آیا موسوی از اینکه قانون اجر نمیشه احساس خطر کرد؟

انتشار خبر روز گذشته در رجانیوز مبنی بر اینکه میرحسین موسوی که در فیلم تبلیغاتی خود تأکید کرد "من دکتر نیستم" و در سوابق علمی وی چنین چیزی وجود ندارد، اما بر در اتاق وی چنین عنوانی نصب شده است، از سوی سایت‌ها و رسانه‌های پرشمار وی با سکوت کامل مواجه شده است و عنوان "دکتر میرحسین موسوی" نیز از در اتاق وی در دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس جمع‌آوری شده است.

بنا بر این گزارش، در پایگاه رسمی شورای عالی انقلاب فرهنگی، در بخش معرفی اعضای این شورا، پیرامون سوابق علمی مهندس موسوی 68 ساله اینگونه آمده است: میرحسین موسوی خامنه فرزند میر اسماعیل، آخرین مدرک تحصیلی، فوق لیسانس معماری وشهرسازی از دانشگاه ملی(شهید بهشتی) 1348. میر حسین موسوی که با تحصیلات فنی هنری خود در رشته معماری پیش از انقلاب در دانشگاه ملی نیز در همین رشته تدریس داشته است، اگرچه در دهه نخست انقلاب مهندس موسوی به جهت بر عهده داشتن مشاغلی همچون عضویت در شورای انقلاب، وزارت امور خارجه و نخست وزیری، نتوا نست به فعالیت های دانشگاهی بپردازد، اما در سالیان پایانی 8 سال نخست وزیری اش و همزمان با فشار اقتصادی ناشی از جنگ تحمیلی بر مردم ایران، بنا بر آنچه که در سردر ورودی دانشگاه تربیت مدرس نقش بسته است، به بهانه تحقق انقلاب فرهنگی و با نظر مساعد حضرت امام(ره) بنای تاسیس دانشگاهی را گذاشت که در آینده نه چندان دور خود نیز یکی از اعضای هیت علمی آن در آمد.

اما مهندس میرحسین موسوی با مدرک کارشناسی ارشد معماری وشهرسازی نه تنها به عضویت هیئت علمی دانشکده هنر و یا دانشکده فنی و مهندسی این دانشگاه در نیامد بلکه در یک اتفاق شگفت انگیز، با عنوان "دکتر میرحسین موسوی" به عضویت گروه علوم سیاسی دانشکده علوم انسانی این دانشگاه در آمد تا در گروه درسی معتبرترین دانشگاه تحصیلات تکمیلی که یار دیرینش "سید علیرضا بهشتی" ریاست آن را بر عهده دارد، با مدرک غیرمرتبط، بنا بر اطلاعات موجود در پایگاه دانشگاه تربیت مدرس، به دانشجویان کارشناسی ارشد، مسائل ایران و ریشه های انقلاب اسلامی تدریس کند. جالب آنجاست که دفتر" دکتر میرحسین موسوی"! به عنوان عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشکده علوم انسانی این دانشگاه، با دفتر سید علیرضا بهشتی در یک اتاق در طبقه دوم این دانشکده قرار گرفته است.

لینک صفحه مربوط به دکتر میرحسین موسوی در دانشگاه تربیت مدرس

اما فعالیت علمی " دکتر میرحسین موسوی"! در کسوت استاد علوم سیاسی تنها به تدریس برخی دروس علوم سیاسی ختم نشده و "دکتر موسوی" به شهادت پایگاه اطلاع رسانی دانشگاه تربیت مدرس، استاد راهنما و استاد مشاور تعدادی از پایان نامه های دانشجویان این دانشکده را نیز بر عهده گرفته است. عناوین برخی از پایان نامه هایی که دکتر میرحسین موسوی استادی راهنما و مشاوره آنها را برعهده داشته، جالب توجه است:

1- "مقایسة آرای سیدقطب و دکتر شریعتی"، تحت راهنمایی

2- " مقایسة آرای امام خمینی(ره) و آیت‌ا... نائینی "، تحت راهنمایی

3- "چالش‌های مردم‌سالاری در ایران "، تحت راهنمایی

4- "نفت و سیاست خارجی در دوران پهلوی2 "، تحت راهنمایی

5- "توسعة مرکز شهر اردبیل"، تحت راهنمایی

6- "طرح دانشگاه هنر اسلامی تبریز"، تحت راهنمایی

7- "دولت رانتیر و جامعه مدنی در ایران (1376-1357)"، تحت راهنمایی

8- "الگوی مدیریت تکنوکراتیک و تأثیر آن بر موقعیت طبقة متوسط جدید ایران"، تحت مشاوره

9- "بستـرهای همکـاری و رقابـت روسـیه و ایالات متحده در آسیای مرکزی"، تحت راهنمایی

اما میرحسین موسوی که همزمان با حکم محمود احمدی نژاد، ریاست فرهنگستان هنر را نیز بر عهده داشته و مشغول فعالیت های هنری از جمله راه اندازی نمایشگاه و گالری نقاشی بوده است، در کنار این فعالیت های هنری، به راهنمایی و مشاوره پایان نامه های کارشناسی ارشد بسنده نکرده است و با مدرک جعلی خود، مشاوره و راهنمایی رساله های دکتری در زمینه رشته علوم سیاسی در دانشگاه تربیت مدرس را نیز بر عهده دارد. برخی از این پایان نامه ها و موضوعات که در سایت دانشگاه تربیت مدرس موجود است، شامل عنواین زیر است:

1- "استراتژی امنیت ملی"، تحت مشاوره

2- "کاریزما در مدیریت "، تحت مشاوره

3- "نفت و سیاست خارجی در دهه اول انقلاب "، تحت راهنمایی

4- "چرایی به قدرت رسیدن دولت مطلقه نوگرا در ایران"، تحت راهنمایی

5- "امنیت ایران در عصر جهانی شدن،چالش‌ها و سیاست‌ها"، تحت مشاوره

6- "تأثیر ایدئولوژی سیاسی بر رفتار سیاست خارجی ج.ا.ا و آفریقای جنوبی"، تحت مشاوره

"دکترمیرحسین موسوی"! در حالی به عنوان هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس مشغول فعالیت است که در پایگاه اطلاع رسانی دانشگاه تربیت مدرس، در رابطه با مقالات علمی وی، ذیل نام "دکتر میرحسین موسوی" آمده است: سرمقاله‌های روزنامه جمهوری اسلامی در سال‌های 1360-1358و دهها اثر نقاشی و برگزاری چندین نمایشگاه نقاشی بصورت انفرادی و جمعی!

اما با نگاهی گذرا به اسامی اعضای هیئت علمی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، ابعاد تازه تری از مافیای علمی این دانشگاه که به بهانه انقلاب فرهنگی و با محوریت نیروهای چپ تأسیس شد روشن می شود. برخی اعضای هیئت علمی این دانشکده اسامی آشنایی چون دکتر سید عطاءاله مهاجرانی، دکتر سید هاشم آقاجری، دکتر حاتم قادری،دکتر سیدعلیرضا حسینی بهشتی هستند.

پیش از این برخی اساتید انقلابی به دلیل فشار مافیای موجود در این دانشکده که با حضور محسن کدیور و سعید حجاریان بسیار کاملتر از زمان حاضر بوده است، مجبور به انصراف و خداحافظی با تدریس در این دانشکده شد.

به نظر می رسد با بررسی پرونده علمی بسیاری از سران اصلاح طلب از جمله محسن آرمین، خسرو تهرانی، سید محمد خاتمی، مرتضی حاجی، حسین کمالی و... ابعاد جدیدی از این قبیل موارد آشکار شود.

صدا و سیما با موسوی مصاحبه نمی کرد؟

موسوی که این روزها حتی از سوی منتقدین اصلاح طلبش به دلیل سکوت 20 ساله مورد انتقاد قرار گرفته لازم می بیند تا حتی المقدور از بار اتهام "بی تفاوتی 20 ساله سیاسی" شانه خالی کند.

در این زمینه ادعای "ممنوع التصویر" بودن وی از سوی سازمان صداوسیما شاید می توانست بهترین توجیه برای این ابهام باشد، چراکه هم این نامزد انتخاباتی را از اتهام گوشه‌نشینی مبرا می کرد و هم تمام تقصیرها را به گردن مجموعه ای می انداخت که حامیان وی این روزها به دنبال متهم کردن آن به جانبداری هستند: «خوشحالم که امروز خدمت شما هستم و در مهمترین رسانه به سخنرانی می پردازم، در این چند سال متأسفانه محرومیت تصویر داشتم لذا یکی از آرزوهایم این است که مردم از طریق رسانه ملی به تبادل نظر بپردازند.»

اما برخی فعالان رسانه‌ای که طی 20 ساله انزوای موسوی به صورت مکرر در پی جلب رضایت وی برای انجام گفت‌وگو بوده‌اند، پس از شنیدن این اظهارنظر از سوی نخست‌وزیر دهه‌ی 60، متعجب شده و خاطرات خود از تلاش‌هایشان برای امتناع مهندس موسوی از موافقت با این گفت‌وگوها خبر می‌دهند.

علی زاهدی تهیه کننده برخی برنامه های پربیننده شبکه 3 سیما مانند "فوق العاده"، "محرمانه"، "کوله پشتی" و "پنجره شبانه" در گفتگو با رجانیوز در پاسخ به این سؤال که آیا در لیست مصاحبه های متنوع و متعددی که فرزاد حسنی،مجری این برنامه ها، با شخصیت‌های مختلف کشور گرفته، نام میرحسین موسوی وجود داشته است، گفت: در هنگام تولید برنامه "پنجره شبانه" ما از دفتر آقای میرحسین موسوی تقاضای مصاحبه کردیم، اما پس از مدتی پیگیری مداوم، مسئول دفترشان پاسخ دادند که ایشان صلاح نمی داند تا در تلویزیون حضور پیدا کند."

وی افزود: بعدها در جریان تولید برنامه "فوق العاده" که برای بازخوانی تاریخ انقلاب تهیه می شد، دوباره با دفتر ایشان تماس گرفتیم اما بازهم از مصاحبه امتناع کردند و گفتند که حاضر به مصاحبه نیستند.

این تهیه کننده مشهور سیما ادامه داد: در برابر اصرار ما در این باره و پرسش ما درباره علت امتناع ایشان اما هیچ پاسخ روشنی دریافت نکردیم.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا از سوی "مدیریت سازمان صداوسیما" در این زمینه با محدودیتی مواجه بوده اید، تأکید کرد که از سوی صدا و سیما هیچ‌گاه دستور یا توصیه‌ای مبنی بر ممنوعیت تصویر ایشان نداشتیم.

لازم به ذکر است اگرچه موسوی برای اولین بار در این برنامه انزوا و سکوت 20 ساله خود را به ممنوعیت تصویرش منتسب کرد، اما خود وی روز قبل از آن در اظهارنظری متناقض گفته بود: من اگر در این 20 سال سکوت کرده بودم، به این دلیل بود که احساس خطر نکرده و وارد مسایل سیاسی نمی‌شدم.

آیا موسوی دکتر است؟

در حالی که میرحسین موسوی در بخشی از فیلم انتخاباتی خود در پاسخ به سؤال شخصی که وی را دکترموسوی خطاب کرد، اظهار داشت "من دکتر نیستم" بررسی های خبرنگار رجا نیوز از حقایق ناگفته ای پیرامون مدرک تحصیلی و نحوه فعالیت علمی آخرین نخست وزیر ایران پس از کناره گیری از عالم سیاست پرده برداشت.

مهندس موسوی در فیلم تبلیغاتی خودمی‌گوید: ما مجموعاً به فضای ارزشی اول انقلاب برگردیم، بنده هم دکتر نیستم که این عنوان‌ها افزایش پیدا کند. موسوی همچنین پیش از این، به کنایه استفاده از عنوان "دکتر" را خطرناک خوانده بود. با این حال، مشخص نیست چرا وی طی این همه سال‌ها احساس خطر نکرده است که عنوان جعلی دکتر بر روی در اتاق وی وجود داشته است.

دانلوود فیلم به فرمت 3GP



این اسناد به زودی منتشر خواهد شد اما پیش از این تصاویر مربوط به سردر اتاق مهندس موسوی در دانشگاه تربیت مدرس در زیر نمایش داده می‌شود.

ادامه مطلب ...

جواب تفنگت را زمین بگذار

تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی‌ابزار بنیان‌کَن
ندارم جز زبانِ دل

دلی لبریز از مهر تو
ای با دوستی دشمن
زبان آتش و آهن

زبان خشم و خونریزی‌ست
زبان قهرِ چنگیزی‌ست

 

بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید

فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید


برادر گر که می‌خوانی مرا، بنشین برادروار

تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان‌کُش برون آید
تو از آیین انسانی چه می‌دانی؟

 

اگر جان را خدا داده‌ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه‌ی غفلت، این برادر را !

 

به خاک و خون بغلطانی؟
گرفتم در همه احوال حق‌گویی و حق‌جویی
و حق با توست

ولی حق را -برادر جان-
به زور این زبان‌نافهمِ آتش‌بار
نباید جُست...

اگر این بار شد وجدان خواب‌آلوده‌ات بیدار

تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار...

 و جوابیه :

سه تارت را زمین بگذار
که من بیزارم از آواز این ناساز ناهنجار
زبان در حنجرت گشته به کام دشمنان مذهب و میهن
من اما پیش ِ این اهریمن ِ سر تا به پا آهن
نخواهم سر فرود آورد تا دامن

دلم لبریز از مهر است با تو . حیف اما تو نمی دانی
تو ای با دشمنانم دوست
تو ای از ایل من ، ای از تبارِ من
زبانِ میزبانِ اهرمن خوی ات
زبان خشم و خونریزی‌ست
زبان قهرِ چنگیزی‌ست
بیا در خانه و بنشین کنار من ،

بگردان حنجرت را جانب دشمن ، بگو با او :

(( بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
که شاید . . . باز هم شاید

فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید

بگو با او :

که (( ای خونخوار ِ ناسیراب از خون ِ هزاران کودک افغان و ایرانی

تو از آواز زیبای من و تارم چه میدانی ؟

غزل های مرا و شعر حافظ از چه می خوانی ؟))

نمی دانم چه خواهد گفت او با تو . . . تو میدانی ؟

برادر گر که می‌خوانی مرا ، بنشین برادروار

بگو با من چرا این گونه می بینم :
" سه تارت را به دست اهرمن ، دستت به دوش او برادروار "

به زیر گوش آنانی ( که هردم نزد آنانی ) چرا یک دم نمی خوانی :

(( تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان‌کُش برون آید ))
تو می دانی "چه می دانم من از آیین انسانی "
همان هایی که میدانی :

اگر جان را خدا داده است
چرا باید که فرزندان شیطان بازبستانند ؟
چه می خوانی تو با این لهجه ی غفلت ، برادر جان ؟!

هر آن کس گفت با تو ، کز من آیی و ستانی ، این تفنگم را

بدان بی شک

که می خواهد برادرها و یاران تو را در دم

به خاک و خون بغلتاند
تو که ا لمنت لله چنین حق گوی و حق جویی
و حق با توست
بدان حق را – برادرجان -
به زرق این زبان ‌نافهمِ ِ آدمخوار
نباید جُست...

و اما این تفنگی کاین چنین از زشتی اش خواندی

و با من زانکه من آیین انسانی نمی دانم ، چنان الفاظ ها راندی :

برادر جان تو خود بودی و می دانی که من در کار خود بودم

به دور از آتش وآهن ، به کشت و کار ، در گلزار خود بودم

ولی یک باره دنیا و زمین و آسمان ، دریای آتش شد

تمام میهنم سر تا به پا ، سوگ سیاوش شد

تفنگ و تیر و توپ و موشک و خمپاره و اژدر

اجل وار از چپ و از راست ، گاه از پای ، گاه از سر

مرا و کودکان بی گناهم را

تو را و حنجر پرسوز و آهت را

به قربانگاه خشم خویش ، می سوزاند

و جان ِ ما و یاران را از آن ِ خویشتن می خواند

و من گفتم - همان گونه که می گویی - :

اگر جان را خدا داده ست

چرا باید تو بستانی ؟

و در عین گریز و نفرت از کشتار و خونریزی

تفنگی ساختم از آتش و آهن ، که می بینی !

که شب ها تا سحر بیدار

بدارد چشم در چشمان ِ این اهریمن خونخوار

که گر خواهد بجنبد بار دیگر ، کور سازد چشم هیزش را

ببرد پنجه و چنگال تیزش را

کنون اما برادر جان

تو گر خود سینه ات را پیش او داری سپر ، آیا نباید گفت :

" تو از آیین انسانی چه میدانی ؟ "

که با یک این چنین شیطان آدمخوار ، دمخواری ؟

چگونه باورت دارم که این سان باورش داری ؟

نشسته با چنین دیوی ، فراز تلی از نعش هزاران کودک غزه

و با آن لحن شورانگیز و با مزه

برایم شعر می خوانی : (( تفنگت را زمین بگذار )) ! ؟

تفنگم را برادرجان اگر یک دم به روی خاک بگذارم

زمینِ میهنت را دیو خواهد خورد

و ذره ذره خاکش را به باد خشم خواهد برد.

تفنگ من برادر جان چه می دانی برای چیست ؟

برای جاودانه ماندن میهن

برای آن که دیگر بار اهریمن

اگر خواهد خلیج فارس را سازد به خون کودکانم سرخ

حسابش را به تیغ تیر بسپارم

به چنگالش رد شمشیر بگذارم

کنون اما برادر جان

تو گر خود سینه ات را پیش او داری سپر ، آیا نباید گفت :

" تو از آیین انسانی چه میدانی که با این دیو آدمخوار دمخواری ؟ "

مبادا جادویت کرده ست و " نیمه خواب و هشیاری " ؟

که این سان محفلش با ساز ِحنجرگرم می داری !
اگر خوابی اگر هشیار

اگر این بار شد افکار خواب‌آلوده‌ات بیدار
تو سازت را زمین بگذار . . .

صدایت را ز چنگال سیاه اهرمن پس گیر دیگر بار

و دست دوستی از دوش خون آلوده اش بردار

و گر مردی

به زیر گوش آنانی ( که اینک نزد آنانی )

بخوان یک دم :

تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار...

شاید بگم یه روزی، شهادتت مبارک

با هم میگیم یا تک تک، تولدت مبارک            یعنی که روز دنیا، اومدنت مبارک

عاشق مهر و خدمت، خادمه کل ملت           به خونه ی دلم پا، گذاشتنت مبارک

 بدونه پول و ثروت، جیبام نداره قدرت!           ز مردمه بینوا، حمایتت مبارک

 چلوکبابه بنده، نون و پنیر و خنده                کنار سفره ی دل، نشستنت مبارک

مطیع رهبری و، به این سبب عزیزی       به عزت مداوم، رسیدنت مبارک

 بسیجیه دلاور، یه یا حسین دیگر          قدم زدن تو راهه، حقیقتت مبارک

 همت و عزم والا، داری و پس به دنیا            بدون شک و تردید، پا زدنت مبارک

 چشم و چراغ مائی، امان از این مشائی!        به کل خاک ایران، سر زدنت مبارک

  هر کی که رو زمینه، باید بیاد ببینه          تولدت رو ملت، گفته بهت مبارک

 تا فتح قله ی عشق یه یا حسین دیگر         تو قلب پاک امت، جاشدنت مبارک

  بساط زور و تهدید، همیشه بر قراره         شاید بگم یه روزی، شهادتت مبارک

 بساط زور و تهدید، همیشه بر قراره          شاید بگم یه روزی، شهادتت مبارک


ادامه مطلب ...

نماز اولی ها

۱- هنگام نماز باید کفشها را درآورد.
2- قنوت رکعت دوم نماز جمعه ، بعد از رکوع است. الکی به امام جمعه فحش ندهید که نماز خواندن بلد نیست.
3- در تهران هر هفته برای برگزاری نماز جمعه ، خیابان انقلاب را از سر وصال تا میدان انقلاب می‌بندند. به خاطر «این موضوع» دعوا راه نیاندازید.
4- خیابان انقلاب جلوتر از محراب مصلی است. اگر در خیابان انقلاب نماز خوانده‌اید ، نمازتان را دوباره بخوانید.
5- نماز جمعه در آمریکا هم «مختلط» اقامه نمی‌شود! این یک مورد را بی‌خیال شوید.
6- قبل از دولت احمدی نژاد هم در دانشگاه تهران ، قبله به سمت میدان انقلاب بوده... با طرفداران احمدی‌نژاد سر این موضع جر و بحث نکنید.
7- هنگام نماز نباید با بغل دستی حرف زد.
8- خانم‌ها برای نماز جمعه ، باید مانتوی آستین بلند بپوشند.
9- در رکعت دوم نماز جمعه معمولا سوره «منافقون» خوانده می‌شود... به خودتان نگیرید.
نکات تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد!

خبرنامه دانشجویان ایران: اقامه نماز جماعت از سوی زنان و مردان حامی میر حسین موسوی در کنار یکدیگر در نماز جمعه این هفته تهران بار دیگر در اذهان ایرانیان خاطره حضور منافقین در نمازهای جمعه سال های ابتدای انقلاب را با این شکل و شمایل تداعی کرد.

ادامه مطلب ...