للحق
دیروز باز هم آمدیم … مثل همیشه … وصیت نامه در جیب و باتوم در دست …
پلاک بر گردن و ذکر یا زهرا (س) بر لب … اما دریغ که بقایای نسل مغیره و قنفذ ، چیزی جز
ترس و وحشت از انتقام گیرندگان مادر سادات نداشتند که ابراز کنند … و باز هم خواهیم آمد …
اگر با آمدن ” آفتاب “، از ” خواب ” بیدار شوی … دیگر نمازت ” قضا “ست …
شاید این مطلب رو تو اینترنت کسی نبینه و یا نخونه ولی من اعتقاد داشتم که باید بنویسم نخواستم ساکت باشم اگرچه شاید صدام رو کسی نشنوه
چند روزی هست که باز داستان فائزه شده نقل مجالس نمی دونم چرا باید اوضاع ایران اینقدر آبکی باشه که فائزه که جزو منفورترین افراد در نظر خودم جامعه اینقدر به اسمش واکنش نشون بده.
البته این نمی دونم یه جمله معترضه هست و تا حدی جواب آشکار. چرا که هنوز کسایی تو کشور هستند که حق می دونند در راه این فائزه دق کنند ولی پوستشون وقتی به نظام توهین میشه از کرگدن هم کلفت تر هستش. چرا اون موقع ککشون هم نمی گزه از عجایبه....
ولی یک نکته مهم اینه که دلیل نمیشه قبول کنم کار اون شخصی که به فائزه فحش داده درست هست. اون کار اشتباه صد در صدی انجام داد.
مشکل دیگه ای که الان می بینم یک موجی راه افتاده که باید با اون برخورد بشه. باید از قوه قضاییه که اینقدر سرعت عمل دارند و مصداق ظلم رو سریع پیدا می کنه چرا تا حالا با فائزه هیچ برخوردی نشده. این عدالت یک طرفه خودش آخر ظلم هست. حداقل یک ظلم بالسویه داشته باشید که از این عدالت یکطرفه خیلی عادلانه تر بنظر می رسه.
چرا هر وقت نوبت اینطرفی ها میشه تیغتون می بره ولی امثال فائزه هرکاری دلشون می خواد می کنند.
البته به قول امام خون دادن کافی نیست باید خون دل هم بخوریم. خدا کنه این ژست گیری های عدالت تموم بشه و بالاخره کار به عمل برسه
در آخر متن هم باید بگم به نظر من کار این کسی که به فائزه فحش داده کار بدی بوده. البته من نمی دونم این صحنه سازی بوده و یا واقعا چنین کسی این کار رو کرده
ولی به قول امام مرد اونه که بتونه از حرفش برگرده.
جناب آقای قدیانی نمی دانم این متن را که در
یکی از کامنت های همین سایت آدرسش را پیدا کردم خوانده اید یا نه ولی اگر
بنای ما بر این است که در زمین دشمن بازی نکنیم پس نباید بگوییم حضرت آقا
یا هرچیز دیگری من مطمئنم اساتید بزرگی چون طائب حسین شریعتمداری یا صفار
هرندی هم ناخواسته در این زمین بازی کرده اند ولی می دانم که سید حسن
نصرالله یا عضو ارشد اخوان المسلمین برای بزرگ و برتر خواندن نایب خورشید
از لفظ امام خامنه ای استفاده می کنند وبلاشک در دنیای عرب این موضوع
جاافتاده تر است پس حالا که در کوران انقلابهای دنیای عرب هستیم باید از
همین واژه مقدس استفاده کنیم درست مثل خاورمیانه مگر نقطه سوزن پرگار دنیا
آمریکا است که مادر خاورمیانه هستیم ببینید یک وقت چگونه خودمان امپراطوری
امثال هاشمی یا آمریکا را قبول می کنیم من احتمالا می توانم این پیام را به
حجت الاسلام طائب و آقای شریعتمداری برسانم شما بلاشک بیشتر از من با
عمارهای امام خامنه ای آشنایی دارید اگر این حرف را منطقی می دانید به آنها
هم پیام بدهید که این کار فقط به دست عمارهای امام خامنه ای شدنی است چون
رسانه ها دست آنها ست
یا علی
ده سال هر کاری کردیم، یک رسانهی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه میگفتند «آیتالله خمینی».
سال ۵۹ به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانههای شما
نمیگویند امام خمینی؟». خندهای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه
شدیم!». کیفاش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت
فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم
“امام”، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی “امام” قابل ترجمه
نیست. ولی وقتی بگوییم “رهبر”، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر
ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمهی “رهبر”
به نفع ما و کلمهی “امام” به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان
یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم “آیتالله”، اما “امام” یک بار
معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای
دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». آن
موقع ما امتحان کردیم رسانههای غربی آیا میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به
نام «امام خمینی»؟ میخواستیم ۶۰،۰۰۰ مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول
نکردند!
شهریور ۵۸ که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمهی امامت را در
قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما
نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید
بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت
اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را
کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر
یک کلمه کشور ریخت به هم!
امامتمحوری، امّتگرایی، عدالتگستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت
امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به
ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به
جانشی ایشان “امام” بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر
شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت
ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال ۴۸ مطرح کرده، شما میگویی
نمیخواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشیناش نمیگوییم امام!
انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را
میخواهم با شما دفن کنم! جملهی دومشان این بود : «خبرگان مرجع تعیین
نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم
ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار
گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران
قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-،
تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران
ریاستجمهوریشان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمهی «توسعه»
بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی
مرتضی (ع) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک
جهانی و صهیونیستهای عالَم.
در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را
ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش
بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه»
کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی.
«مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که
خودشان پذیرای آسیباند!
پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط
ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی –که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است.
شما هر لعنی که به …… بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای».
مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!».
اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم! صداوسیما میگوید
ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم! روحانیون میگویند تا مدیران
ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد
میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و…
بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده
و سابقهی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوبها باید پرچمدار این
کار شوند که این کار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
آیتالله سید محمدباقر حکیم پا میشود میرود نجف. از آنجا نامه مینویسد
به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن
مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای». سید حسن
نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای! ما
اینجا نشستهایم و نمیگوییم!
اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، میفرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم
آنجا ندا داده میشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی
حرف را انداختند از این طرف به آن طرف
جناب آقای قدیانی نمی دانم این متن را که در یکی از کامنت های همین سایت آدرسش را پیدا کردم خوانده اید یا نه ولی اگر بنای ما بر این است که در زمین دشمن بازی نکنیم پس نباید بگوییم حضرت آقا یا هرچیز دیگری من مطمئنم اساتید بزرگی چون طائب حسین شریعتمداری یا صفار هرندی هم ناخواسته در این زمین بازی کرده اند ولی می دانم که سید حسن نصرالله یا عضو ارشد اخوان المسلمین برای بزرگ و برتر خواندن نایب خورشید از لفظ امام خامنه ای استفاده می کنند وبلاشک در دنیای عرب این موضوع جاافتاده تر است پس حالا که در کوران انقلابهای دنیای عرب هستیم باید از همین واژه مقدس استفاده کنیم درست مثل خاورمیانه مگر نقطه سوزن پرگار دنیا آمریکا است که مادر خاورمیانه هستیم ببینید یک وقت چگونه خودمان امپراطوری امثال هاشمی یا آمریکا را قبول می کنیم من احتمالا می توانم این پیام را به حجت الاسلام طائب و آقای شریعتمداری برسانم شما بلاشک بیشتر از من با عمارهای امام خامنه ای آشنایی دارید اگر این حرف را منطقی می دانید به آنها هم پیام بدهید که این کار فقط به دست عمارهای امام خامنه ای شدنی است چون رسانه ها دست آنها ست
یا علی
ده سال هر کاری کردیم، یک رسانهی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه میگفتند «آیتالله خمینی».
سال ۵۹ به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی؟». خندهای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیفاش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم “امام”، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی “امام” قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم “رهبر”، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمهی “رهبر” به نفع ما و کلمهی “امام” به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم “آیتالله”، اما “امام” یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانههای غربی آیا میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ میخواستیم ۶۰،۰۰۰ مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!
شهریور ۵۸ که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمهی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!
امامتمحوری، امّتگرایی، عدالتگستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشی ایشان “امام” بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال ۴۸ مطرح کرده، شما میگویی نمیخواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشیناش نمیگوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم! جملهی دومشان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوریشان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمهی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم.
در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیباند!
پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی –که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است.
شما هر لعنی که به …… بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای».
مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!». اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم! صداوسیما میگوید ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم! روحانیون میگویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و…
بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده و سابقهی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوبها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
آیتالله سید محمدباقر حکیم پا میشود میرود نجف. از آنجا نامه مینویسد به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای». سید حسن نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای! ما اینجا نشستهایم و نمیگوییم!
اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، میفرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آنجا ندا داده میشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف