باید بر اساس قانون و مطلبی که رهبری می فرماید عمل نمایید

خداوند فرموده است که دلها را بر اساس شرایطی منقلب می کنیم و اگر کسی بخواهد محبت وی در دل ها جای بگیرد این کار در اختیار خداوند است زیرا او مقلب القلوب است.

خداوند در قران کریم می فرماید: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا» در دنیا چنین است که یک وقتی کسی محبوب یک ملت است زیرا خداوند محبت او را در دل های دیگران و اهل آن محل قرار می دهد. سعه و ضیق این محبت بستگی به میزان سعه و ضیق ایمان و عمل او دارد.

تصرف در دلها فقط مقدور ذات اقدس اله است. خداوند در آیه 63 سوره انفال فرموده است که «الف بین قلوبهم». کینه و عداوت در حجاز، مکه و مدینه سابقه دیرینه داشته است. خداوند بین دلهای مردم حجاز الفت برقرار کرد. بعد به پیغمبر اکرم (ص) فرمود «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم» یعنی اگر آنچه را که در زمین است بین مردم تقسیم کنی و بخواهی با مال دلها را متحد کنی، این امر شدنی نیست.

یک جامعه ملتهب و متشتت را با مسایل مالی نمی توان متحد کرد. زیرا خداوند فرمود «ولکن الله الف بینهم». کسی نمی تواند بگوید ما می توانیم دلها را تسخیر کنیم. این کار به دست ذات اقدس اله است و لاغیر. حتی پیغمبر اکرم (ص) نیز اگر بخواهد با بخشش معادن زمین و بخشش طلا و نقره الفت ایجاد کند،‌ نمی شود. چون با کوثر الفت ایجاد می شود نه با تکاثر. قلب از سنخ کوثر است جز ایمان چیزی دلها را منقلب نمی کند.

قرآن برای همه قابل فهم است. اگر جامعه ای گرفتار اختلاف شد باید دید منشأ آن چیست. ما سه نوع اختلاف داریم. نخست اختلاف علمی است. اختلاف علمی بین صاحب نظران است. چه در حوزه و چه در دانشگاه اختلاف علمی چیز مقدس و منزهی است. پزشکی می گوید این بیمار با عمل درمان می شود دیگری می گوید با دارو درمان می شود. در فتواهای فقها هم همین طور است. نظرات حکما هم همین طور است. این اختلاف علمی چیز خوبی است و قابل حل هم نیست.

قسم دوم اختلاف، اختلاف حقوقی است. اختلافی که بر اثر بدرفتاری ایجاد شده است باید صبورانه و حلیمانه رفتار کرد تا نظام حفظ شود.

نوع دیگر اختلاف، نوعی عذاب الهی است. این نوع اختلاف را خود خداوند القا می کند و چاره ای جز ناله و زاری و سحر خیزی و اشک شبانه ندارد تا رفع شود.

قرآن کریم درباره یهودی ها و مسیحیان به این نوع اختلاف اشاره کرده است. بر اساس آیه 64 سوره مائده خداوند برای یهودیان نصحیت، کرامت، معجزه و حتی «من و سلوی» را فرستاد اما آنها به جان هم افتادند. خداوند می فرماید که همه راه های حق را برای این ها باز کردیم اما آنها به بیراهه رفتند. از آن به بعد ما اینها را به جان هم انداختیم الی یوم القیامه.

این جریان به صورتی دیگر در سوره مائده درباره مسیحیان آمده است که ما بین آنها عداوت و بغض قرار دادیم. راه حل این اختلاف که نوعی عذاب الهی است تنها ناله و ضجه است که «اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین» از این باب است.

در مقابل مودت، عداوت است. به همین خاطر خداوند درباره مسیحی ها و یهودیان فرمود ما عداوت را بین آنها قرار می دهیم. این عذاب الهی است. پس یک عده دچار محبت و یک سری هم دچار عداوت می شوند.

دوستی و دشمنی به دست خداوند است و این امر کسبی نیست بلکه آن نوعی عذاب الهی است بر همین اساس پیامبر اکرم (ص) فرمود هر بلایی که بر سر یهودی ها آمد دامن گیر امت من هم می شود.

در بحث ترس و آرامش، رعب یکی از علل پیروزی مسلمانان است. زیرا خداوند می فرماید ما در دل آنها رعب قرار دادیم. پیغمبر (ص) فرمود «انا منصور بالرعب» یعنی ما وقتی وارد میدان شدیم ترس در دل های دیگران مسلط می شود. وقتی در میدان جنگ می فهمیدند علی علیه السلام پرچم را به دست گرفته است خیلی ها فرار می کردند.

در سوره حشر رمز پیروزی مسلمانان کوخ نشین بر یهودی های کاخ نشین را «قذف فی قلوبهم الرعب» معرفی شده است یعنی ما ترس شما را بر دل های این ها مسلط کردیم.

در تطبیق وقایع فعلی جامعه با زمان گذشته می توان گفت، انقلاب اسلامی نظیر انقلاب پیامبر (ص) است. خداوند فرمود ما یک کاری کردیم که نه دوست فکر می کرد نه دشمن. در جریان انقلاب اسلامی نیز همین طور بود. هیچ دوست و دشمنی فکر نمی کرد که انقلاب پیروز شود.

بر اساس آیات قرآن کریم خداوند می فرماید اولین کسی که شما را بر یهودی ها پیروز کرد ما بودیم. شما کوخ نشین ها را ما بر کاخ نشین ها پیروز کردیم بعد شما رشد کردید و در جنگ های بعدی پیروز شدید. برای اولین بار وقتی ما شما را پیروز کردیم شما فکر نمی کردید. زیرا تصور می کردید که اینها کاخ دارند،‌حصن دارند قلعه دارند اما آنها فرار کردند. آنها هم تصور نمی کردند که متواری شوند. این پیروزی برای دوست و دشمن باور کردنی نبود.

این جریان دقیقا مثل انقلاب اسلامی ایران است زیرا دوست و دشمن، پیروزی انقلاب اسلامی را تصور نمی کرد.خب حیف است که این انقلاب از دست برود. اگر خدای ناکرده این انقلاب کمی آسیب ببیند دیگر مانند جریان صفویه نیست که بعد از آن زندیه و قاجار و پهلوی بیاید. اگر معاذالله ضربه ببیند رفت که رفت. خدا آن روز را نیاورد.

این رهبر، دولت، نظام و ملت را باید با دعا حفظ کرد. اگر اختلافی است باید بر اساس قانون و مطلبی که رهبری می فرماید عمل کرد.

القای ترس و امن از سوی خدا است. منشأ اصلی ترس و آرامش هم، ذات اقدس اله است. در جریان حضرت موسی خداوند فرمود ما دل مادر حضرت موسی را آرام کردیم. به مادر موسی گفتند تو فرزند خود را در جعبه بگذار و به دریا بینداز. به ما بده ما او را پیغمبر می کنیم. خدا می‌فرماید گاهی آرام می کنیم گاهی مودت می دهیم گاهی دشمنی را در بین دشمنان به عنوان کیفر کارشان گسترش می دهیم، همه اینها از سوی خداست.

بر اساس آیه 54 سوره مائده، اکنون که اسلام آمده اگر شما اسلام را یاری نکنید من یک گروهی را می آورم بهتر از شما. دنیا که تمام نشده است. معاذالله کسی فکر نکند که اگر انقلاب را یاری نکردیم تمام می شود. وعده الهی است. عمده خسارت بر خود ماست. در ذیل این آیه آمده است در اینجا پیامبر (ص) دست بر روی دوش سلمان گذاشت و فرمود قوم این شخص هستند که هم محب خدایند و هم محبوب او.

خداوند می‌فرماید اگر کسی بخواهد محبوب من باشد باید پیرو حبیب من باشد. این مطلب را در سوره آل عمران آورده است. حلقه مرتبط بین من و مردم در مدار محبت حبیب من است.

 دستورات قرآن و اسلام بر همین اساس است. بر این اساس قرآن حتی برای کفار هم برنامه دارد و حتی شیوه برخورد ما با آنها را نیز مشخص کرده است. قانون اساسی ما نیز بر همین اساس تنظیم شده است. آنان که تهدیدی برای ما ندارند و توطئه نمی کنند خداوند در ارتباط مسلمانان با آنها نهیی نکرده است.

ما هر جا هستیم باید منشأ خیر و برکت باشیم. کسی نباید بگوید به ما چه. آدم هر جا هست باید منشأ نفع و برکت باشد. اگر خدای نکرده ما هم راه پیشینیان را در این انقلاب طی نکردیم به همین عواقب دچار خواهیم شد.

* خلاصه بیانات آیت الله جوادی آملی در درس تفسیر قرآن کریم و در جمع طلاب و فضلای حوزه علمیه قم. یکشنبه 27دیماه88 با تشکر از خبرگزاری رسا-قم

شریعتی و دعاهایی برای همین امروز

خدایا ! تو را همچون فرزند ِ بزرگ ِ حسین بن علی "ع" ، سپاس می گذارم که دشمنان مرا از میان احمق ها برگزیدی ، که چند دشمن ِ ابله ، نعمتی است که خداوند تنها به بندگان خاصّش عطا می کند .

*

 

خدایا ! مرا به خاطر "حسد" ، "کینه" و "غرض" ، عملۀ آماتور ظلمه مگردان .

*

خدایا ! جهل آمیخته با خود خواهی و حسد ، مرا ، رایگان ، ابزار ِ قتّالۀ دشمن ، برای حمله به دوست ، نسازد .

*

خدایا !  "عقیده" ی مرا از دست "عقده" ام ، مصون بدار.

*

خدایا ! به من قدرت تحمل عقیدۀ مخالف ارزانی کن .

*

خدایا ! مرا همواره آگاه و هوشیار دار ، تا پیش از شناختن ِ "درست" و "کامل" ِ کسی یا فکری - مثبت یا منفی - قضاوت نکنم .

*

خدایا ! رشد عقلی و علمی ، مرا از فضیلت ِ "تعصب" ، "احساس" و "اشراق" محروم نسازد.

*

خدایا ! این آیه را که بر زبان داستایوفسکی رانده ای ، بر دلهای روشنفکران فرود آر که : "اگر خدا نباشد ، همه چیز مجاز است ". جهان فاقد معنی و زندگی فاقد هدف و انسان ، پوچ است ، و انسان ِ فاقد ِ معنی ، فاقد ِ مسئولیت نیز هست .

*

خدایا ! مرا از نکبت دوستی ها و دشمنی های ارواح حقیر ، در پناه روحهای پر شکوه چون علی "ع" و دلهای زیبای همه قرنها - از گیلگمش تا سارتر ، و از لوپی تا عین القضات ، و از مهراوه تا رزاس - پاک گردان .

*

خدایا ! شهرت ، منی را که "می خواهم باشم" ، قربانی ِ منی که "می خواهند باشم" ، نکند.

*

خدایا ! در روح من ، اختلاف در "انسانیت" را ، با اختلاف در "فکر" و اختلاف در "رابطه" ، با هم میامیز ، آنچنان که نتوانم این سه اُقنوم ِ جدا از هم را باز شناسم .

*

خدایا ! مرا در ایمان ، "اطاعت ِ مطلق" بخش ، تا در جهان ، "عصیان ِ مطلق" باشم.

*

خدایا ! به من "تقوای ستیز" بیاموز ، تا در انبوه ِ مسئولیت نلغزم ، و از "تقوای پرهیز" مصونم دار تا در خلوت ِ عُزلت ، نپوسم .

*

خدایا ! مرا به ابتذال ِ آرامش و خوشبختی مکشان . اضطراب های بزرگ ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن . لذت ها را به بندگان ِ حقیرت بخش و دردهای عزیز بر جانم ریز.

*

خدایا ! مرا هرگز مراد ِ بی شعورها و محبوب ِ نمک های میوه مگردان .

*

خدایا ! اندیشه و احساس مرا در سطحی پایین میاور که زرنگی های حقیر و پستی های نکبت بار و پلید ِ "شبه آدم های اندک" [اشباه الرجال ] را متوجه شوم ، چه ، دوست تر می دارم "بزرگواری گول خور" باشم تا ، همچون اینان ، "کوچکواری گول زن".

*

خدایا ! مرا از فقر ِ ترجمه و زبونی ِ تقلید نجات بخش تا قالبهای ارثی را بشکنم ، تا در برابر "قالب ریزی" ِ غرب ، بایستم و تا - همچون این ها و آن ها - دیگران حرف نزنند و من فقط دهنم را تکان دهم !

*

خدایا ! مرا یاری ده تا جامعه ام را بر سه پایۀ کتاب ، ترازو و آهن استوار کنم ، و دلم را از سه سرچشمۀ حقیقت ، زیبایی و خیر سیراب سازم .

*

خدایا ! این کلام مقدس را که به "روسو" الهام کرده ای ، هرگز از یاد من مبر که :"من دشمن ِ تو و عقاید ِ تو هستم ، اما حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فدا کنم "!

*

خدایا ! در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی می کشاند ، مرا با "نداشتن" و "نخواستن" ، رویین تن کن .

     

خدایا ! در تمام عمرم ، به ابتذال لحظه ای گرفتارم مکن که به موجوداتی برخورم که در تمامی عمر ، لحظه ای را در ترجیح "عظمت" ، "عصیان" و "رنج" ، بر "خوشبختی" ، "آرامش" و "لذت" ، اندکی تردید کرده اند .

*

خدایا ! به هر که دوست می داری بیاموز که: عشق از زندگی کردن بهتر است . و به هرکه دوست تر می داری ، بچشان که : دوست داشتن از عشق برتر !

*

خدایا ! به من توفیق تلاش در شکست ، صبر در نومیدی ، رفتن بی همراه ، جهاد بی سلاح ، کار بی پاداش ، فداکاری در سکوت ، دین بی دنیا ، مذهب بی عوام ، عظمت بی نام ، خدمت بی نان ، ایمان بی ریا ، خوبی بی نمود ، گستاخی بی خامی ، مناعت بی غرور ، عشق بی هوس ، تنهایی در انبوه جمعیت ، دوست داشتن بی آنکه دوست بداند ، روزی کن .

*

خدایا ! مرا از همۀ فضایلی که به کار مردم نیاید محروم ساز ! و به جهالت ِ وحشی ِ معارف ِ لطیفی مبتلا مکن که ، در جذبۀ احساس های بلند ، و اوج معراجهای ماورا ، برق گرسنگی را در عمق چشمی ، و خط کبود تازیانه را بر پشتی ، نتوانم دید !

*

خدایا ! به من زیستنی عطا کن که در لحظۀ مرگ ، بر بی ثمری ِ لحظه ای که برای زیستن گذشته است ، افسوس نخورم ، و مُردنی عطا کن که بر بیهودگیش ، سوگوار نباشم .

بگذار آن را من ، خود ، انتخاب کنم ، اما آنچنان که تو دوست داری .

*

خدایا ! "چگونه زیستن" را تو به من بیاموز ؛ "چگونه مُردن" را خود خواهم دانست .

*

خدایا ! مرا از این فاجعۀ پلید "مصلحت پرستی" - که چون همه کس گیر شده است ، وقاحتش از یاد رفته و بیماری ای شده است که ، از فرط ِ عمومیتش ، هر که از آن سالم مانده باشد بیمار می نماید - مصون بدار ، تا به "رعایت مصلحت ، حقیقت را ذبح شرعی نکنم".

*

خدایا ! مگذار که :

ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبۀ دین ، با حَمَلۀ تعصب و عَمَلۀ ارتجاع هماواز کند .

که : آزادی ام اسیر پسند عوام گردد.

که : "دینم" در پس "وجهۀ دینی ام" دفن شود .

که : عوامزدگی ، مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد .

که : آنچه را "حق می دانم" ، به خاطر آنکه "بد می دانند" ، کتمان کنم !

*

خدایا ! رحمتی کن تاایمان ، نام و نان برایم نیاورد ، قوّتم بخش تا نانم را - و حتی نامم را - در خطر ایمانم افکنم ، تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند ، نه آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند.

*

خدایا ! همواره تو را سپاس می گذارم که هر چه در راه تو و در راه پیام تو ، پیشتر می روم و بیشتر رنج می برم ، آنها که باید مرا بنوازند ، می زنند ، آنها که باید همگامم باشند ، سدّ راهم می شوند ، آنها که باید حقشناسی کنند ، حقکشی می کنند ، آنها که باید دستم را بفشارند ، سیلی می زنند ، آنها که باید در برابر دشمن دفاع کنند ، پیش از دشمن حمله می کنند و آنها که باید در برابر سمپاشی های بیگانه ، ستایشم کنند ، تقویتم کنند ، امیدوارم کنند و تبرئه ام کنند ؛ سرزنشم می کنند ، تضعیفم می کنند ، نومیدم می کنند ، متهمم می کنند ، تا - در راه تو - از تنها پایگاهی که چشم یاری ای دارم و پاداشی ، نومید شوم ، چشم ببندم ، رانده شوم ... تا تنها امیدم تو شود ، چشم انتظارم تنها به روی تو باز ماند ، تنها از تو یاری طلبم ، تنها از تو پاداش گیرم ، در حسابی که با تو دارم ، شریکی دیگر نباشد ، تا :

تکلیفم با تو روشن شود ، تا تکلیفم با خودم معلوم گردد ، تا حلاوت ِ "اخلاص" را - که هر دلی اگر اندکی چشید ، هیچ قندی در کامش شیرین نیست - بچِشَم .

خدایا ! اخلاص ، اخلاص !

***

ای خداوند ! به علمای ما مسئولیت ، و به عوام ما علم ، و به مؤمنان ما روشنایی ، و به روشنفکران ما ایمان ، و به متعصبین ما فهم ، و به فهمیدگان ما تعصب ، و به زنان ما شعور ، و به مردان ما شرف ، و به پیران ما آگاهی ، و به جوانان ما اصالت ، و به اساتید ما عقیده ، و به دانشجویان ما ... نیز عقیده ، و به خفتگان ما بیداری ، و به بیداران ما اراده ، و به مبلّغان ما حقیقت ، و به دینداران ما دین ، و به نویسندگان ما تعهد ، و به هنرمندان ما درد ، و به شاعران ما شعور ، و به محققان ما هدف ، و به نومیدان ما امید ، و به ضعیفان ما نیرو ، و به محافظه کاران ما گستاخی ، و به نشستگان ما قیام ، و به راکدان ما تکان ، و به مُردگان ما حیات ، و به کوران ما نگاه ، و به خاموشان ما فریاد ، و به مسلمانان ما قرآن ، و به شیعیان ما علی ، و به فرقه های ما وحدت ، و به حسودان ما شفا ، و به خودبینان ما انصاف ، و به فحاشان ما ادب ، و به مجاهدان ما صبر ، و به مردم ما خودآگاهی ، و به همۀ ملت ما : همت ِ تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش .

 

فاصله

شریعتی در جایی در مورد این صحبت می کند که اسلام امانیستی ترین دین است و هیچ دینی اینقدر به انسان مقام نداده تا جایی که انسان را خویشاوند خدا می داند. آنجا که خدا از زمین گل رسوب دهنده را بر می دارد و از روح خودش در آن می دمد. پس ما از جنس خدایی هستیم. و خویشاوند خدا محسوب می شویم. 

نکته ای که در آن متذکر میشود این است که خدا دستو ر می دهد از گل رسوبی بردارند و در آن از روح خود می دمد نتیجه ای که از این مطلب می گیرد این است که انسان می تواند مقامی در این دو محدوده داشته باشد . می تواند به پستی لجن بشود و یا تا مقام روح خدایی بالا برود . واین انان است که این را انتخاب می کند. این مطلب به ذهنم رسید و دیدم که چقدر قشنگه و این ارتباط ها توش خیلی جالبه 

  • فاصله انسان از لجن تا روح خدا مثله: 
    • فاصله زمین تا آسمونه  
    • فجر کاذب تا فجر صادق
    • فاصله قرآن سر نیزه ها با سینه امیرالمومنین(جایگاه اصلی قرآن) 
    • فاصله سبز لجن تا سبز علویه 

 و انسان بین این دو در حرکته. یه جمله زیبا هم از سید اهل قلم برای اتمام این صحبت ها بنظرم خیلی بجاست 

  •  عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیداکن! اما ظاهرگرایان از کعبه نیز تنها سنگهایش را می پرستند.  
  •  آماده باشید که وقت رفتن است عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو... واین هر دو، ‌عقل وعشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود. اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را!  
  • فجر صادق دمید و مؤذن آسمانی در میان زمین و آسمان ندا در داد: سبوح قدوس رب الملائکه و الروح. امام به نماز فجر ایستاد و اصحاب به او اقتدا کردند و ظاهر و باطن و اول و آخر به هم پیوست. میان ظاهر و باطن، وادی حیرتی است که عقل درآن سرگردان است. تن در دنیاست و جان در آخرت: این یک به سوی خاک می کشاند و آن یک به سوی آسمان، و چشم حس ظاهربین است. درمیان لشکر عمرسعد نیز بسیارند کسانی که به نماز ایستاده اند...!  چگونه باید این جماعت را از بادیه وهم میان ظاهر و باطن رهاند؟ امام، باطن قبله است و نماز را باید به سوی قبله گزارد. آیا هیچ عاقلی پشت به قبله نماز می گزارد؟
  • نه عجب اگر در شهر کوران خورشید را دشنام دهند وتاریکی را پرستش کنند !

گر چه باشد در نوشتن شیر، شیر

مى رسد از خم ندایى دلپذیر      کز ره آمد کاروانى با بشیر

بر على امر ولایت را سپار           کاو بود شایسته تاج و سریر

مدعى را با على هرگز مسنج      گر چه باشد در نوشتن شیر، شیر
جز مسیر حق هر راهى مپوى     هست راه رستگارى این مسیر


سبز علوی کجا و سبز ...


یکی از فرزندان حضرت آیت الله محمد تقی بهجت، چندی پیش در گفت‌وگو با یکی از مقامات به بیان برخی از حالات آخرین روزها و ساعات عمر این مرجع وارسته و عارف پرهیزگار پرداخت.

 

به گزارش رجانیوز، فرزند آیت الله بهجت با اشاره به همزمانی روزهای پایانی عمر پدر بزرگوار خود با سفر رهبر انقلاب به استان کردستان، در بیان حالت روحی ایشان، بهحساسیت این مرجع تقلید نسبت به سلامتی رهبری اشاره کرد.

 

ایشان در ادامه افزوده است، این موضوع سبب شدتا معظم له برای سلامتی رهبر انقلاب چندین ختم ویژه صلوات و ذکر را گرفتند و مداومت بر این ختم ها که برای سلامتی رهبر انقلاب بوده است تا آخرین ساعات عمر حضرت آیت الله بهجت ادامه داشته است.

 

پیش از این نیز بارها اخبار مختلف و متفاوتی از ابراز علاقه این مرجع عارف نسبت به ولی امر مسلمین جهان در جمع خواص و نزدیکان معظم له مطرح بوده است، چنانکه برخی از پیش بینی رهبری آیت الله خامنه ای سال ها پیش از رهبری ایشان توسط این مرجع بزرگ فقید خبر داده اند.