از این رو بنده بر آن شدم در ذیل این مقاله و تحلیل آن چند جمله ای در خصوص
جایگاه ولایت فقیه و تاثیر گذاری شخص ولی فقیه در جهان سیاست و شطرنج
قدرت در دنیای پیچیده ی کنونی به نگارش در آورم .
در این نوشتار بنا نسیت که از منظر فقهی و دینی جایگاه ولایت فقیه مورد
بررسی قرار گیرد ، بلکه بنده فقط تلاش می کنم ، با در دست دادن تصویری هر
چند اجمالی از صحنه ی بازی سیاست و قدرت در جهان کنونی به تحلیل این جایگاه
خطیر بپردازم .
آنچه هم اکنون در سطح روابط بین الملل و به ویژه پس از جریان 11 سپتامبر به
روشنی و وضوح قابل مشاهده است ، تاثیر قدرت و کشور های قدرتمند در دیکته
کردن و تنظیم سیاست نوین جهانی در راستای منافع ملی خویش است و این آن
چیزی است ، که نه تنها مدعای ماست بلکه مورد اذعان برخی از حاکمان کشور
های توسعه طلب و ابر قدرت های جهانی است که در مقاطع مختلف و با زبان های
گوناگون به زبان آورده اند!
نمونه ی بارز این مسئله در حمله به کشور های عراق و افغانستان بی پناه بود ،
که حتی صدای اعتراض برخی از دوستان قدیمی وهم پالکی هایشان در اروپا را
نیز در آورد . حمله و تجاوز به دو کشور اسلامی و غصب دو سرزمین بدون اجماع
جهانی و تایید سازمان ملل و به بهانه ی مبارزه با ترورسیم و توسعه ی
دموکراسی ، در بهترین صورت و مقبول ترین توجیه ، به معنای به رسمیت شناختن
قدرت در تفسیر ارزش های اخلاقی در سطح بین الملل و تعیین ملاک های همزیستی
مسالمت آمیز و امنیت پایدار توسط ابر قدرت های جهان می باشد!
اگر این حقیقت تلخ را بشکافیم و به زبان ساده آن را بیان کنیم ، به چیزی به
جز «قانون جنگل» و رابطه ی گرگ و میش که امام خمینی (ره) بار ها آن را با
زبان بی پیرایه ی خوش بیان نموده بود ، نمی رسیم !
به بیان دیگر ، در عرصه شطرنج سیاست بین الملل ، اگر شما قدرتمند نباشی ،
اساسا ارزش مذاکره و گفتگو و معامله نخواهی داشت و به میزانی که از قدرت و
پشتوانه ی ملی ، سیاسی ، اقتصادی ، نظامی ، و ... بر خوردار باشی ، به
همان مقدار قدرت چانه زدن و ورود به بازی بزرگان خواهی داشت .
این چنین است که در جریان حمله به افغانستان و عراق ، چون این دو کشور ،
فاقد پارامتر های قدرت ملی و سیاسی و اقتصادی و ... بودند ، اساسا برای
حمله به این کشور ها ، ابر قدرت ها حتی زحمت مذاکره و یا اجازه و هماهنگی
با سازمان ملل را نیز به خود ندادند ! به عبارت در این کشور ها بزرگتر و
مانع و رادعی در سر راه خود ندیدند تا بخواهند با آن وارد چالش و مذاکره
شوند ،فلذا با پیاده کردن نیروی نظامی به صورت عملی به مذاکره و گفت و گو
پرداختند و هنوز هم که هنوز است این کشور ها هزینه ی این همزیستی اجباری با
نیروی اشغالگر را می پردازند .
در مقابل شما می بینید که در خصوص نحوه ی بر خورد با جمهوری اسلامی ایران
وضع کاملا به گونه ای دیگر است ، در طول این سال ها ایران عزیز پیوسته در
معرض تهدید و تحریم و فشار بوده است ، اما هیچ گاه قدرت های جهانی جرات
نکرده اند مستقیما و رسما با نیروی نظامی وارد عمل شوند چرا که نظام جمهوری
اسلامی ایران توانسته با تکیه برمزیت های نسبی خود در زمینه های فرهنگی ،
سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و ... جایگاه و قدرت خویش را تثبیت نماید .
به زعم حقیر ، یکی از مهم ترین و کلیدی ترین پارامتر های قدرت در کشور از
ابتدا تا کنون جایگاه ولایت فقیه و شخص ولی فقیه بوده است ، چرا که ولی
فقیه با تکیه بر قدرت مذهبی ، معنوی وسیاسی خویش ،نقطه ی کانونی و تمرکز
قوای نظام و 70 میلیون جمعیت ایران است ، یعنی همان طور که ذره بین با
تمرکز بخشیدن به پرتو های آفتاب و اشعه های پراکنده ی آن ، ایجاد حرارت و
آتش می نماید ، ولی فقیه نیز با تمرکز بخشیدن به قدرت ملت و نظام ، همچون
سدی بتونی و نفوذ ناپذیر و به قول نویسنده ی مجله ی اشپیگل آنلاین «آِیت
الله از جنس بتون » در مقابل منافع نامشروع و زیاده خواهی های قدرت های زور
گو می ایستد و از منافع ملی ما دفاع می کند .
و پیر جماران چه زیبا فرمود :«که پشتیبان ولایت فقیه باشید ، تا به مملکت
شما آسیبی نرسد » آن حکیم فرزانه ، اگر چه از منظر فقهی و اسلامی به این
جایگاه نظر و توجه ویژه ای داشت ، اما ادبیات قدرت در سیاست جهانی را نیز
به خوبی می شناخت .
نکته ی در خور تامل آن که متاسفانه می بینیم که دقیقا این نقطه ی کانونی و
استراتژیک است که پیوسته در داخل و خارج و به ویژه در فتنه ی پس از
انتخابات در معرض شدید ترین حملات بوده است ، و این نشان می دهد که دشمنان
اکنون با چراغ آمده اند تا کالای گزیده تری را به یغما ببرند ، آنان به
خوبی در یافته اند که اگر ولی فقیه نبود کسی نمی توانست با تکیه بر
دموکراسی که آنان خود پدر و مولد آن بوده و چم و خم آن را به خوبی می
شناسند ، در مقابل آنان بایستد و از منافع ملتی مظلوم و بی پناه دفاع نموده
، و در مقابل قدرتمندان استقامت و ایستادگی بنماید .
سخن پایانی آن که به زعم حقیر ، در جریان فتنه اخیر نیز ، دشمنان خبیث و
زخم خورده ی انقلاب ، از آن لحظه که تقابل برخی از جریانات و سران فتنه با
ولی فقیه را مشاهده نمودند ، به ایشان دل بسته و توان خود را در جهت تضعیف
این اصل متین و مستحکم در اختیار این جریان قرار دادند ! به عبارت دیگر
از آنجا که حرکت جریان فتنه در راستای منافع بلند مدت آنان بود فلذا بلا
فاصله همچون لشکری آماده ، توان رسانه ای و تبلیغاتی و... خود را در
راستای حمایت از ایشان قرار دادند .
محمد مهدی حائری شیرازی – وین
پی نوشت : ajatollah aus Beton , 14.2.2010 . ulrilce putz
http://www.spiegel.de/politik/ausland/0,1518,677579,00.html