دموکراسی بدتر از دیکتاتوری /حکومتى مثل صدام بهتر از حکومت آل سعو

به گزارش پایگاه 598، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان طی سخنانی که در دهه اول محرم الحرام  و در هیئت محبین اهل بیت قم با موضوع "آئین ولایت مداری" برگزار گردید به تشریح مبانی ولایتمداری و الزامان و موانع در این موضوع پرداختند. متن زیر چکیده ای از سخنان روز سوم ماه محرم الحرام، ایشان می باشد .

مقدمه

مسئله ولایت قبل از اینکه یک مسئلۀ شرعی باشد یک مسئلۀ عقلی است و ما نباید با مسئله ولایت صرفاً به عنوان یک مفهوم معنوی برخورد کنیم.

به این معنا که خداوند متعال بر انسانها حق دارد و همۀ حقوق عالم مربوط می شود به حق خدا بر بندگان. طبیعی است اگر خداوند فرمانی بدهد همه باید اجرا کنند.

از جمله فرامین مهم خدا امر ولایت است. ولایت مداری یک امر عقلانی است و براى جامعۀ الهى، عقل، ولایتمدارى را واجب مى کند.

 اگر جامعه ولائى باشد آداب ولایت مداری چیست؟

ولایت مداری یک نوع زندگی اجتماعی است. تدبیرى است عاقلانه برای سامان دادن به حیات اجتماعى. حتی بدون وحی و نبوت هم شما می توانید تصور معقولی از ولایت داشته باشید.

شیوه هاى حکومت بر مردم بدون ولایت

اولین نکته­اى که باید به آن توجه کرد این است که آیا راهی برای زندگی اجتماعی غیر از ولایت وجود دارد؟

در طى قرون و اعصار شیوه­هایى که بر اساس آن مردم بتوانند زندگى اجتماعى خودشان را سامان بدهند بسیار محدود بوده است. و شاید بیشتر از سه یا چهار شیوه نتوان ذکر کرد.

دو نوع اساسى وجود دارد براى ادارۀ امور بشر.

1.    دیکتاتورى

در جامعه انسان­هایى دیکتاتور مآبانه بر دیگران حکومت کنند.

این نظام­ها مشهور هستند به"نظام هاى دیکتاتورى" که یک نفر یا یک گروه خاص بر مردم حکومت مى کنند. و در طول تاریخ از این مدل بسیار استفاده شده است. امیر المؤمنین (ع) این مدل حکومت را بر هرج و مرج، ترجیح مى دهد، در آنجا که مى فرماید "جامعه باید امیرى باید داشته باشد؛ بارّ یا فاجر"

یعنى با بى نظمى نمى توان زندگى کرد و باید حکومتى در جامعه باشد و اصلا امکان ندارد جامعه با هرج و مرج اداره شود.

2.    دموکراسى

مردم خودشان بر سرنوشت خودشان حاکم باشند و تعیین کنند که چه کسانى بر آن­ها حکومت کنند. این نظام، به نظام دموکراسى مشهور است.

ملیون­ها کشته وغارت­ها و چپاول­ها تجارب حکومت­هاى دموکراسى است.

این امکان وجود ندارد که مردم بر سرنوشت خودشان حاکم باشند. در جریان حکومت مردم بر خودشان لایه­های نفوذ پدید می آید؛ باندهای مافیایی قدرت شکل می گیرد و سرمایه داران و پول داران و زورمندان به صورت های گوناگون از این ناحیه به بهانه و به اسم رأی مردم بر مردم حکومت خواهند کرد و یا به صورت لایه­های نفوذ سیاسی بر هر جامعه مسلط خواهند شد.

علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در تفسیر آیه 200 سوره آل عمران نوشتند که دموکراسی بدتر از دیکتاتوری است. در دیکتاتوری معلوم است چه کسی ظلم می کند اما در دموکراسی معلوم نیست. در دموکراسی خیلی آبرومندانه­تر از دیکتاتوری ظلم می شود. دیکتاتورها بی آسیب تر و بی ضررتر در دموکراسی ظلم می کنند. در دموکراسى شخصى را به نام رئیس جمهور قرار مى دهند او همانند عروسک روى صحنه است و آن دیگران هستند که پشت صحنه او را اداره مى کنند. حکومتى مثل صدام بهتر از حکومت آل سعود است. تجربۀ بشری اثبات مى کند که حکومت­های دموکراتیک بعد از یک مدتی نصیب لابی­ها و نفوذی­ها می شود.

به عنوان نمونه، آمریکا مهد دموکراسى است، هیچ کشورى نمى تواند بگوید که در آزادى به معناى دموکراسى و حقوق بشر از آمریکا جلوتر هستم. دموکراسى که نتیجه اش یک میلیون کشتۀ بى گناه در عراق است.

و این جنایت­ها از دل دموکراسى در می آید. دموکراسى یعنى پنج میلیون صهیونیسم بر مردم آمریکا حاکم باشند؛ دموکراسى یعنى حکومت مطلقۀ دیکتاتورى باندها و نفوذهاى پشت پرده.

چه فرقی در دیکتاتوری یک فرد با دیکتاتوری یک گروه خاص است؟

وقتی یک گروه خاص به بقیه زور بگویند می شود دیکتاتوری چه به صورت دموکراسی پنهان چه به صورت دیکتاتوری آشکار. وقتى ما می گوییم مرگ بر آمریکا یعنى مرگ بر همین دموکراسى آمریکا. در آمریکا مى گویند ما بسوى دولت آزاد حرکت مى کنیم، مقام معظم رهبری فرمود ما به سوی دولت اسلامی حرکت می کنیم هر مشکلی هم در کشورمان داریم بخاطر نامسلمانی خودمان است هر چه نظامات و ساختارها اسلامی تر بشود، وضع بهتر می شود.

ما تا این مسئله را در جهان جا نیندازیم امام زمانمان نمی آیند ، امام زمان علیه السلام فرجشان بعد از یأس است یأس یعنی چه؟ یعنی هیچ راهی وجود ندارد برای زندگی کردن جز ولایت.

اصطلاح غلط "دموکراسى اسلامى"

مقام معظم رهبری فرمودند نگویید دموکراسی اسلامی اصلاً‌ اینجا دموکراسی نیست؛ بگویید مردم سالاری اسلامی؛ بگویید مردم سالاری دینی. مردم سالاری با دموکراسی فرق می کند اگر فکر می کنی که راهی جز ولایت وجود دارد این تصور تو مانع ظهور آقا امام زمان می شود چون تصور غلطی است. می خواهیم نگاه بکنیم به بعد عقلانی نظام ولایی بدون کتاب، بدون وحی و نبوت، بدون روایت و حدیث، بدون بحث حق ائمۀ هدی علیهم السلام بر ما، بدون "فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا". اگر شما عقلانی بودن ولایت را بتوانید برای خودتان اثبات کنید اتفاق مبارکی که خواهد افتاد این است که آداب ولایت مداری فراگیر می شود.

روایت ذوالشهادتین امام و مطهری زمان از زمینه‌های فتنه 88

«اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا، این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند...» این جملات بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در تجلیل از شخصیت «آیت الله محمدتقی مصباح یزدی» است. درست در همان دوره منتهی به زمان ایراد این سخنان بود که جریان نفاق، جنگ رسانه ای سنگینی در تخریب چهره این عالم دردمند و مبارز به راه انداخته بود؛ جریانی که در نهایت با فتنه گری در سال 88 نقاب از چهره برانداخت و صحت سخنان و مواضع استاد مصباح در آن سالها را در عمل به اثبات رساند. رهبر معظم انقلاب پس از آنکه در سال 78 فرمودند: «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم.» حمایتهای خود را از این عالم بصیر انقلابی همچنان ادامه دادند و در حالی که موج تخریبها علیه ایشان همچنان ادامه داشت، یک سال بعد در جمع دانشجویان طرح ولایت فرمودند: «این هجوم های تبلیغاتی که به شخصیت های برجسته و انسان های والا و بااخلاق برجسته وارد می کنند، نشان دهنده اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز، جزو شخصیت هایی است که همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاس گزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرند! حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آن جا را دشمن زود تشخیص می دهد، چون حسابگر است. دشمن آن جا را می شناسد و به مقابله اش می آید. با مرحوم شهید مطهری هم همین جور برخورد کردند.» برای کسانی که پای درس علامه طباطبایی نشسته بودند و سالها هم بحث و هم درس استاد مصباح بودند مقایسه او با شهید بزرگوار مرتضی مطهری چندان غریب نبود؛ آنها خود، از زبان علامه شنیده بودند که «مصباح در میان شاگردان من مثل انجیر در میان سایر میوه هاست؛ چرا که فکر او هیچ چیز دورانداختنی و زایدی ندارد.» مطهری قهرمان مبارزه با التقاطهای عصر خود بود و با مارکسیسم در ستیز؛ مصباح نیز قهرمان مقابله با لیبرالیسم، پلورالیسم و دیگر افکار التقاطی جریانات غربزده.

 

ادامه مطلب ...

شهید راه بصیرت؛ شهید مدافع حریم ولایت؛ مهدی رضایی

به نقل از: بابایی که شهید شد

 

شهدای راه بصیرت، افضل شهدای انقلابند(آقامون سیدعلی)  

 

سال گذشته، سایت پرچم، لیست نهایی کشته شده های اغتشاشات رو 33 نفر اعلام کرد(به استثنای روز عاشورا) که 6 نفر از مخالفین بودن(سه نفر تو کهریزک کشته شدن) و بقیه به غیر از یکی دونفر، به طور اتفاقی و رهگذری کشته شدن. اما می دونیم که دستهایی درکار بود تا نذاره که اسامی  کامل اعلام بشه....میدونیم که تعداد کشته ها و بهتر بگیم شهدا، بیشتر از اینه. اکثریت کشته ها، بچه های بسیج بودن که برای دفاع اومده بودن به میدون.اگر کشته شده های اتفاقی رو شهید ننامیم و مدافعین رو شهید بگیم، اسماشون اعلام نشد، همین شهید مهدی که اسمش تو هیچ لیستی نیست، اما اندکی صبر .... شهدا به عنایت خودشون، میان و شناخته می شن. 


 

شهید مهدی رضایی  

تولد: ۱۹ /۱۰/۱۳۶۹ 

شهادت: ۲۰ /۴/۱۳۸۸  

ادامه مطلب ...

عمّار یاسر ؛ آیینه حق نما

مقدّمه

هر خردمندی در پی هدفی است که برای رسیدن به آن، علاوه بر تلاش و کوشش، نیازمند الگو و نمونه رفتاری است. نقش الگو در سرنوشت انسان ها تعیین کننده است؛ از این رو ارائه اسوه زندگی برای افراد جویای کمال، کاری پسندیده خواهد بود.
بنا به روایتی که شیعه و اهل سنّت به صورت متواتر از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم ـ که خدا او را اسوه حسنه معرفی کرده است ـ1 نقل کرده اند، آن حضرت شخصیّت عمّار را الگو و معیار برای شناخت سره از ناسره و حق از باطل قرار داده است. بدین جهت ضرورت دارد گذری به تاریخ زندگی این صحابی بزرگوار داشته باشیم. ادامه مطلب ...

امام خمینی(ره) از دیدگاه بزرگان

امام موسی کاظم علیه السلام فرمود:
     «رجل من اهل قم یدعوا الناس الی الحق، یجتمع معه قوم کزبرالحدید، لایزلهم الریاح العواصف، و لایملون من الحرب، و لایجبنون، و علی الله یتوکلون، و العاقبه للمتقین;
     مردی از اهل قم، مردم را به حق دعوت می کند. گروهی از مردم با او گرد می آیند که همانند تکه های آهن مستحکم اند. بادهای سخت آن ها را نمی لرزاند، و از جنگ و مبارزه به ستوه نمی آیند، و از دشمن نمی هراسند، و بر خدا توکل می کنند، و عاقبت با متقین (آنان) است.»
     وقتی یاران او چنین ویژگی هایی داشته باشند، خود او از کمال بیشتر این ویژگی ها برخوردار است .
     آیه الله العظمی شهید سید محمد باقر صدر:
     «ذوبوا فی الخمینی کما هو ذاب فی الاسلام; ذوب شوید در خمینی همان گونه که او در اسلام ذوب شده است.»
     علامه امینی، صاحب کتاب الغدیر:
     الخمینی ذخیره الله للشیعه; خمینی ذخیره ی خداوند برای شیعه است.
     شهید آیه الله دستغیب:
     من اطاع الخمینی فقد اطاع الله; کسی که از خمینی اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است.
     دکتر ابراهیم سلیمان:
    پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: حتی اگر شعله اسلام در دورترین نقطه جهان خاموش شود، یک مسلمان ایرانی دوباره آن را شعله ور خواهد ساخت.
    آیت الله خامنه ای، ولی امر مسلمین:
     امام آن روح الله بود که با عصا و ید بیضای موسی و بیان و فرقان مصطفوی به نجات مظلومان کمر بست، تخت فرعون های زمان را لرزاند و دل مستضعفان را به نور امید روشن ساخت.
     رابین وودز ورث، نویسنده ی مسیحی کتاب امام و انقلاب اسلامی:
     خمینی مسیح معاصر ما بود.
     آموندار روبن پونته، خبرنگار پر سابقه آرژانتین:
     این که یک مرد افسانه ای از ایران ظهور می کند جای تعجب نیست، چون حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر اسلام، پیش بینی کرده بود که ایران سرزمین احیاگران بزرگ اسلام خواهد بود.
     شیخ عبدالله زین الدین، روحانی مبارز حجاز:
     بی شک حضرت امام خمینی قدس سره یکی از نادرترین شخصیت های جهان اسلام بود که پس از ظهور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جزیره العرب، اسلام را از انحصار سلاطین خود فروخته خارج کرد.
     شیخ احمد زبیر در رحلت امام می گوید:
     نه تنها مسلمانان بلکه جهان یک کلیم توانا (موسی) و یک متفکر بزرگ را از دست داده است .
     نخست وزیر پاکستان:
     رهبرانی مانند امام یک بار در قرن ها زاده می شوند.
     صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
     تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
     پروفسور امین کاریچ، وزیر فرهنگ و هنر و تعلیم و تربیت بوسنی هرزگوین:
     امام خمینی بزرگ ترین رهبر مذهبی در قرن بیستم و در تمام جهان اسلام است.
     کاتولیک های بوسنی هرزگوین:
     امام خمینی مانند یک مرد مقدس است و خیلی تیزبین و زیرک است.
     پروفسور ساویت بیک، رئیس دانشگاه ملی علوم و صنایع قرقیزستان:
     تعالیم او (امام خمینی) رباینده دل هاست.
     همچنین می گوید:
     امام خمینی هویت الهی انسان عصر حاضر را به آنان باز می گرداند.
     آیت الله خامنه ای ولی امر مسلمین:
     امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است.
     رابین وودز ورث نویسنده ی مسیحی:
     از نظر من در وجود امام خمینی تمام آن قداستی که اسلام بر آن بشارت داده تجلی یافته و به راستی آنچه بر او می تابد شعاعی از نور مطلق است.
     محمد حسین هیکل، نویسنده و محقق مصری:
     او مردی بزرگ بود که از دوران دیگری آمده بود.
     رادیو بی بی سی:
     در واقع انقلاب اسلامی واژه ای تازه است که با آیت الله خمینی مفهوم پیدا کرد.
     هفته نامه آبزرور، چاپ لندن:
     امام خمینی مردی هم پای پیامبران کهن است که دنیا را به پیروی از اصول دینی دعوت کرد. پیام وی برای مردم جهان خلوص عقیده و پیروی از سادگی در مقابل پیچیدگی و آلودگی های غرب بود، و این رمز موفقیت وی و احساس افتخار پیروان اوست.
     فاطمه تسکین، یک دختر هندی:
     امام در این زمان محافظ دین و شریعت، سپه سالار لشکر حضرت حجت و پرچم دار حقیقی اسلام بود.
     آیت الله خامنه ای ولی امر مسلمین:
     سخت ترین حوادث در اقیانوس وجود او (امام) تلاطم ایجاد نمی کرد; او امیر بر هواهای خود بود.
     پروفسور امین کاریچ، وزیر فرهنگ و هنر و تعلیم و تربیت بوسنی هرزگوین:
     ظهور شخصیت امام خمینی به ما نشان داد که شرق شناسی های غرب علوم نادرستی هستند.
     خانم پروفسور المیرا عضو هیئت تحقیقات زنان آذربایجان:
     هرجا که تمایلی به حق باشد، نام امام خمینی در آن جا نیز هست و تفکر ایشان الگوی حق طلبی در سراسر جهان است.
     روزنامه ی ایل جورنو، چاپ ایتالیا:
     حقیقت انقلاب اسلامی و تفکر آیه الله خمینی بسیار عمیق است و جهان غرب تاکنون از درک آن عاجز مانده است.
     آیت الله شهید مرتضی مطهری:
     نام او، یاد او، شنیدن سخنان او، روح گرم و پرخروش او، اراده و عزم آهنین او، استقامت او، شجاعت او، روشن بینی او، ایمان جوشان او که زبان زد خاص و عام است. یعنی جان جانان، قهرمان قهرمانان، نور چشم و عزیز روح ملت ایران، استاد عالی قدر و بزرگوار، حضرت آیت الله العظمی خمینی (دام ظله العالی) حسنه ای است که خداوند به قرن و روزگار ما عنایت فرموده و مصداق بارز و روشن «ان لله فی کل خلف عدولاینفون عنه تحریف المبطلین» است... در نهضت ما تمام قشرها و طبقات مختلف ملت، امروز در روحانیت تجسم پیدا کرده است، و روحانیت در آن شخص بسیار بسیار بزرگ تاریخ که یاد و نامش قلب را به لرزه درمی آورد; یعنی استاد صبزرگوار آیت الله العظمی آقای خمینی.

حُر شهدای جنگ که بود؟ + عکس

انقلاب شکوهمند انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) علاوه بر ابعاد سیاسی مختلف در کوتاه مدت تبدیل به یک دانشگاه انسان سازی شد. در طول سال های مبازات پیش از انقلاب و در طول جنگ تحمیلی افرادی بودند که با دم مسیحایی روح خدا به یکباره دچار تحولات عظیم روحی شده و در راه اسلام حتی تا پای فدا کردن خود نیز پیش رفتند.

به گزارش پایگاه 598، یکی از این شهدا شهید"شاهرخ ضرغام"بود. وی سال 1328 در تهران متولد شد. در جوانی، به سراغ ورزش کشتی رفت و به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی دعوت شد. اما زندگی او به خاطر همنشینی با دوستان نااهل، در غفلت و گمراهی ادامه داشت تا این که در بهمن سال 1357 و با پیروزی انقلاب، تغییری بزرگ در زندگی‌اش رخ داد.

سخنان امام خمینی (ره)، برایش فصل‌الخطاب و روی سینه‌اش "فدایت شوم خمینی" خالکوبی کرده بود. ولایت فقیه را به زبان عامیانه خود برای رفقایش توضیح می‌داد و از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد.

وی وقتی از گذشته‌اش حرف می‌زد، داستان حُر را بازگو می‌کرد و می‌گفت: "حُر قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید. من نیز باید جزء اولین‌ها باشم".

در همان روزهای اول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به جبهه رفت و همگام با سردار شهید سید مجتبی هاشمی که فرمانده گروه چریکی فدائیان اسلام بود،به مبازه علیه تجاوزگران بعثی پرداخت ودر کوتاه مدتی آنقدر دلاورانه جنگید که دشمن برای سرش جایزه تعیین کرده بود. وی از خدا می خواست که تمام گذشته‌اش را پاک کند و هیچ چیز از او باقی نماند؛ نه اسم، نه شهرت، نه مزار و سرانجام در تاریخ 17 آذر سال 1359 در دشت‌های شمالی آبادان به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت رسید."

محمد تهرانی، آخرین همرزم شاهرخ ضرغام نحوه شهادت وی را اینگونه نقل می کند: "ساعت 9 صبح بود. تانک‌های دشمن مرتب شلیک می‌کردند و جلو می‌آمدند. شاهرخ از جا بلند شد و روی خاکریز رفت. من هم دویدم و 2 گلوله آرپی‌جی پیدا کردم. هنوز گلوله آخر را شلیک نکرده بودم که صدایی شنیدم. به سمت شاهرخ دویدم. روی سینه‌اش حفره‌ای از اصابت گلوله تیربار تانک ایجاد شده بود. عراقی‌ها نزدیک شدند. من با یک اسیر عراقی پناه گرفتم. از دور دیدم چند عراقی کنار پیکر شاهرخ ایستاده‌اند و از خوشحالی هلهله می‌کردند."

گزارشی از بازدید سرزده رهبر از خانواده شهیدان فاطمی

«آقا. آقا. آقا قربونت برم. آقا فدات بشم. توروخدا من رو دور آقا بگردون. توروخدا من رو دور آقا بگردونین.» این‌ها را مادر شهیدی می‌گوید که حالا دیگر روی ویلچر نشسته. رهبر را که می‌بیند، به نفس‌نفس می‌افتد. اصرار کرده بود که بیاورندش جلوی در، برای استقبال. لابد می‌خواست اولین نفری باشد که رهبر را می‌بیند. 

از نیم‌ساعت پیش که شنیده میهمانش فرد دیگری است، آرام روی ویلچر نشسته و آرام شکر خدا کرده و آرام اشک ریخته. اما حالا دیگر خبری از آن مادر آرام نیست. هنوز روی ویلچر نشسته و هنوز شکر خدا می‌کند و هنوز اشک می‌ریزد، اما این‌بار با صدای بلند. درست مثل دخترش. درست مثل نوه‌اش.

وقتی وارد خانه شدیم، تازه به اعضای خانواده گفته بودند که قرار است رهبر بیاید به منزل‌شان. قبلا به مادر شهید گفته بودند قرار است استاندار و رئیس بنیاد شهید بیایند و حرف‌هایشان را بشنوند و شاید هم فردا ببرندش به دیدار رهبر. رازداری کرده‌بود و به کسی نگفته بود که قرار است فردا کجا برود. امروز هم منتظر استاندار بود و رئیس بنیاد شهید، که گفتند قرار است رهبر بیاید به خانه‌شان. برای همین، مدام می‌پرسد: «خواب می‌بینم؟»

دو پسرش شهید شده‌اند؛ یکی قبل از انقلاب در سال 54 و دیگری پس از انقلاب در سال 64. در و دیوار خانه هم پر است از عکس دو فرزند. به‌خصوص عکس سیدحمیدرضا که در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری (موزه عبرت فعلی) بوده و حتی عکس شکنجه‌اش هم قاب‌شده روی دیوار است. بعد از همین شکنجه‌ها بوده که اعدامش کرده‌اند. گوشه دیگر، عکس دو فرزند و پدرشان را بزرگ روی بنر چاپ و به دیوار نصب کرده‌اند. پدری که پس از شنیدن خبر شهادت سیدفرید در عملیات والفجر8، فوت کرده و مادر را با یک دختر تنها گذاشته است.

بقیه اعضای خانواده در تکاپوی آماده‌کردن منزل هستند. مرد فعلی خانه، «محمدآقا»ی جوان است که نوه دختریِ مادر شهید است و همه او را صدا می‌زنند برای کارها، حتی محافظ‌ها. خواهرش هم با دو پسرش به همراه مادرشان، امروز از تهران آمده‌اند. شوهر خواهرش کربلاست. برای همین، خواهرش یواشکی زنگ زده به برادر شوهرش و ماجرای آمدن رهبر را گفته تا او به‌عنوان یک روحانی به منزل مادربزرگ بیاید. و به همین راحتی داد همه محافظ‌ها را درآورده.

مادر به محافظ‌ها گلایه می‌کند که چرا زودتر ماجرا را نگفته‌اند. اما خودش حرفش را کامل می‌کند: «اگه گفته بودین، تا حالا سکته کرده بودم.» از دخترش تسبیحی می‌گیرد که هدیه کند به رهبر. بعد هم کلی نامه را می‌دهد به دخترش. نامه دوست و آشناست که داده‌اند به او برای پیگیری. ظاهرا از آن‌هایی‌ست که حلال مشکلات محله است.

صندلی رهبر را می‌گذارند کنار عکس شهدا، ویلچر او را هم کنار صندلی رهبر. اما او می‌خواهد به استقبال رهبر برود. برای همین با همان ویلچر می‌برندش جلوی در. برای این که نفسش نگیرد، به نوه‌ها می‌گوید اسپری‌اش را بیاورند. دو مدل اسپری مختلف توی گلویش می‌زند. نوه‌ها چادرش را مرتب می‌کنند. و حالا او آماده استقبال از رهبرش است.

رهبر را که می‌بیند، اسپری‌ها خاصیت‌شان را از دست می‌دهند. به نفس‌نفس می‌افتد. یک نفس «آقا آقا» می‌گوید و قربان‌صدقه «آقا» می‌رود. به همه التماس می‌کند «تو رو خدا من رو دور آقا بگردونین» اما رهبر تشکر می‌کند و منع. او هم عبای رهبر را می‌گیرد و چندین‌بار می‌بوسد.

رهبر می‌نشیند و حال و احوالی با مادر می‌کند و پرس‌وجویی از نحوه شهادت فرزندان و دعایی به حال فرزندان: «خدا ان‌شاءالله که هردوشون رو با پیغمبر محشور کنه. با اولیائش محشور کنه. خدا به شما اجر بده. چشم شما رو روشن کنه»

مادر از بیمار بودنش می‌گوید و بستری بودنش در بیمارستان. این که خواب دیده رهبر به پرستارها گفته مواظب او باشند. و این که رهبر به او گفته خودم به عیادت شما می‌آیم. «حالا خوابم تعبیر شد»

آیت‌الله سعیدی (امام‌جمعه قم) ادامه می‌دهد: «ایشون یه بار حالشون خیلی بد می‌شه. یه خانم دکتری خواب می‌بینه که بهش می‌گن به خانم فاطمی سر بزن. تو خیابون فاطمی. خانم دکتر اعتنا نمی‌کنه. اما 3 بار این خواب رو می‌بینه. شوهرش می گه لابد خبری هست. میان خونه ایشون. در هم باز بوده. خانم دکتر میاد بالاسرشون و ایشون رو نجات می‌ده.»

پیرزنی که کنار نشسته، توجهم را جلب می‌کند. کارگر و پرستار مادر شهید است. دعوتش می‌کنم که جلوتر بیاید. یک نفر معرفی‌اش می‌کند و رهبر دعایش می‌کند.

آیت‌الله سعیدی خاطره دیگری تعریف می‌کند: «بعد از شهادت آسیدحمید، آدرس قبر را به مادر نمی‌دن. فقط می‌گن تو بهشت‌زهرا دفن شده. اما ایشون می‌ره و قبری رو به‌عنوان قبر پسرش مشخص می‌کنه. بعد از انقلاب که اسناد منتشر می‌شه، می‌بینن که ایشون قبر پسرشون رو درست تشخیص داده بوده.»

مادر که کمی سرحال‌تر شده، از فعالیت‌هایش می‌گوید. از این که خانه‌اش 8سال پایگاه بوده. پشت جبهه کار کرده. دو مدرسه ساخته و اهدا کرده. تازه می‌فهمم فلسفه پلاک و زنجیر آویزان از گلدان را که رویش نوشته شده بود: «یادمان مردان آفتاب/ آموزشگاه راهنمایی شهیدین فاطمی»

از رهبر می‌خواهد تا دعایش کند و رهبر جواب می‌دهد: «من دعا می‌کنم شما رو. شما هم ما رو دعا کنید. دعای شماها ان‌شاءالله پیش خداوند مسموعه. مقبوله»

مادر شعری را که برای رهبر گفته، می‌خواند و بعد هم خاطراتش را از زمان انقلاب تعریف می‌کند. از زمانی که پسرش را زندانی کرده بودند و او و همسرش را بارها به ساواک برده‌اند. از این که به‌عنوان مادر، حس کرده سینه حمیدرضایش موقع بازداشت، بین در و دیوار شکسته. خاطره‌هایش زنده شده. که بدون این که وقت ملاقات بدهند، از او خواسته‌اند پسرش را مجبور به همکاری کند تا چرخ مملکت بچرخد، وگرنه اعدامش می‌کنند. و او جواب می‌دهد که حمیدرضا قبول نمی‌کند و اگر هم این کار را بکند، من نمی‌بخشمش. معلوم است که شهادت حمیدرضا برایش خیلی دردآور بوده. به خصوص زخم‌زبان‌ها و اذیت‌هایی که در کنار آن کشیده: «ساواک بهم گفت با اعدام پسرت، تا آخر عمر مهر ننگ زدیم رو پیشونیت» پیرزن از خاطراتش می‌گوید و رهبر اشک چشمش را با انگشت پاک می‌کند و می‌گوید:

«همین شهادت‌ها پایه‌های جمهوری اسلامی را مستحکم کرد. اگر این جوان‌های امثال فرزند شهید شما، در دوران اختناق جهاد نمی‌کردند، مبارزه نمی‌کردند، صبر نمی‌کردند، این اتفاق نمی‌افتاد. اگر مادرها، پدرها بی‌صبری می‌کردند، ناراحتی اظهار می‌کردند، دیگران را پشیمان می‌کردند از رفتن این راه، این اتفاق نمی‌افتاد. این اتفاقی که افتاد، که دنیا را تکان داد، تشکیل جمهوری اسلامی، این به برکت همین مجاهدت‌های فرزندان شماست.»

دو نفر وارد خانه می‌شوند. صاحب مغازه مجاور خانه است و رفیقش که در مغازه بوده. خودش برادر شهید است و همراهش جانباز. رهبر را دیده‌اند که وارد خانه شده و اصرار کرده‌اند که وارد شوند. به اشاره مسوول بیت، دعوت‌شان می‌کنم که جلو بنشینند.

رهبر قرآن و سکه‌ای را به یادگاری به مادر می‌دهد. مادر هم کفن‌اش را می دهد تا رهبر امضا کند. بعد هم تسبیحی را که آماده کرده‌بود، به رهبر هدیه می‌کند. انگشترش را هم درمی‌آورد که هدیه کند: «نگین این انگشتر از اولین سنگ قبر امام حسینه. مال پونصد سال پیش.» رهبر می‌گوید انگشتر دست شما باشد بهتر است. همین تسبیح بس است و من با آن ذکر خواهم گفت. با همان تسبیح سبزرنگ قدیمی رنگ و رو رفته.

 

رهبر اجازه مرخصی می‌خواهد که خواهر شهید جلو می‌رود و چفیه رهبر را برای پسر دیگرش که اینجا نیست می‌گیرد. رهبر که بلند می‌شود، قربان‌صدقه رفتن مادر دوباره شروع می‌شود. اما این بار به زبان ترکی: «آقا! اوزوم. بالام. سَنَه قربان» و رهبر هم به همان ترکی جواب می‌دهد. بقیه حرف‌ها هم به همین زبان ترکی رد و بدل می‌شود و رهبر خداحافظی می‌کند. این بار کارگر خانه است که جلو می‌آید و عبای رهبر را می‌بوسد و زارزار اشک می‌ریزد. خیالش راحت است که می‌تواند به ترکی با رهبرش صحبت کند. رهبر که بیرون می‌رود، صدای خانمی از توی کوچه می‌آید که چفیه رهبر را می‌خواهد.

فوری برمی‌گردم توی خانه و می‌روم سراغ کفن تا رویش را بخوانم: «اللهم انا لانعلم منها الا خیرا. و انت اعلم بها منا. سید علی خامنه‌ای»

 

سخنرانی شهید همت قبل از شروع عملیات والفجر مقدماتی ۱۷ بهمن ۱۳۶۱

جدیدا دیدم بعضی از این وطن فروشای، ملی و وطن پرست(احتمالا چون می تونن بفروشنش می پرستیدنش) ادعا کرده اند که ما اول انقلاب فلان کردیم و بهمان ... حالا بگذریم که چرا تازه زبون در آوردند. گفتم این مطلب رو بزارم اینجا تا یادشون بیاد چجوری از این مملکت دفاع می کردند. چون از این مصیبت ها سر شیعه زیاد آوردن

منبع: تریبون

سخنرانی شهید همت قبل از شروع عملیات والفجر مقدماتی ۱۷ بهمن ۱۳۶۱
بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت را با نام خدا شروع می کنیم؛ با درود بر خمینی عزیز، این زاده پرهیزگار و متقی و رنج کشیده سالیان دراز، ولی فقیه و آقا و سرور؛ و با سلام بر همه شهدای گلگون کفن تاریخ اسلام از زمان محمد رسول الله (ص) تا انقلاب اسلامی و از انقلاب اسلامی تا جنگ تحمیلی صدام آمریکایی علیه نظام جمهوری اسلامی و با سلام بر پویندگان راه شهدا که هرگز اجازه نمی دهند خون این عزیزان خشک شود و کاروان جهاد و خط حرکت به سوی کربلای حسین خلوت یا ضعیف گردد.به علت اهمیّت و حساسیّت بسیار زیاد برای بسیجیان، این آینه های حقیقت و این سمبل های انسانیّت و شهادت و ایثار و اخلاص و مردانگی و غیرت در جبهه های نبرد غرب و جنوب، لازم است نکاتی چند، خدمت این عزیزان، چه در رابطه با مسائل کلی مملکت و چه در رابطه با مسائل نظامی و نیز عملیاتی که به حول و قوه الهی در آینده بسیار نزدیک در پیش داریم بیان گردد. قبل از صحبت از مانور، بهتر است به رویدادهایی که در مملکت پیش آمد و نظامی که در گذشته داشتیم، اشاره کنیم.
ادامه مطلب ...