یکی از این وبلاگ های سبز لجنی ادعا شده بود که یکی از قربانیان که دختر شهید هم بوده است ، برای جلوگیری از افشای تجاوز به او ، از زانو به بالای بدنش با اسید سوزانده شده است . اما حضرات سبزلجنی فراموش می کنند که بدن انسان با مرگ تا لحظه ای که تجزیه نشود ، دیگر تغییری نخواهد کرد . و سوزاندن بدن با اسید نمی تواند نابود شدن آثار تجاوز در داخل آلت تناسلی را به دنبال داشته باشد و باز می توان آثار این عمل را یافت . مگر آنکه بدن در اسید حل شود که بندگان خدا فراموش کرده اند چنین ادعایی کنند ( که اگر این ادعا را می کردند ادعای قبرهای بهشت زهرایشان ‌، خود بخود باطل می شد )

سبزهای لجنی که این روزها با ادعاهای این چنینی همه چیز ممکلت را بر باد داده اند ، بهتر است به جای ادعا کردن و انتشار اراجیفی از این دست ، یا ارائه سند و بیان زمان و مکان ادعاهای شان را اثبات کنند . زمانی که کروبی آن گونه نامه می نویسد – به رفسنجانی !!! آن هم با انگیزه پیگری ! – و به صورت علنی منتشر می کند بیان جزییات کامل از زبان ایشان و ارائه سند کارچندان سختی نیست ! ایشان هم که الحمدلله سالم و سرحال مشغول گشتن شمال هستند .

آیا خاتمی هم بلد است که دروغ بگوید؟

شبکه ایران: رئیس بنیاد باران با چنان صراحتی انتشار اخباری درباره نامه هایش به رهبر معظم انقلاب مبنی بر اعلام برائت از اقدامات افراطی اخیر را تکذیب کرد که حتی برخی مخالفان او هم که در ماه های اخیر رفتارهای متفاوتی را از ران اصلاحات دیده اند، دچار تردید شدند.

اما به دنبال انتشار خبری تامل برانگیز، تمام تکذیب های صریح محمد خاتمی، به یک باره اعتبار خود را حتی نزد نزدیکان رئیس بنیاد بارن از دست داد.

بر پایه خبری که سایت فراکسیون اصلاح طلبان مجلس منتشر کرده، برخلاف ادعای آقای خاتمی، او به رهبر معظم انقلاب نامه نوشته است.

ادامه مطلب ...

ریاضیات توهمی(۲)

حوادث چند ماه گذشته، جدای از همه‌ی ضررها و منافعی که برای مردم و کشور ما داشت، یک فایده خیلی خیلی خوب برای پیشرفت برخی علوم دانشگاهی داشت که البته این پیشرفت علمی را حقیقتا مدیون نخبه‌های سبز هستیم!

سبزها در چند ماه گذشته، معیارهای جدیدی برای اعلام تعداد حاضران و افراد شرکت کننده در راهپیمایی‌های مختلف ارائه کرده‌اند که انقلابی را در علم آمار و ریاضیات و منطق به وجود آورده است. معیار آنها هم به این ترتیب است که هر جا سبزها به خیابان بیایند، آمار خود را میلیونی اعلام می‌کنند حتی اگر صد نفر باشند! اما در مقابل، اگر میلیون‌ها نفر به خیابان بیایند، آمار را 100 نفر اعلام می کنند!

مثلا بعد از تشییع پیکر آقای منتظری در قم، بلافاصله سبزها جمعیت مردم را یک میلیون نفر اعلام کردند! البته عده‌ای هم گفتند پانصد هزار نفر و عده‌ای دیگر صدهاهزار نفر را تخمین زدند! همه این آمار و ارقام در حالی بود که جمعیت تشییع کننده، علاوه بر صحن حرم، در حد فاصل بین حرم تا کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی ایستاده بودند که ما یک مقدار دیگر هم به سبزها ارفاق می‌کنیم و می‌گوییم تا میدان شهدا. کل این مسیر به یک کیلومتر هم نمی‌رسد! آن وقت در نظر بگیرید خیابان یک کیلومتری و جمعیت یک میلیون نفری؟

حالا همین شهر قم را در روز 9 دی در نظر بگیرید. از همان دقائق ابتدایی کاملا مشخص بود که این راهپیمایی قابل مقایسه با هیچ راهپیمایی دیگری نیست، همان طوری که تصاویر و فیلم‌های مختلف زمینی و هوایی هم نشان دادند. میدان شهید مطهری که مملو از جمعیت بود و راهپیمایان بسیاری از این میدان به سمت بازار و به سمت حرم حرکت کردند که این جمعیت حتی از حرم هم گذشتند و به سمت خیابان‌های دیگر رفتند…

تهران 25 خرداد: بزرگترین تجمع سبزها در روزهای بعد از انتخابات، مربوط می‌شود به روز 25 خرداد که هنوز شور و حال انتخابات از بین نرفته بود و سبزهای معترض در حد فاصل بین میدان انقلاب تا میدان آزادی حضور داشتند. طول این مسیر هم تقریبا 6 یا 7 کیلومتر است. سبزها آمارهای متفاوت و عجیب و غریبی از آن روز ارائه کرده‌اند. مثلا احمد شیرزاد نماینده سابق شیراز، جمعیت را چیزی حدود یک میلیون نفر اعلام کرد. بقیه سبزها هم هر کدام یک چیزی گفتند، از یک میلیون گرفته تا دو میلون و سه میلیون و حتی بیشتر! پس توجه داشته باشید که طبق معیار سبزها، جمعیت مردم در یک مسیر 6 یا 7 کیلومتری، باید چیزی در حدود یک میلیون تا سه میلیون باشد!

25 خرداد، 9 دی

حالا همین تهران روز نهم دی: مردم از میدان امام حسین به سمت میدان انقلاب حرکت کردند و از آن طرف هم تا حوالی میدان آزادی می‌رسیدند. ما این مسیر را کمی فشرده می‌کنیم و می‌گوییم از پل چوبی یا پیچ شمیران تا دانشگاه شریف. طول مسیر هم بیشتر از 10 کیلومتر است، یعنی چیزی دوبرابر مسیر 25 خرداد! تقریبا تمامی این مسیر را هم هلیکوپتر به صورت مستمر نشان داد. فعلا هم کاری به خیابان کارگر جنوبی و خیابان ولی‌عصر و … نداریم. فقط به همان مسیر مستقیم نگاه می‌کنیم. سبزهای با منطق، این جمعیت میلیونی را در روز نهم دی تخمین می‌زنند: 100 هزار نفر! 200 هزار نفر! و اگر خیلی با انصاف باشند می‌گویند 400 هزار نفر!

حالا معنی انقلاب علمی سبزها را متوجه شدید؟ بی‌جهت نیست که هر چه دکتر و مهندس و پروفسور و فول پروفسور داریم همه سبز هستند! پس نتیجه می‌گیریم که در ریاضیات سبز همیشه:

13 میلیون بزرگتر از 24 میلیون است!

یک کیلومتر بزرگتر از 5 کیلومتر است!

6 کیلومتر، بزرگتر از 12 کیلومتر است!

با عرض معذرت، اگر به نتایج بالا نرسیدید، حتما در عقل و هوش و سوادتان شک کنید!

فرزند آشوبگر رفسنجانی در امارات چه می کند؟؟

منبع : استقامت

خانواده فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هر هفته ایران را ترک می کنند و برای ملاقات با مهدی هاشمی عازم کشور امارات می شوند.

به گزارش شبکه ایران، مهدی هاشمی رفسنجانی که حدود چهار ماه پیش برای آنچه "انجام ماموریتی کوتاه مدت" اعلام شد، کشور ایران را ترک کرده، هر هفته اعضای خانواده اش را در خارج از کشور ملاقات می کند.
به گفته یک منبع آگاه، خانواده فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، هر هفته ایران را ترک می کنند و برای ملاقات با مهدی هاشمی عازم کشور امارات می شوند.
در مواقعی هم که فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت در امارات حضور نداشته باشد، خانواده او از این کشور عازم انگلیس شده و در آنجا با مهدی هاشمی دیدار خواهند کرد. خانواده او سفر به انگلیس را تقریبا هر ماه تجربه می کنند.
گرچه تاکنون درباره جزئیات این دیدارها اخباری منتشر نشده اما به نظر می رسد که این دیدارها همانند دیگر ملاقات های خانوادگی باشد.
خانواده مهدی هاشمی در حالی هر هفته برای ملاقات با سرپرست خود از ایران خارج می شوند که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اخیرا در مشهد، سفر مهدی هاشمی را با اعترافات مختلفی که درباره نقش او آشوب های اخیر شده، بی ارتباط دانست و گفت که فرزندش دائماً می خواهد به کشور بازگردد ولی به توصیه او فعلا به کشور باز نخواهد گشت.
البته آقای هاشمی رفسنجانی توضیح نداد که اگر فرزندش مشکلی و ایرادی را متوجه خود نمی داند چرا برای ملاقات خانواده اش به ایران مراجعت و دیدارهای خود را با آنان، به جای دوبی و لندن به تهران منتقل نمی کند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین بدون اشاره به هزینه ها و سفرهای متعدد خانواده فرزندش به خارج از کشور، عنوان کرد که "مهدی در انتخابات و هیچ یک از اغتشاشات دخالتی نداشته و حتی پول ندارد که بخواهد به بقیه بدهد."

 

خروج ابهام برانگیز مهدی هاشمی از کشور

گفتنی است که مهدی هاشمی، رئیس دفتر هیئت امنای دانشگاه آزاد، حدود چهار ماه قبل و همزمان با برگزاری دادگاه چهارم متهمان کودتای مخملی تهران را به مقصد انگلیس ترک کرده است.
دقایقی پس از انتشار خبر این سفر ناگهانی، دفتر هیئت امنای دانشگاه آزاد دلیل آن را بازدید از شعبات این دانشگاه در خارج از کشور اعلام کرد و از بازگشت زودهنگام مهدی هاشمی خبر داد.
با این حال طولانی شدن سفر مهدی هاشمی علاوه بر اینکه شبهاتی را در خصوص دلیل اصلی این سفر به وجود آورده، انتقاداتی را نیز از سوی دانشگاهیان و سیاسیون به همراه داشته است.
مسئله دیگری که حضور مهدی هاشمی در خارج از کشور را حساس کرده، اظهارات مقامات قضایی کشور است.
جعفری دولت آبادی دادستان تهران چندی پیش خواستار بازگشت فوری مهدی هاشمی به کشور و پاسخگویی او به اتهاماتش شده بود اما این هشدار دولت‌آبادی با اعتراض مهدی هاشمی همراه شد، چنان‌که او گفت که هیچ اتهامی را نمی‌پذیرد.
آقای هاشمی هر چند گفته که حاضر است در هر دادگاهی حضور یابد و حتی حکم برائت هم بگیرد اما تاکنون تنها با صدور نامه و بیانیه از کشورهای غربی و دیگر مناطق، به اتهامات وارده اعتراض کرده و سخنی از زمان آمدنش نکرده است.

هم غزه هم لبنان جانم فدای اسلام

برای اون بدبخت هایی که بعد از 11 سپتامبر نمی دونم از روی چی بود(ترس، پاچه خواری، حماقت...) بالاخره هرچی بود حس انسان دوستی میدونم نبود برای کشته شده های برج های دو قلو شمع روشن کردند این پست رو می گذارم.

لا اقل برای اینکه بتونید یه ذره وجدانتون رو راضی کنید این بار که برای کشیدن سیگارتون کبریت رو روشن کردید نیت کنید بخاطر انسان دوستی و یادبود این بچه هاست. البته می دونم اینا رو تقصیر یکی دیگه می ندازید اوناییکه بچه ها رو آوردن و سر راه موشکهایی که اتفاقی داشتند از اون جا رد می شدند می اندازید

نرود میخ آهنی در سنگ


هم غزه هم لبنان  جانم فدای اسلام

 

انسان روشنفکر کسی است که اندیشه و دل او با ناله های کودکان در آنسوی جهان همراهی کند و هرچند که این همدردی در اندازه های یک آه ندامت یا انگشت حسرت باشد و چه آنکه فرسنگ ها فاصله میان آنها قرار گیرد. و اینگونه  نقش انسانیت خود را ایفا نماید؛ بی دلیل نیست که می گویند انسان در هر رتبه و درجه ای که باشد در مرتبه آزمایش قرار دارد.

 

 به راستی ادامه این واقعه دلخراش و سکوت جامعه بشری تا کی ادامه خواهد داشت

جنایات اسراییل

جنایات اسراییل

جنایات اسراییل

جنایات اسراییل

جنایات اسراییل

جنایات اسراییل

جنایات اسراییل

چرا موسوی از غار بیرون آمد؟

واکنش‌های فعالین رسانه‌ای به ادعای میرحسین موسوی مبنی بر اینکه طی مدت 20 سال گوشه‌گیری رسانه‌ها حتی یک بار سراغ من نیامدند، همچنان ادامه دارد و افرادی که طی این سال‌ها، تلاش‌های ناکامی برای گفت‌وگو با نخست‌وزیر دهه‌ی 60 داشته‌اند، با انتشار اسناد و خاطرات خود به این دروغ آقای موسوی برای توجیه انزوای 20 ساله پاسخ می‌دهند.

به گزارش رجانیوز، در جدیدترین نمونه، وحید جلیلی سردبیر سابق ماهنامه سوره و سردبیر فعلی ماهنامه راه، 3 مکاتبه‌ی خود با موسوی را در اختیار خبرنگار ما قرار داد.

بر مبنای این مکاتبات در تاریخ‌های 26 شهریور 84، 9 مهر 84 و 21 اسفند 87 درخواست مصاحبه از موسوی مطرح شده که وی به هیچ‌یک از این نامه‌ها پاسخ مثبت نداده است.

این در حالی است که میرحسین موسوی گفته بود: در طول مدت این چند سال رسانه‌هایی که حتی همین امروز هم از نشان دادن برنامه کوچکی از من طفره می‌روند حتی یک بار هم به سراغ من نیامدند. شما به من می‌گویید که در این سال‌ها سکوت کردم ولی من به هیچ وجه سکوت نکردم بلکه در معرض محرومیت از فضای رسانه‌ای بودم ولی در حد محدودی که می‌توانستم، نظریات خود را صراحتاً بیان می‌کردم.

متن و تصویر این مکاتبات در ادامه آمده است:

--------------------------------------------------------------------------------

تاریخ: 26 شهریور 1384

باسمه تعالی

جناب آقای میرحسین موسوی

ریاست محترم فرهنگستان هنر

سلام علیکم

با توجه به گذشت 8 سال از ریاست حضرتعالی بر فرهنگستان هنر خواهشمند است وقتی را برای گفت وگو در زمینه عملکرد فرهنگستان مقرر فرمایید.

محوری های گفت‌وگو به قرار زیر است:

1- میزان انطباق سیاست ها و برنامه های فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی با دیدگاه های بنیانگذار جمهوری اسلامی درباره هنر (متن پیام امام به هنرمندان پیوست می باشد)

2- تفاوت های عملکرد فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی با دیدگاه های هنری و سیاست های فرهنگی رژیم سابق.

3- جایگاه عدالت خواهی و اسلام ناب در عملکرد 8 ساله مهندس میر حسین موسوی در فرهنگستان هنر.

با تشکر

وحید جلیلی

سردبیر ماهنامه سوره 26/6/84

--------------------------------------------------------------------------------

تاریخ: 9 مهر 1384

باسمه تعالی

برادر گرامی حضرت آقای مهندس میرحسین موسوی دامت برکاته

ریاست محترم فرهنگستان هنر

سلام علیکم

بنا به نامه رئیس دفتر آن جناب، آقای محمدی بخشمند در پاسخ به درخواست گفت و گوی مجله سوره، پی نوشت فرموده اید: "با تشکر معذورم". ضمن تجدید احترام و ارادت به محضر آن بزرگوار عرضه می دارد معمولاً واژه "معذور"، پسوند "مأمور" است و تا آنجا که ما می دانیم حضرتعالی در ریاست بر فرهنگستان هنر نه تنها "امربر" نبوده اید که به خاطر حسن شهرتتان و هیبت موجه و مکرمتان بسیار هم امیر بوده اید. به نظر می رسد ادعای معذوریت با توجه به مفهوم "مسئولیت" در جمهوری اسلامی چندان موجه نباشد.

تنزه طلبی و انزواگرایی نیز از ویژگی های عمده جریانی است که در قاموس حضرت امام(ره) با نام تحجر و قاعد شناخته می شود و با توجه به دغدغه های جدی حضرتعالی نسبت به جریان تحجر و تفکر متحجر دینی (که آخرین نمونه اش در بیانه دلسوزانه حضرتعالی در آستانه دور دوم انتخاب ریاست جمهوری رخ نمود)، انتظار است که این گوشه گیری تنزه طلبانه را کنار گذاشته و مشتاقان زیارت را ناامید نگذارید.

مضافاً آنکه بلاخره در "جمهوری" اسلامی که گروهی به دنبال تبدیل آن به دیکتاتوری دینی و حذف نظارت بر مسئولان و بستن فله ای مطبوعات و رسانه ها هستند، توقع پاسخگویی داشتن یک نشریه فرهنگی از یک مدیر که بیش از 10 سال در یک مسئولیت مستقر بوده و میلیاردها تومان از بودجه بیت المال با قلم او به مخارج فرهنگی تبدیل شده، چندان توقع بی‌جایی نیست و مطالبه عدالت و پاسخگویی مسئولان گامی جدی در مبارزه با سانسور، اختناق و دیکتاتوری است.

ضمن آنکه پرسش ما هم که طفل دبستان عدالتخواهی میر حسین موسوی هستیم، چندان پرسش غریبی نیست. سؤال ما از آن مظهر عدالتخواهی و مستضعف گرایی که در روزگاران درازی نقطه امید ما در مبارزه با ریاکاران و قاعدان بوده، این است که در مدت بیش از 10 سال ریاست بر فرهنگستان هنر چه تلاشی برای مبارزه با استضعاف هنرمندان انقلاب اسلامی و دمیدن روح تعهد در هنر و پرداختن به هنری که راه و رسم مبارزه با مستکبران را بیاموزد و نقاط کور معضلات را نشان بدهد، انجام داده اید.

زیاده عرضی نیست.

ارادتمند و ملتمس دعا

سردبیر ماهنامه سوره- 9/7/84

--------------------------------------------------------------------------------

تاریخ: 21 اسفند 1387

باسمه تعالی

جناب آقای مهندس موسوی

ریاست محترم فرهنگستان هنر

سلام علیکم

پیرو درخواست ناکام مانده مصاحبه با حضرتعالی در سال 1384، اکنون که بحمدالله قفل سکوت را شکسته‌اید، خواهشمند است وقتی را جهت گفت‌وگو پیرامون گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه هنر و عملکرد فرهنگستان هنر در این زمینه در اختیار مجله فرهنگی- تحلیلی "راه" قرار دهید.

در صورت تمایل می توان بخشی از مصاحبه را نیز به شاخص های تحجر از دیدگاه حضرت امام(ره) اختصاص دهید.

با تشکر

وحید جلیلی

سردبیر "راه" 21/12/87