قابل توجه ساده لوحانی که در وقایع سال 88 آلت دست بی بی سی و VOA شدند و خودشون فکر می کردند که برای نجات بشریت از دست ظلم قیام می کنند. کسایی که عوعو یشان براه بود و کمتر فکر می کردند باید بگویم
فریب دادن ندا و گرفتن زندگی شیرین او ظلم و از هر نظر محکوم است و قاتلان فراری او هرگز از زیر بار این اقدام ننگین رهایی ندارند هرچند آزادانه در خیابان های لندن هم در حال قدم زدن باشند اما ماجرای این روزهای نوجوان مظلوم بحرینی بیش از همه یادآور آن روزهای مرگ نداست.
گلوله گاز اشک آور نیروهای امنیتی بحرین زمانی به سر "علی جواد الشیخ"
نشست که این نوجوان ۱۴ ساله بحرینی در روز عید فطر برای خواندن فاتحه بر سر
مزار یکی از شهدای قیام بحرین حاضر شده بود.
پیکر کوفته و نحیف علی
جواد چند ساعتی بیشتر تاب تحمل گلوله را نداشت و خیلی زود عنوان "دومین
شهید نوجوان انقلاب بحرین" به نام او ثبت شد.
نیروهای رژیم آل
خلیفه پیکر علی جواد الشیخ را پس از تهدید پزشکانی که قصد نجات او را
داشتند، ربوده و شکافتند سپس، به خانوادهاش تحویل دادند.
تنها شباهت این واقعه تلخ با آنچه غروب ۳۰ خرداد ۸۸ روی داد و تا هفته ها
خبر اول دنیا شد، فقط "در میان بودن پای یک گلوله" بود. همه چیز غیر از این
متفاوت است.
تبلیغات عالمگیر درباره قتل برنامه ریزی شده ندا،
اکنون به سیاست سکوت و گم کردن خبر شهادت علی جواد در میان ده ها خبر کم
ارزش تبدیل شده است. اظهار دلشکستگیها و بیانیه های شدیدالحن دیروز در
حمایت از ندا جایش را به تبلیغات ضدمردمی و تشویق پنهان قاتلان علی جواد
داده است. به جای چماق حقوق بشر، غرب و صهیونیسم جهانی دست ناز بر سر رژیم
آل خلیفه می کشند.
لوله تفنگ های نیروهای رژیم آلخلیفه داغ داغ
است و در عوض پایگاه پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین همچنان در امن و
امان است و شیعیان منامه دستشان بسته.
آیا هنوز زود است که به راحتی باور کرد آمریکا و صهیونیسم جهانی از موضوع
حقوق بشر بهعنوان ابزاری برای "سرکوب ملتها" استفاده میکنند؟
آیا
ملت های بحرین، یمن، مصر، لیبی، تونس، اردن، عراق، افغانستان، پاکستان و
دهها مردم دیگر جز تناقض و منفعت طلبی از رفتار آمریکا و صهیونیسم جهانی در
قبال خود، چیز دیگری می بینند.
آیا می توان دولتی یا دولت هایی که
حقوق بشر را به چماقی برای کسب منافع خود تبدیل کرده اند، ملاک و معیار
حقوق بشر و رعایت آن دانست.
بر این اساس عجیب نیست که این روزها تیغ نفوذ کاخ سفید بویژه در منطقه خاور میانه و میان ملت ها کند شده است.
به
نظر می رسد انتظار برخورد درست از آمریکا و صهیونیسم جهانی هیچگاه جامه
عمل نخواهد پوشید؛ عربها ضرب المثل زیبایی دارد: «فاقد الشیء لایعطی». آن
کسی که فاقد عزت است نمیتواند عزت بدهد.
منبع : جهان نیوز
مخالفت رهبر معظم انقلاب با تغییر وزیر اطلاعات و بهویژه حواشی آن هر چند با پردازش و آب و تاب رسانههای خارجی و برخی از رسانههای داخلی برای مدتی تبدیل به یک جنجال رسانهای در کشور شد، اما رهبر انقلاب در سخنرانی چند روز پیش خود در دیدار با جمعی از مردم استان فارس، این مساله را یک موضوع عادی و معمولی نامیدند که نباید به ابزاری برای دشمنان انقلاب اسلامی تبدیل شود.
به گزارش رجانیوز، ایشان علت ورود در این مساله را علیرغم رویه همیشگی خود، وجود یک مصلحت بزرگ عنوان کردند و فرمودند: «... بندهى حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کارها و تصمیمهاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیتها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آنجایى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت میشود؛ مثل اینکه در همین قضیهى اخیر اینجورى بود؛ انسان احساس میکند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار میگیرد، تفویت میشود؛ خب، انسان وارد میشود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئلهى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مىافتد.»
ادامه مطلب ...بله تیتر درست است، ایران بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۸ تعداد مقالات علمی اش را از ۷۳۶ مورد، به ۱۳۲۳۸ مورد رسیده است. یعنی بیش از ۱۸ برابر، و این سریعترین سرعت افزایش مقالات علمی در دنیا است. نیوساینتیست چهار روز پیش این موضوع را با انتشار مقاله ای در خصوص رشد تولید علم در دنیا اعلام کرد.
دیگر نکته جالب گزارش این است که علی رغم مشکلات سیاسی میان ایران و آمریکا، تعداد مقالات مشترک تولیدی دانشمندان این دو کشور هم در مدت زمان مشابه ۵ برابر رشد داشته و از ۳۸۸ مورد به ۱۸۳۱ مورد رسیده است.
بر اساس گزارش انجمن سلطنتی انگلستان ،کشورهای چین، هند، برزیل و منطقه خاورمیانه رشد علمی بسیار سریعی داشته اند. این اطلاعات با مقایسه تعداد نشر بین المللی مقالات و ارجاع به آنها، بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ استخراج شده اند. دیگر بازیگران کوچک دنیای علم هم همانند ایران میزان تحقیقات علمی شان را تا حد زیادی افزایش داده اند. مثلا ترکیه میزان تولید علم را بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۸ بیش از ۴ برابر افزایش داده و همچنین میزان سرمایه گزاری تحقیق و توسعه دراین کشور شش برابر شده است.
البته در این مقایسه و سنجش، مواردی همچون کیفیت، کاربرد تجاری و صنعتی دخالت داده نشده و تنها به تعداد تولیدات علمی در نشریات معتبر بین المللی پرداخته شده است.
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر فحش دادن بد است، برای همه بد است فائزه هاشمی هم از این قاعده مستثنی نیست.
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، نمی گوییم چون فائزه هاشمی دختر هاشمی رفسنجانی بهرمانی است، پس حتما باید به او فحش داد.
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر فائزه هاشمی به ما فحش بدهد، به او فحش نمیدهیم!
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی تحت هر شرایطی، فحش دادن به فائزه هاشمی را درست نمیدانیم نه اینکه تحت شرایط خاصی، فحش دادن به او را درست میدانیم!
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر دستگاه قضائی کشورمان، فائزه هاشمی را به جرم فحش دادن به ما مورد تعقیب قرار ندهد، خودمان تعقیبش نمیکنیم!
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر روزی صدبار خواب و خیال و رویای «حضرت ماه و خورشید و ستاره» را ببینیم، باز هم حق فحاشی نداریم!
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر دویست بار در «کربلای چهار و پنج» قطع نخاع شده باشیم و شیمیایی و جانباز اعصاب و روان، باز هم حق فحاشی نداریم!
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی نمی گوییم خاک بر سر کسی که به فائزه هاشمی فحش ندهد!
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، نمیگوییم چون قبلا به فائزه هاشمی اعتراض نکردید، پس به فلان بسیجی هم اعتراض نکنید!
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، کاری به اسامی و عناوین و سابقه افراد نداریم، با خود فحاشی مخالفیم. اگر اسم و رسم و عنوان و سابقه کسی مشخص شد و او رزمنده مخلص کربلای ۵ از آب در آمد، نمیگوییم فحاشی کاری خوبی است!
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، یعنی اگر سایتها و وبلاگها و رسانهها و دوربینها، موقتا چشم و گوششان را ببندند و ما را نبینند، باز هم به فائزه هاشمی فحش نمیدهیم!
ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، ما پیرو آن پیامبری هستیم که میفرماید :«از دشنامگویی بپرهیزید، زیرا خدای عزوجلّ ناسزاگوی بد دهن را دوست ندارد»
بله ما به نسبیت اخلاق عقیده نداریم، اما علیرغم همه اینها فرض کنیم که اخلاق نسبی است و در شرایط خاصی میشود به فلانی فحش داد، در این صورت باز هم این قبیل عربده کشیها را به صلاح جمهوری اسلامی نمیدانم:
اول: اگر قرار باشد من هم مثل فائزه هاشمی باشم، پس فرق بین من و او در چیست؟
دوم: این رفتارها قطعا مایه بدنامی نظام، ولایت، بسیج و حزبالله میشود. این روزها همهی چشمها و گوشها منتظرند تا اشتباهِ منِ مدعیِ حزباللهی و بسیجی را ببینند و بزنند بر سر همه بسیجیان و حزباللهیها. اگر عقل درست و حسابی داشتم، مایه بدنامی دیگران نمیشدم. نه تنها مایه بدنامی بسیج و حزبالله، که مایه بدنامی دین و پیامبر و ائمه معصوم که به گفته آنها باید مایه زینتشان باشیم نه مایه سرشکستگی آنها!
سوم: کاش لااقل به خاطر ادعای محبتتان، پا روی احساسات خود میگذاشتید. فحاشان، به دروغ مدعی دفاع از ولایت هستند، اما دفاع از کدام ولایت؟ ولایتی که میگوید طوری رفتار کنید که حتی نتوانند برچسب افراطیگری به شما بزنند؟ ولایتی که میگوید حتی به دشمنتان ظلم نکنید و انصاف داشته باشید؟ اگر دروغگو نبودید و جنس محبتتان خالص بود، لااقل به حرمت همین محبت، از خواسته قلبی خودتان دست میکشیدید.
شاید این مطلب رو تو اینترنت کسی نبینه و یا نخونه ولی من اعتقاد داشتم که باید بنویسم نخواستم ساکت باشم اگرچه شاید صدام رو کسی نشنوه
چند روزی هست که باز داستان فائزه شده نقل مجالس نمی دونم چرا باید اوضاع ایران اینقدر آبکی باشه که فائزه که جزو منفورترین افراد در نظر خودم جامعه اینقدر به اسمش واکنش نشون بده.
البته این نمی دونم یه جمله معترضه هست و تا حدی جواب آشکار. چرا که هنوز کسایی تو کشور هستند که حق می دونند در راه این فائزه دق کنند ولی پوستشون وقتی به نظام توهین میشه از کرگدن هم کلفت تر هستش. چرا اون موقع ککشون هم نمی گزه از عجایبه....
ولی یک نکته مهم اینه که دلیل نمیشه قبول کنم کار اون شخصی که به فائزه فحش داده درست هست. اون کار اشتباه صد در صدی انجام داد.
مشکل دیگه ای که الان می بینم یک موجی راه افتاده که باید با اون برخورد بشه. باید از قوه قضاییه که اینقدر سرعت عمل دارند و مصداق ظلم رو سریع پیدا می کنه چرا تا حالا با فائزه هیچ برخوردی نشده. این عدالت یک طرفه خودش آخر ظلم هست. حداقل یک ظلم بالسویه داشته باشید که از این عدالت یکطرفه خیلی عادلانه تر بنظر می رسه.
چرا هر وقت نوبت اینطرفی ها میشه تیغتون می بره ولی امثال فائزه هرکاری دلشون می خواد می کنند.
البته به قول امام خون دادن کافی نیست باید خون دل هم بخوریم. خدا کنه این ژست گیری های عدالت تموم بشه و بالاخره کار به عمل برسه
در آخر متن هم باید بگم به نظر من کار این کسی که به فائزه فحش داده کار بدی بوده. البته من نمی دونم این صحنه سازی بوده و یا واقعا چنین کسی این کار رو کرده
ولی به قول امام مرد اونه که بتونه از حرفش برگرده.
حصر خانگی موسوی و کروبی که حدودا از 15 روز پیش آغاز شده سرویس های غربی
را که ارتباطات روزانه و مفصل با آنها برقرار کرده بودند دچار نگرانی های
جدی کرده است.